داستانک بهلول عاقل،بهلول دیوانه:)

Mårzï¥ē

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/18
ارسالی ها
10,419
امتیاز واکنش
37,579
امتیاز
1,051
محل سکونت
TehRan
حکایت های بهلول
یکی ازحکایت هایی ست که خودم به شخصه دوستشون دارم
امیدوارم که شما هگ ازخوندن این حکایت ها دراین تاپیک لـ*ـذت ببرید
اگرنظری یا انتقادی داشتید درصفحه پروفایلم ذکرکنید
ممنون
#مرضیه_ک
 
  • پیشنهادات
  • Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    بهلول پای پياده بر راهی می گذشت قاضی شهر او را ديد و گفت : شنيده ام الاغت سقط شده و تو را تنها گذارده است!
    بهلول گفت: تو زنده باشی يك موی تو به صد تا الاغ من می ارزد☝️
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    #سلطنت از نظر بِهلول
    روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.
    خلیفه گفت: مرا پندی بده!
    بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟
    گفت : ... صد دینار طلا.
    پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟
    گفت: نصف پادشاهی‌ام را
    بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟
    گفت: نیم دیگر سلطنتم را.
    بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    #مسجد_بهلول
    می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟
    گفتند: مسجد می سازیم.


    گفت: برای چه؟
    پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
    بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول»
    شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
    سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول».
    ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
    بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد
    به بهلول گفت:هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
    بهلول گفت:البته که هست
    مرد ثروتمند گفت:چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
    بهلول جواب داد:
    دو چیز ما شبیه یکدیگر است،
    یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
    و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است .
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    روزي خليفه از بهلول پرسيد : تا به امروز موجودي احمق تر از خود ديده اي؟
    بهلول گفت : نه والله اين نخستين بار است كه مي بينم
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    #بهلول_شکم_سیر
    روزی از روزها هارون الرشید از بهلول دیوانه پرسید :
    ای بهلول بگو ببینم نزد تو ” دوست ترینِ مردم ” چه کسی است ؟
    بهلول پاسخ داد : همان کسی که شکم مرا سیر کند دوست ترین مردم نزد من است !
    هارون الرشید گفت : اگر من شکم تو را سیر کنم مرا دوست داری ؟
    بهلول با خنده پاسخ داد : دوستی به نسیه و اما و اگر نمی شود !
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    #سوال_هارون_از_بهلول
    روزي بهلول بر هارون وارد شد و بر صدر مجلس کنار هارون نشست . هارون از رفتار بهلول رنجیده
    خاطر گشت و خواست بهلول را در انظار کوچک نماید؛ پس سوال نمود آیا بهلول حاضر است جواب
    معماي مرا بدهد ؟
    بهلول گفت : اگر شرط نمایی و مانند دفعات پیش پشت پا نزنی حاضرم . سپس هارون گفت اگر جواب
    معماي مرا فوري بدهی هزار دینار زر سرخ به تو میدهم و چنانچه در جواب عاجز مانی امر مینمایم تا
    ریش و سبیل تو را بتراشند و بر الاغی سوارت نمایند و در کوچه و بازار بغداد با رسوایی تمام بگردانند .
    بهلول گفت که من به زر احتیاجی ندارم ولی با یک شرط حاضرم جواب معماي تو را بدهم . هارون
    گفت آن شرط چیست ؟
    بهلول جواب داد : اگر جواب معماي تو را داد م از تو میخواهم که امر نمایی مگس ها مرا آزار ندهند .
    هارون دقیقه اي سر به زیر انداخت و بعد گفت : این امر محال است و مگس ها مطیع من نیستند .
    بهلول گفت پس از کسی که در مقابل مگس هاي ناچیز عاجر است چه توقعی می توان داشت؟!
    حاضران مجلس بر عقل و جرات بهلول متحیر بودند . هارون هم در مقابل جواب هاي بهلول از رو رفت ولی
    بهلول فهمید که هارون در صدد تلافی است و براي دل جویی او گفت :
    الحال حاضرم بدون شرط جواب معماي تو را بدهم . سپس هارون سوال نمود این چه درختی است (یک
    سال عمر دارد ) با دوازده شاخه و بر هرشاخه سی برگ که یک روي آن برگها روشن و روي دیگر
    تاریک .
    بهلول فوري جواب داد این درخت سال و ماه و روز و شب است . به دلیل اینکه هر سال 12 ماه است و
    هر ماه شامل 30 روز است که نصف آن روز و نصف دیگر شب است . هارون گفت : احسنت صحیح
    است . حضار زبان به تحسین بهلول گشودند
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    آورده اند که اعرابی شترش به مرض جَرَب مبتلا شده بود . به او توصیه نمودند تا روغن کرچک به او بمالد . اعرابی شتر را سوار شد تا به شهر رود و روغن بخرد . نزدیک شهر به بهلول رسید و گفت : شترم به مرض جرب مبتلا شده و گفته اند روغن کرچک بمالم خوب میشود
    ، و لی من عقیده دارم که تاثیر نَفَس تو بهتر است . استدعا می کنم دعایی بخوانی تا شترم از این مرض نجات پیدا کند . بهلول جواب داد : اگر روغن کرچک بخري و با دعای من قاطی کنی ممکن است شتر خوب شود . والا دعاي تنها تاثیري نخواهد داشت .
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    #سوال_مردي_از_بهلول_درباره_شیطان
    روزي مردي زشت و بداخلاق از بهلول سوال نمود که خیلی میل دارم که شیطان را ببینم . بهلول گفت :
    اگر آئینه در خانه نداري در آب ذلال نگاه کن شیطان را خواهی دید .
     
    بالا