Mch:)
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2016/09/01
- ارسالی ها
- 461
- امتیاز واکنش
- 2,147
- امتیاز
- 441
- سن
- 23
زندگی نامه مهدی سهیلی :
هفتم تیرماه ، هشتادونهمین سالروز تولد مهدی سهیلی است؛ شاعری که با سرودن «اشک مهتاب» به شهرت رسید.
مهدی سهیلی شاعری بود که با انتشار اولین کتابش با عنوان «اشک مهتاب» در سال 47 به شاعری معروف تبدیل شد؛ کتابی که تاکنون بیش از 200 بار تجدید چاپ شده است.
مهدی سهیلی سال 1303 در تهران متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، صرفونحو عربی و منطق و معانی را نزد استادان این حوزه فراگرفت و دوران متوسطه را در دبیرستان نظامآباد گذراند. او در سال 13222 نام خانوادگی خود را از حاجی علیاکبری سمنانی به «سهیلی» تغییر داد.
سهیلی پیش از ورود به دنیای شعر، روزنامهنگار بود و در جرایدی مثل «اطلاعات»، «زن روز»، «روشنفکر» و «توفیق» مطلب مینوشت. او پس از گرفتن امتیاز دو روزنامهی «متلک» و «نوشخند»، با نامهای مستعار از جمله «شازده پسر»، «نمکدون»، «زهرخند»، «بیخیال» و «بازاری» در آنها یادداشت مینوشت.
از دیگر فعالیتهای سهیلی میتوان به نویسندگی و اجرا در رادیو ایران اشاره کرد. «مشاعره»، «کاروانی از شعر»، «بزم شاعران» و «دریچهای به جهان روشنایی» برنامههایی بودند که او در آنها به فعالیت مشغول بود.
مجموعههای «اشک مهتاب»، «گنج غزل» و «طلوع محمد (ص)» سهیلی تاکنون بارها تجدید چاپ شدهاند. این شاعر از کسانی بود که در همان روزهای نخست درگذشت غلامرضا تختی، شعری برای او سرود. همچنین در زمینهی نمایشنامهنویسی فعالیت داشت.
از آثار دیگر این شاعر میتوان به «سرود قرن»، «لحظهها و صحنهها»، «دلم از سنگ نیست»، «گنجوارهی سهیلی»، «اولین غم و آخرین نگاه»، «یک آسمان ستاره»، «پنجرهای به باغهای نور»، «ضربالمثلهای معروف ایران» و «سرود خدا» اشاره کرد.
نمونه ای از اشعار مهدی سهیلی :
خدا يا بشكن اين آئينه ها را
كه من از ديدن تو آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن نا گزيرم
از آن روزيكه دانستم سخن چيست ـــ
همه گفتند: اين دختر چه زشت است
كدامين مرد ، او را مي پسندد؟
دريغا دختري بي سرنوشت است.
***
چو در آئينه بينم روي خود را
در آيد از درم، غم با سپاهي
مرا روز سياهي دادي ،اما
نبخشيدي به من چشم سياهي
***
به هر جا پا نهم ، از شومي بخت ـــ
نگاه دلنوازي سوي من نيست
از اين دلها كه بخشيدي به مردم ـــ
يكي در حلقه گيسوي من نيست
***
مرا دل هست ، اما دلبري نيست
تنم دادي ولي جانم ندادي
بمن حال پريشان دادي، اما ـــ
سر زلف پريشانم ندادي
***
به هر ماه رويان رخ نمودند ـــ
نبردم توشه اي جز شرمساري
خزيدم گوشه اي سر در گريبان
به درگاه تو ناليدم بزاري
***
چو رخ پوشم ز بزم خوب رويان ـــ
همه گويند : كه او مردم گريز است
نميدانند، زين درد گرانبار ـــ
فضاي سينه من ناله خيز است
***
به هر جا همگنانم حلقه بستند ـــ
نگينش دختر ي ناز آفرين بود
ز شرم روي نا زيبا در آن جمع ـــ
سر من لحظه ها بر آستين بود
***
چو مادر بيندم در خلوت غم ـــ
ز راه مهرباني مينوازد
ولي چشم غم آلوده اش گواهست
كه در اندوه دختر مي گدازد
***
ببام آفرينش جغد كورم
كه در ويرانه هم ، نا آشنايم
نه آهنگي مرا ،تا نغمه خوانم ـــ
نه روشن ديده اي ، تا پرگشايم
***
خدايا ! بشكن اين آئينه هارا
كه من از ديدن آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن ناگزيرم
***
خداوندا !خطا گفتم ، ببخشاي
تو بر من سينه اي بي كينه دادي
مرا همراه روئي نا خوشايند ـــ
دلي روشنتر از آئينه دادي
***
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولي سيرت پرستان ميستايند
به بزم پاكجانان چون نهم پاي
در دل را به رويم مي گشايند
***
ميان سيرت وصورت ،خدايا ! ـــ
دل زيبا به از رخسار زيباست
بپاس سيرت زيبا ، كريما! ـــ
دلم بر زشتي صورت شكيباست.
هفتم تیرماه ، هشتادونهمین سالروز تولد مهدی سهیلی است؛ شاعری که با سرودن «اشک مهتاب» به شهرت رسید.
مهدی سهیلی شاعری بود که با انتشار اولین کتابش با عنوان «اشک مهتاب» در سال 47 به شاعری معروف تبدیل شد؛ کتابی که تاکنون بیش از 200 بار تجدید چاپ شده است.
مهدی سهیلی سال 1303 در تهران متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، صرفونحو عربی و منطق و معانی را نزد استادان این حوزه فراگرفت و دوران متوسطه را در دبیرستان نظامآباد گذراند. او در سال 13222 نام خانوادگی خود را از حاجی علیاکبری سمنانی به «سهیلی» تغییر داد.
سهیلی پیش از ورود به دنیای شعر، روزنامهنگار بود و در جرایدی مثل «اطلاعات»، «زن روز»، «روشنفکر» و «توفیق» مطلب مینوشت. او پس از گرفتن امتیاز دو روزنامهی «متلک» و «نوشخند»، با نامهای مستعار از جمله «شازده پسر»، «نمکدون»، «زهرخند»، «بیخیال» و «بازاری» در آنها یادداشت مینوشت.
از دیگر فعالیتهای سهیلی میتوان به نویسندگی و اجرا در رادیو ایران اشاره کرد. «مشاعره»، «کاروانی از شعر»، «بزم شاعران» و «دریچهای به جهان روشنایی» برنامههایی بودند که او در آنها به فعالیت مشغول بود.
مجموعههای «اشک مهتاب»، «گنج غزل» و «طلوع محمد (ص)» سهیلی تاکنون بارها تجدید چاپ شدهاند. این شاعر از کسانی بود که در همان روزهای نخست درگذشت غلامرضا تختی، شعری برای او سرود. همچنین در زمینهی نمایشنامهنویسی فعالیت داشت.
از آثار دیگر این شاعر میتوان به «سرود قرن»، «لحظهها و صحنهها»، «دلم از سنگ نیست»، «گنجوارهی سهیلی»، «اولین غم و آخرین نگاه»، «یک آسمان ستاره»، «پنجرهای به باغهای نور»، «ضربالمثلهای معروف ایران» و «سرود خدا» اشاره کرد.
نمونه ای از اشعار مهدی سهیلی :
خدا يا بشكن اين آئينه ها را
كه من از ديدن تو آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن نا گزيرم
از آن روزيكه دانستم سخن چيست ـــ
همه گفتند: اين دختر چه زشت است
كدامين مرد ، او را مي پسندد؟
دريغا دختري بي سرنوشت است.
***
چو در آئينه بينم روي خود را
در آيد از درم، غم با سپاهي
مرا روز سياهي دادي ،اما
نبخشيدي به من چشم سياهي
***
به هر جا پا نهم ، از شومي بخت ـــ
نگاه دلنوازي سوي من نيست
از اين دلها كه بخشيدي به مردم ـــ
يكي در حلقه گيسوي من نيست
***
مرا دل هست ، اما دلبري نيست
تنم دادي ولي جانم ندادي
بمن حال پريشان دادي، اما ـــ
سر زلف پريشانم ندادي
***
به هر ماه رويان رخ نمودند ـــ
نبردم توشه اي جز شرمساري
خزيدم گوشه اي سر در گريبان
به درگاه تو ناليدم بزاري
***
چو رخ پوشم ز بزم خوب رويان ـــ
همه گويند : كه او مردم گريز است
نميدانند، زين درد گرانبار ـــ
فضاي سينه من ناله خيز است
***
به هر جا همگنانم حلقه بستند ـــ
نگينش دختر ي ناز آفرين بود
ز شرم روي نا زيبا در آن جمع ـــ
سر من لحظه ها بر آستين بود
***
چو مادر بيندم در خلوت غم ـــ
ز راه مهرباني مينوازد
ولي چشم غم آلوده اش گواهست
كه در اندوه دختر مي گدازد
***
ببام آفرينش جغد كورم
كه در ويرانه هم ، نا آشنايم
نه آهنگي مرا ،تا نغمه خوانم ـــ
نه روشن ديده اي ، تا پرگشايم
***
خدايا ! بشكن اين آئينه هارا
كه من از ديدن آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن ناگزيرم
***
خداوندا !خطا گفتم ، ببخشاي
تو بر من سينه اي بي كينه دادي
مرا همراه روئي نا خوشايند ـــ
دلي روشنتر از آئينه دادي
***
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولي سيرت پرستان ميستايند
به بزم پاكجانان چون نهم پاي
در دل را به رويم مي گشايند
***
ميان سيرت وصورت ،خدايا ! ـــ
دل زيبا به از رخسار زيباست
بپاس سيرت زيبا ، كريما! ـــ
دلم بر زشتي صورت شكيباست.
مهتاب