سال دوم دبیرستان با هم کلاسی هام رفتیم اردوی راهیان نور مناطق عملیاتی خوزستان
بهترین : شب اولی که رسیدیم قرارگاه رفتیم برای نماز جماعت که نمی دونم برق کدوم قسمت قطع شد و فقط نورهای رنگی کمی به حسینیه می تابیدن بعد یه روحانی خوش صدا با اون صدا و لحن آرامبخششون شروع به خوندن نماز کردن،این نماز انقدر به من چسبید که حد نداره خیلی حس خوبی بود.
خنده دارترین : چیز خاصی نبود فقط من بعد از این که جای خودمو مرتب می کردم چون طبقه ی دوم تخت بودیم از جای دوستم می اومدم پایین تا جای خودم به هم ریخته نشه و اگه به هم ریختگی هم شد مال اون می شد دیگه.و موقع خرید کردن هم دوستم انقدر بد چونه می زد و می زد تو سر جنس همش می ترسیدم صاحب اون جنس یه چیزی بهش بگه.
اولین بار که رفتم کردستان بهترین مسافرتم بود
اون هم بخاطر مناظرش و بازار های خوبی که داشت و وسایلی که گرفتم *______*
خاطره ای که خیلی ازش به یاد دارم اینه که کنار جاده بین سنندج و بانه توقف کرده بودیم . منم که کنجکاو میخواستم ببینم ته دره چیه
همچین با مخ خوردم زمین که نزدیک بود بیفتم تو دره که بابام گرفتم. کلی بهم خندیدن خلاصه.
حالا جالبیش اینجاست که از اون صحنه فیلم هم گرفته شده :||||||||||||||
من اصولن اهل مسافرت نیستم و خیلی دیر با محیط اطرافم خو می گیریم
بنابراین ترجیح می دم بجنورد باشم و از قاب تلویزیون خونه مون ، آمریکا برم ، استرالیا برم و..