- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
یادداشتی بر اجرای نمایشنامهخوانی نوشته شد
به مردها نباید دروغ گفت
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به مردها نباید دروغ گفت
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR]
![213735_3178789072_320_213.jpg](http://theater.ir/cache/2/attach/201702/213735_3178789072_320_213.jpg)
مهدی معبودی در یادداشتی که همزمان با اجرای نمایشنامهخوانی نمایش «خواستگاری» به کارگردانی حسام کلانتری نوشت از کودکان کار تجلیل کرد. این نمایشنامهخوانی که اولین اجرای خود را با حضور جمعی از کودکان کار آغاز کرد در پایان به همه کودکان کار تقدیم شد. بازیگران و کارگردان این نمایشنامهخوانی در پایان اجرا یاداشت مهدی معبودی را برای تماشاگران خواندند.
[/BCOLOR]در متن این یاداشت آمده است:
حرفی که براتون آماده کردم در دو بخش تقدیمتون میکنم:
توی بخش اول روی کلامم با بزرگترهاست... ما تو ادبیاتمون، و تو صحبتهای عامیانهمون چند تا غلط گفتاری و معنایی داریم... یه غلط اینه که وقتی می خوایم بگیم اوضاع خیلی نابسامانه و همه چیز در هم و برهمه میگیم مثل جنگل می مونه... یا قانونِ جنگل برقراره... در حالی که جنگل پیشرفته ترین و شرافتمندانه ترین قانون رو داره...تو جنگل هیچ تیزپایی مال کسی رو نمیدزده... هیچ زورمندی بیشتر از نیازش شکار نمی کنه و همه موجودات به حق خودشون قانعن... درست مثل کشورِ خودمون!... پس خواهش می کنم سعی کنیم این عبارت یا کلمه یا ضرب المثل رو کمتر استفاده کنیم... یا در مواردی وقتی یه آدم بزرگ لجبازی می کنه و حرفِ بی حساب می زنه و کارهای از این دست... میگیم مثل بچهها شده!... انگار ما دیواری کوتاه تر از مقدس ترین موجودات زمین... یعنی بچهها پیدا نمیکنیم... لجبازی بچه ها به خاطر اینه که ما زبون اونها رو و نحوه ارتباط با اونها رو بلد نیستیم اما آدم بزرگها حرف حساب رو می فهمن و باز قبول نمیکنن... (کوچکترها گوش ندن!) پس خواهش میکنم از این به بعد هر بیخردی و بیشعوریِ بزرگترهارو به بچهبازی تعبیر نکنیم... بچهها بیشعور نیستن... ضمناً اگر در مورد جنگل و قانون جنگل کوتاه بیام اما در مورد بچهها کوتاه نمیام!
اما بخش دوم مربوط به کوچکترها:
کجان؟ شما اینجا بچههای کوچیک یا نوجوون ندیدین؟... هرچی میگردم اینجا آدم کوچیکی نمیبینم... ای بابا... اینجا یه عده مرد باشرافت و قوی نشستن که معلومه رنج زیادی روی دوششونه... خب به هر حال چون برای بچهها و نوجوونها متن آماده کردم مجبورم بخونم... ما بزرگترها طبق هزاران بند و کنوانسیون و کمیسیون! قرار بوده شرایط لازم رو مهیا کنیم تا شما درس بخونین و بازی کنین و از کودکی و نوجوونیتون لـ*ـذت ببرین... اما خب متاسفانه به اون هزاران بند و کنوانسیون و کمیسیون پایبند نبودیم و میگیم تو خرج خودمون هم موندیم و متاسفانه پشت شمارو خالیرو کردیم... بنابر این شما یه کم زودتر مرد شدین... مرد نمی تونه ببینه خواهر و مادرش به پول نیاز دارن. مرد نمی تونه ببینه اجاره خونه عقب افتاده... مرد نمی تونه دست رو دست بذاره تا قرص و دوای مادر و پدرش تموم بشه... کسایی هم که باید کاری می کردن انگار سرشون جای دیگه گرمه... اصلا همه مردونگی یعنی احساسِ مسوولیت، آدم از لحظهای که احساس مسوولیت بکنه مرد میشه... آدم از وقتی تصمیم میگیره مادر و خواهر و خانوادشرو خندون ببینه مرد میشه... و این اصلا ربطی به سن و سال نداره... امیدوارم... (به مردها نباید دروغ گفت). نه، حقیقتاً امیدوار نیستم که چیزی عوض بشه... فقط می تونم اجرای امشبمون رو بهتون تقدیم کنم و بگم تمام خنده و جست و خیز و تلاش امشب ما به خاطر شما بود...
نمایشنامهخوانی خواستگاری که شب گذشته با استقبال چشمگیر تماشاگران روبهرو شد دو اجرای دیگر در سالن خسرو شکیبایی خواهد داشت و هر اجرای این نمایش با حضور یکی از گروه های آسیبپذیر اجتماعی برگزار میشود.
در این نمایش لیلا ایرانی، علیرضا رحیمدل، جوانه دلشاد، حسام کلانتری و آرمین نصیری خوانش نقشها را بر عهده دارند. این اثر که کاری از گروه تئاتر صلح و گروه تئاتر هیچ به شمار میرود با همکاری دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد 46 آماده شده و در روزهای 14 تا 17 اسفند ساعت 18 به اجرا درمیآید.
حرفی که براتون آماده کردم در دو بخش تقدیمتون میکنم:
توی بخش اول روی کلامم با بزرگترهاست... ما تو ادبیاتمون، و تو صحبتهای عامیانهمون چند تا غلط گفتاری و معنایی داریم... یه غلط اینه که وقتی می خوایم بگیم اوضاع خیلی نابسامانه و همه چیز در هم و برهمه میگیم مثل جنگل می مونه... یا قانونِ جنگل برقراره... در حالی که جنگل پیشرفته ترین و شرافتمندانه ترین قانون رو داره...تو جنگل هیچ تیزپایی مال کسی رو نمیدزده... هیچ زورمندی بیشتر از نیازش شکار نمی کنه و همه موجودات به حق خودشون قانعن... درست مثل کشورِ خودمون!... پس خواهش می کنم سعی کنیم این عبارت یا کلمه یا ضرب المثل رو کمتر استفاده کنیم... یا در مواردی وقتی یه آدم بزرگ لجبازی می کنه و حرفِ بی حساب می زنه و کارهای از این دست... میگیم مثل بچهها شده!... انگار ما دیواری کوتاه تر از مقدس ترین موجودات زمین... یعنی بچهها پیدا نمیکنیم... لجبازی بچه ها به خاطر اینه که ما زبون اونها رو و نحوه ارتباط با اونها رو بلد نیستیم اما آدم بزرگها حرف حساب رو می فهمن و باز قبول نمیکنن... (کوچکترها گوش ندن!) پس خواهش میکنم از این به بعد هر بیخردی و بیشعوریِ بزرگترهارو به بچهبازی تعبیر نکنیم... بچهها بیشعور نیستن... ضمناً اگر در مورد جنگل و قانون جنگل کوتاه بیام اما در مورد بچهها کوتاه نمیام!
اما بخش دوم مربوط به کوچکترها:
کجان؟ شما اینجا بچههای کوچیک یا نوجوون ندیدین؟... هرچی میگردم اینجا آدم کوچیکی نمیبینم... ای بابا... اینجا یه عده مرد باشرافت و قوی نشستن که معلومه رنج زیادی روی دوششونه... خب به هر حال چون برای بچهها و نوجوونها متن آماده کردم مجبورم بخونم... ما بزرگترها طبق هزاران بند و کنوانسیون و کمیسیون! قرار بوده شرایط لازم رو مهیا کنیم تا شما درس بخونین و بازی کنین و از کودکی و نوجوونیتون لـ*ـذت ببرین... اما خب متاسفانه به اون هزاران بند و کنوانسیون و کمیسیون پایبند نبودیم و میگیم تو خرج خودمون هم موندیم و متاسفانه پشت شمارو خالیرو کردیم... بنابر این شما یه کم زودتر مرد شدین... مرد نمی تونه ببینه خواهر و مادرش به پول نیاز دارن. مرد نمی تونه ببینه اجاره خونه عقب افتاده... مرد نمی تونه دست رو دست بذاره تا قرص و دوای مادر و پدرش تموم بشه... کسایی هم که باید کاری می کردن انگار سرشون جای دیگه گرمه... اصلا همه مردونگی یعنی احساسِ مسوولیت، آدم از لحظهای که احساس مسوولیت بکنه مرد میشه... آدم از وقتی تصمیم میگیره مادر و خواهر و خانوادشرو خندون ببینه مرد میشه... و این اصلا ربطی به سن و سال نداره... امیدوارم... (به مردها نباید دروغ گفت). نه، حقیقتاً امیدوار نیستم که چیزی عوض بشه... فقط می تونم اجرای امشبمون رو بهتون تقدیم کنم و بگم تمام خنده و جست و خیز و تلاش امشب ما به خاطر شما بود...
نمایشنامهخوانی خواستگاری که شب گذشته با استقبال چشمگیر تماشاگران روبهرو شد دو اجرای دیگر در سالن خسرو شکیبایی خواهد داشت و هر اجرای این نمایش با حضور یکی از گروه های آسیبپذیر اجتماعی برگزار میشود.
در این نمایش لیلا ایرانی، علیرضا رحیمدل، جوانه دلشاد، حسام کلانتری و آرمین نصیری خوانش نقشها را بر عهده دارند. این اثر که کاری از گروه تئاتر صلح و گروه تئاتر هیچ به شمار میرود با همکاری دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد 46 آماده شده و در روزهای 14 تا 17 اسفند ساعت 18 به اجرا درمیآید.