بررسی حقوق زنان در اسلام-قسمت چهارم

  • شروع کننده موضوع nadiya_m
  • بازدیدها 118
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

nadiya_m

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/13
ارسالی ها
1,838
امتیاز واکنش
3,877
امتیاز
596
سن
27
محل سکونت
TEHRAN
زنان و حق نظارت عمومى بر حکومت
یکى از اشکال مشارکت سیاسى و فعالیت اجتماعى در قالب نظارت و کنترل بر مواضع و رفتار حکومت و نقد آن یا تلاش در تأثیر گذارى یا تغییر آن ظهور مى کند قرآن کریم این نظارت را در قالب امر به معروف و نهى از منکر به عنوان یکى از مسؤولیت هاى مهم و اساسى جامعه اسلامى مى شمارد و اجراى آن را از همه مسلمانان خواسته است و زن و مرد در این رابـ ـطه سهم مساوى دارند چنان که فرمود: «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»1مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهاى پسندیده امر مى کنند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند.
بر اساس این آیه نظارت و کنترل نه تنها حق بلکه وظیفه و تکلیف مردان و زنان است.


سوده همدانى نمونه اى از زنان در این عرصه
سوده دختر عمار بن الاسک همدانى که قصه اش در تاریخ اسلام معروف است زنى بود که از هوش اجتماعى بالایى برخوردار بوده و شرکت در صحنه سیاست را با نظارت وظیفه خود مى دانست.
سوده همدانى بعد از شهادت حضرت على بن ابیطالب(ع) بر اثر ستم گرى هاى بسر بن ارطاط، جهت شکایت به دربار معاویه رفت و با وى سخن گفت و گفت: مسؤول اداره جامعه در دستگاه قسط و عدل الهى مسؤول است و نباید به خلقى ستم و حق خدا ضایع شود ولى بسر بن ارطاط که به نمایندگى شما به دیار ما آمده است نه حق خلق و نه حکم خدا، هیچ یک را مراعات نمى کند اگر او را عزل کنى آرام خواهیم بود و گرنه ممکن است ضد تو قیام کنیم.
معاویه که خوى درندگى و طغیان در جان او تعبیه شده بود گفت: ما را به قیام تهدید مى کنى آیا مى خواهى تو را با وضع دردناکى از همین جا پیش همان حاکم بفرستم تا درباره ات تصمیم بگیرد، سوده این شعر معروف را خواند :
صلّى اللّه على جسم تضمنّه
قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً
قد حالف الحق لایبقى به بدلا
فصار بالحق و الایمان مقرونا
درود خدا بر روح کسى که قبر با در بر گرفتن او، عدل را در بر گرفت و عدالت را در آغـ*ـوش کشید و در خود مدفون ساخت. سوگند یاد کرد که حق فروشى نکند و بهایى در برابر حق دریافت نکند. او در جان خود، حق و ایمان را هماهنگ و همتاى هم ساخت.
معاویه پس از شنیدن این دو بیت گفت: این شخص کیست؟ سوده گفت: «ذلک على بن ابیطالب امیرالمؤمنین» او على بن ابیطالب امیرالمؤمنین است و سپس به بیان فضائل پرداخت تا جایى که معاویه را وادار کرد تا بپرسد: چه امرى از على دیده اى که این چنین به ستایش او زبان مى گشایى: سوده گفت: مشابه همین صحنه در زمان خلافت على بن ابیطالب پیش آمد و ما جهت شکایت از یک کارگزار به مرکز حکومت علوى مراجعه کردیم و من به عنوان نماینده قوم خود وارد منزل على شدم، او در حال عبادت و مشغول نماز بود، نماز را رها کرد و با نگاهى مهربانانه و عطوفانه به من فرمود: کارى دارى؟ عرض کردم، آرى کارگزار شما در مسائل عملى قسط و عدل را رعایت نمى کند و بر ما ستم روا مى دارد. وقتى این گزارش به اطلاع على(ع) رسید آن حضرت گریه کرد و دست به آسمان برداشت و عرض کرد: «اللّهم انى لم آمرهم بظلم خلقک ولابترک حقّک» خدایا من کارگزارانم را چنان تربیت نکردم که به آن ها اجازه ظلم داده باشم یا ترک حق را مجاز شمارم، آن گاه قطعه پوستى از جیبش درآورد و بر آن نوشت: «بسم اللّه الرحمن الرحیم، قد جائتکم بیّنه من ربّکم فاوفوا الکیل و المیزان، بالقسط و لا منحسوا الناس اشیائهم ولاتعثوا فى الارض مفسدین، بقیّة اللّه خیرلکم ان کنتم مؤمنین و ما انا علیکم بحفیظ، اذا قرأت کتابى فاحتفظ بما فى یدیک من عملنا حتى یقدم علیک من یقبضه منک و السلام؛ بیّنه روشن از طرف پروردگار آمده است پس پیمانه و ترازو را به طور کامل وفا کنید و عدالت را رعایت کنید و به مردم کم نفروشید و در زمین به فساد برنخیزید که آن چه خدا براى شما باقى گذارد براى شما بهتر است اگر مؤمنید و من نگهبان شما نیستم، وقتى کتاب و نامه مرا خواندى آن چه در دست دارى نگهدار تا کسى که آن را از تو بگیرد بر تو وارد شود.
من این نامه را گرفتم و بردم و مشکل ما حل شد، اکنون مشابه آن مشکل پیش آمد و آن را به تو گزارش مى دهم اما تو مرا تهدید مى کنى، معاویه با شنیدن این سخنان دستور داد مشکل آن زن را برطرف کنند و حق او را به او برگردانند اما سوده گفت: اگر به فکر خود باشم این قبیح است و خدا از کار قبیح نهى کرده است.
من آمده ام که حیثیت جمعى را محترم شمارم و حق جامعه را احیاء کنم.
آن گاه معاویه به وى گفت: این شهامت و شجاعت را على در شما زنده کرده است که شما به فکر خود نباشید و در پى
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
قبیله و عشیره و جامعه باشید در نهایت معاویه دستور داد تا آن کارگزار ظالم برکنار شود.1
با توجه به آیه قرآن و داستان سوده روشن مى شود که حضور زن در مسائل سیاسى و اجتماعى مانند مرد است که مى تواند از
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
خود و جامعه دفاع کند و با ستمگران به مبارزه برخیزد.
تفاوت هاى ساختارى زن و مرد
زن و مرد در عین اشتراک در انسانیت اختلافاتى نیز با یکدیگر دارند که در این جا به نظر آلکسیس کارل اشاره مى کنیم وى مى نویسد: اختلافى که بین زن و مرد موجود است تنها مربوط به شکل اندام هاى جنسى آن ها، و وجود زهدان و انجام زایمان نزد زن و طرز تعلیم خاص آن ها نیست بلکه نتیجه علتى عمیق تر است که از تأثیر مواد شیمیایى مترشحه غدد تناسلى در خون ناشى مى شود.
به علت عدم توجه به این نکته اصلى و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر مى کنند که هر دو جنس مى توانند یک قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیت هاى یکسانى به عهده گیرند، زن در حقیقت از جهات زیادى با مرد متفاوت است یکایک سلول هاى بدنش همچنین دستگاه هاى عضوى و مخصوصاً سلسله عصبى، نشانه جنس او را بر روى خود دارد، قوانین فیزیولوژى نیز همانند قوانین جهان ستارگان سخت و غیر قابل تغییر است و ممکن نیست تمایلات انسان در آن ها راه یابد ما مجبوریم آن ها را آن طورى که هستند بپذیریم، زنان باید به بسط مواهب طبیعى خود در جهت و مسیر سرشت خاص خویش بدون تقلید کورکورانه از مردان بکوشند وظیفه ایشان در راه تکامل بشریت خیلى بزرگتر از مردهاست و نبایستى آن را سرسرى گیرند و رها کنند.1
وى در نهایت مى نویسد: «نبایستى براى دختران جوان نیز همان طرز تفکر و همان نوع زندگى و تشکیلات فکرى و همان هدف و ایده آلى را که براى پسران جوان در نظر مى گیریم، معمول داریم. متخصصین تعلیم و تربیت باید اختلافات عضوى و روانى جنس مرد و زن و وظائف طبیعى ایشان را در نظر داشته باشند و توجه به این نکته اساسى در بناى آینده تمدن ما حائز کمال اهمیت است».2
ناگفته نماند که این تفاوت ها نشانه نقص یا کمال براى زن یا مرد نیست بلکه لازمه تکامل نظام هستى است و براى مصالح نوعى انسانى شکل گرفته است.
تفاوت طبیعى و ساختگى
تفاوت هایى که بین زن و مرد وجود دارد برخى طبیعى و لازمه آفرینش انسان است یعنى یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعى کامل برخوردار باشد، تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه یک شکل و یک جور نخواهد بود و طبعاً با هم تفاوت هایى دارند ولى باید دانست که معمولاً مواهب الهى و استعدادهاى جسمى و روحى انسان ها آن چنان تقسیم شده است که هر کس قسمتى از آن را دارد برخى از هوش و استعداد ویژه اى برخوردارند و دیگرى از استعداد خاص دیگر و جامعه و اشخاص باید این استعدادها را کشف کنند و آن ها را در محیط سالمى پرورش دهند تا هر انسانى بتواند نقطه قوت خویش را آشکار سازد و از آن بهره بردارى کند، تفاوت زن و مرد نیز به همین نکته بر مى گردد به گونه اى که اگر تمام افراد بشر مرد و یا همه زن باشند نسل بشر به زودى منقرض مى شود و در واقع این تفاوت طبیعى است که لازمه نظام هستى و زندگى انسانى است.
قسمى از تفاوت هاى جسمى و روحى مردم با یکدیگر معلول اختلافات طبقاتى و مظالم اجتماعى یا سهل انگارى هاى فردى است که هیچ گونه ارتباطى با دستگاه آفرینش ندارد از باب مثال فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر از نظر جسمى قوى تر و احیاناً از نظر استعداد پیشرفته ترند و این به دلیل بهره مندى این دسته از تغذیه و بهداشت کافى است در حالى که فرزندان فقیر در محرومیت قرار دارند و یا افرادى بر اثر سهل انگارى و تنبلى نیروى جسمى و روحى خود را از دست مى دهند، این دسته از اختلافات و تفاوت ها ساختگى است که با از بین بردن نظام طبقاتى و تعمیم عدالت اجتماعى از میان خواهد رفت و اسلام و قرآن نیز بر آن تفاوت ها صحه نمى گذارد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا