بررسی حقوق زنان در اسلام-قسمت سوم

  • شروع کننده موضوع nadiya_m
  • بازدیدها 141
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

nadiya_m

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/13
ارسالی ها
1,838
امتیاز واکنش
3,877
امتیاز
596
سن
27
محل سکونت
TEHRAN
**استقلال زنان در تحصیل علم
از بعد علمى و فرهنگى نیز میان زن و مرد فرقى وجود ندارد یعنى راه فراگیرى علم و دانش به روى هر دو یکسان باز است و حدیث معروف: «طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة»1 طلب دانش بر هر زن و مرد مسلمان فریضه و واجب است و هیچ محدودیتى در هیچ مرحله اى براى فراگیرى علم و دانش براى زنان وجود ندارد و آن ها مى توانند تمام مدارج کمال علمى را طى کنند.

***استقلال اقتصادى زنان
از نظر استقلال اقتصادى نیز بین زنان و مردان فرقى نیست یعنى آن ها مى توانند مالک ثمره و نتیجه کار خود شوند، همان گونه که مردان مى توانند. به ویژه زنان از استقلال اقتصادى برخوردارند قرآن کریم در این رابـ ـطه فرمود: «ولا تمنوا ما فضل اللّه به بعضکم على بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن واسئلوا اللّه من فضله انّ اللّه کان بکل شى ء علیماً»2 برترى هایى که خداى سبحان براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده، آرزو نکنید مردان نصیبى از آن چه بدست مى آورند دارند و زنان نیز نصیبى از آن چه بدست مى آورند، دارند و از فضل خدا طلب کنید و خدا بر هر چیز دانا است.
از این آیه استفاده مى شود که گرچه تفاوت هاى طبیعى و
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
ى وجود دارد و این تفاوت براى حفظ نظام زندگى است و اگر هر کس با تلاش و کوشش مالى تحصیل کرد مال اوست و از نظر جنسیت بین آن تفاوتى وجود ندارد از این رو همچنان که مرد مى تواند با تجارت، تولید و فعالیت هاى اقتصادى کسب درآمد کند و پس از تحصیل درآمد مالک آن مى شود زن نیز مى تواند با تجارت و تولید و ارائه خدمات سازگار با عفت کسب درآمد کند و پس از تحصیل مالک آن گردد.

***استقلال اجتماعى، سیاسى
از آیات قرآن استفاده مى شود همانطور که مردان از نظر اجتماعى و سیاسى استقلال دارند و حق دارند به فعالیت هاى اجتماعى و سیاسى بپردازند زنان نیز مى توانند به فعالیت هاى اجتماعى و سیاسى اقدام کنند. از این رو یکى از مظاهر حضور آدمیان در صحنه هاى اجتماعى و سیاسى و تعیین سرنوشت خود انتخاب و بیعت با حاکم واجد شرایط است از این رو هم مردان بیعت مى کنند و هم زنان بیعت مى کنند پیامبر اسلام در روز فتح مکه با آمدن بر فراز کوه صفا از مردان بیعت گرفت زنان مکه که ایمان آورده بودند براى بیعت خدمت پیامبر آمدند و با آن حضرت بیعت کردند. و لذا قرآن خطاب به پیامبر فرمود:
«یا ایّها النبى اذا جائک المؤمنات یبایعنک على الّا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن و لا یزنین و لا یقتلن اولادهن ولا یأتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن ولایعصینک فى معروف فبایعهن و استغفر لهن اللّه انّ اللّه غفور رحیم»1
اى پیامبر، هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند و با این شرائط با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهند، دزدى نکنند، آلوده زنـ*ـا نشوند، فرزندان خود را به قتل نرسانند، تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ دستور شایسته اى نافرمانى تو نکنند، با آن ها بیعت کن و از جانب خدا طلب آمرزش نما، که خدا آمرزنده مهربان است.
از این آیه استفاده مى شود که زنان همانند مردان در این پیمان الهى وارد شده و با پیامبر بیعت کردند که شرائطى را رعایت کنند و آن شرائط عبارت است:
1ـ ترک هرگونه شرک و بت پرستى، و پذیرش توحید چرا که اساس اسلام و ایمان ترک بت پرستى و پذیرش توحید است.
2ـ ترک سرقت، چه سرقت مال شوهر و چه سرقت اموال دیگران.
3ـ رعایت عفت و پاکدامنى و ترک آلودگى به زنـ*ـا.
4ـ ترک قتل اولاد چه به صورت سقط جنین و چه به صورت زنده به گور کردن.
5 ـ ترک بهتان و افترا نسبت به هر کس.
6ـ نافرمانى نکردن در برابر دستورات سازنده پیامبر اسلام(ص).
بیعت در این موارد نشان مى دهد که در آن عصر جامعه گرفتار این نوع انحرافات بوده است و لذا از آن ها بیعت گرفته شد تا گرد این امور نگردند.

***زنان پیشتاز در صحنه سیاست
قرآن کریم از ملکه خردمند سبأ به عنوان زنى یاد مى کند که صلاحیت و شایستگى آن را داشت هم بر اریکه قدرت سیاسى تکیه بزند و هم در زمینه امور سیاسى و قدرت و حاکمیت سخن بگوید.
زمانى که حضرت سلیمان با اخبار هدهد دریافت زنى در سبأ بر مردم حکومت مى کند نامه اى براى وى نوشته که در آن نامه وعده با وعید و تهدید و نوید همراه بود و او وقتى این نامه را دریافت کرد براى پذیرش حق آماده شد زیرا از عقل و خردمندى بالایى برخوردار بود. در روزگار حضرت سلیمان در فاصله دورترى از فلسطین و در سرزمین یمن، بانویى سلطنت مى کرد که قرآن از زبان هدهد سلطنت او را چنین تصویر مى کند:
«انى وجدت امرأة تملکهم و اوتیت من کل شى ء و لها عرش عظیم، وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون اللّه و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدّهم عن السبیل فهم لایهتدون»1 من زنى را یافتم که بر آن ها سلطنت مى کرد و از هر چیزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت، او و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا براى خورشید سجده مى کردند و شیطان اعمال آن ها را زیبا جلوه داده بود و آن ها را از راه خدا باز داشته پس آن ها هدایت نشدند.
پس از دریافت این گزارش حضرت سلیمان در نامه کوتاهى چنین نوشت:
«انّه من سلیمان و انه بسم اللّه الرحمن الرحیم ان لا تعلوا علىّ و أتونى مسلمین»1 نامه اى است از سوى سلیمان و عنوانش به نام خداى بخشنده بخشایشگر است بر من برترى نجویید و تسلیم امر من شوید.
وقتى این نامه توسط هدهد به دربار آن زن رسید، او خطاب به رجال دربارش گفت: «انّى القى الىّ کتاب کریم»2 کتاب کریمى به من رسیده است. در واقع این زن نامه را به کرامت ستود وى در مشورت با درباریانش گفت: نظر شما چیست، آن ها در جواب گفتند: «واولوا قوة و اولوا بأس شدید الامر الیک فانظرى ماذا تأمرین»3 ما از نظر مسائل سیاسى و نظامى قدرت مندیم و کمبودى نداریم اما تصمیم نهایى با شماست که مسؤول کشورید، این بانو نیز با تفکیک تهوّر از شجاعت، ترس از احتیاط و جهل از عقل و این که تسلیم نشدن در برابر حق، تهور و درندگى است نه شجاعت و قدرت، براى آزمودن سلیمان و این که بفهمد هدف کسب قدرت دنیایى است یا راه انبیاء را طى مى کند، گفت: هدیه اى براى آن ها مى فرستم آن گاه منتظر پاسخ مى مانم، اگر آن ها در ازاى مال و باج و خراج، دست از دعوت ما بردارند، لازم نیست مکتب آن ها را بپذیریم و گرنه تصمیم دیگرى مى گیریم، وقتى هدایا را فرستاد و سلیمان آن ها را رد کرد و فرمود: شما به ارمغان خود شادمانى مى کنید، آن بانو بعد از دریافت این سخن فهمید که تطمیع سلیمان و نظام او ممکن نیست و نمى توان با دادن قدرت و اختیار و منافع کشور، او را از دعوت به اسلام منصرف کرد و از طرفى مى دانست که اگر قدرت مندان وارد منطقه اى شوند، عزیزان را ذلیل مى کنند : «انّ الملوک اذا دخلوا قریة جعلوا اعزّة اهلها اذلة»1 بدین جهت گفت: براى دیدار و ملاقات با سلیمان آماده ام، به پیشنهاد سلیمان تخت ملکه سبأ را به حضورش آوردند. سرانجام پس از یک سلسه مناظره و سؤال و جواب حضورى، این زن گفت: «ربّ انىّ ظلمت نفسى و اسلمت مع سلیمان للّه ربّ العالمین»2 بار الها، پروردگارا من سخت بر نفس خویش ستم کردم و اینک با سلیمان تسلیم خداى پروردگار عالمیان گردیدم.
یعنى من مسلمان سلیمانى نیستم بلکه با سلیمان مسلمانم و در واقع مسلمان تو هستم، قرآن کریم این داستان را براى نمونه بیان کرده و آن را بدون هیچ گونه نقدى به پایان مى برد. بیان کردن نگاه مثبت قرآن به نقش و جایگاه ملکه سبأ است و نشان مى دهد زن از دیدگاه قرآن مى تواند در بالاترین موقعیت سیاسى قرار گیرد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا