بدو بیا داستان می نویسیم باهم !!

  • شروع کننده موضوع NargeS
  • بازدیدها 521
  • پاسخ ها 12
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

NargeS

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
1,922
امتیاز واکنش
817
امتیاز
447
محل سکونت
تهران
قراره به کمک هم داستان بسازیم

یه سری قوانین باید داشته باشیم :

1- فقط در هر پست حق نوشتن یه جمله رو دارید.

2 بین دوتا ارسالتو یه پست باید فاصله باشه یعنی الان من زدم باید یکی دیگه پست زده باشه که من بتونم دوباره بیام پست بدم

3- برای اینکه در صفحات بعدی تاپیک کاربرا با مشکل دنبال کردن داستان مواجه نشن یعنی مثلا الان صفحه 12 تاپیک هستیم یکی مجبور نباشه برا اینکه داستارو دنبال کنه 11 صفحه بیاد بخونه این کارو می کنیم هر وقت پست دادیم میایم کل داستانرو اول میاریم بعد جمله ی خودمو با یه رنگ دیگه ته اش اضافه می کنیم


4-
استفاده از نام اشخاص سایت در متن داستان اکیدا ممنوع!!!! میتونید از اسمهای خارجی استفاده کنید
 
  • پیشنهادات
  • NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...
     

    *پارامیس*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/06/03
    ارسالی ها
    1,458
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    جایی که دل خوش باشد...
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...
    چشمش به یه تابلو افتاد!
     

    NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیست
     

    *پارامیس*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/06/03
    ارسالی ها
    1,458
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    جایی که دل خوش باشد...
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیست

    دستی به کلش کشید.





     

    آرام

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/16
    ارسالی ها
    372
    امتیاز واکنش
    93
    امتیاز
    0
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیست
    دستی به کلش کشید.
    دید مو نداره و
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیست
    دستی به کلش کشید.
    دید مو نداره و آهی کشید دوباره به عکس جوانکی با موهای پر پشت و خوش حالت خیره شد از خودش بدش امد فکری به سرش زد با خود گفت:(منکه پولدارم چرا مو نکارم؟)​
     

    NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیستدستی به کلش کشید.دید مو نداره و آهی کشید دوباره به عکس جوانکی با موهای پر پشت و خوش حالت خیره شد از خودش بدش امد فکری به سرش زد با خود گفت:(منکه پولدارم چرا مو نکارم؟)با سریع ترین سرعت به سمت ماشینش رفت موبایلشو برداشت تا زنگ بزنه به
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ati23

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/20
    ارسالی ها
    11
    امتیاز واکنش
    1
    امتیاز
    0
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیستدستی به کلش کشید.دید مو نداره و آهی کشید دوباره به عکس جوانکی با موهای پر پشت و خوش حالت خیره شد از خودش بدش امد فکری به سرش زد با خود گفت:(منکه پولدارم چرا مو نکارم؟)با سریع ترین سرعت به سمت ماشینش رفت موبایلشو برداشت تا زنگ بزنه به مطب دکتر و برای اولین زمان وقت بگیره . ولی .......:icon_16:
     

    *parisa*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/18
    ارسالی ها
    1,760
    امتیاز واکنش
    2,649
    امتیاز
    506
    سن
    25
    محل سکونت
    Khz_ahw
    در يكي از روزهاي گرم تابستان ، يه پسر كچلي بود كه داشت خيابونها رو متر ميكرد كه يهو...چشمش به یه تابلو افتاد!يكم اينور يكم اونور رو نگاه كرد دید کسی حواسش نیستدستی به کلش کشید.دید مو نداره و آهی کشید دوباره به عکس جوانکی با موهای پر پشت و خوش حالت خیره شد از خودش بدش امد فکری به سرش زد با خود گفت:(منکه پولدارم چرا مو نکارم؟)با سریع ترین سرعت به سمت ماشینش رفت موبایلشو برداشت تا زنگ بزنه به مطب دکتر و برای اولین زمان وقت بگیره . ولی
    یادش اومد که کل پولشو توی بورس سرمایه گزاری کرده دستش خشک شد و عصبی دستی به سر کچلش کشید
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا