سرشو بین دستاشو فشار داد،گفت چرا کَنده نمیشه؟گفتم تیغ و تبر بیارم؟گفت نه بی شوخی!گفتم الان مسئله اینه که چرا سرت از تنت جدا نمیشه؟چون بهم وصله با کلی رگ و استخون و مفصل و اینا،گفت ولی دردش جداست،نگرفتم منظورشو سرمو تکون دادم که یعنی چی؟گفت درد معده میزنه به قلب و کتف،درد کلیه به پهلو،ولی درد دل تنگی میزنه به سر و چشم و غدد اشکی!نگاش کردم،گفت دلم گرفته ای دوست،هوای گریه بامن،بلند شد دستمو گرفت گفت بیا بریم گوشه ای ترین گوشه خونه،انقد با آرنجت و مشت بزن تو صورتم تا ازن زندگی ناک اوت شم.
زن تو زبان ما کوردها به زیباترین نحو ممکن معنا شده :)
نه خانمه ، نه زنیکه ،نه ضعیفه و نه حتی زن ...!
ما بهش میگیم آفرت !
به معنای آفریننده ، آفریدگار :)