تاریخ‌سرایی بهار در «آیینه‌ی عبرت»!

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 145
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
آن‌چه در پی می‌آید، یادداشتی کوتاه بقلم جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکده‌ی سیاست‌پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، است که درباره‌ی پدیداری ارجمند و گونه‌ای ادبی بنام «تاریخ‌سرایی» است که با الهام از ترکیب‌بند و قصیده‌ی ملک‌الشعرای بهار نوشته شده و می‌تواند مایه و زمینه‌ی پایان‌نامه و رساله‌ای ارزنده در رشته‌ی تاریخ یا ادبیات باشد.



در سرودهای چامه‌سرایانی بسیار، از فردوسی تا شهریار، واژه‌ی عبرت و مانندهایش چون پند و آمیزه‌هایش با دیگر واژگان و گونه‌های پیش‌وند و پس‌وند، فراوان بکار رفته که پیش‌تر، در برخی نوشته‌هایم آن‌ها را شاهدمثال آورده‌ام. یکی از سرایندگان که عبرت را در دیوانش بارها بانگ زده، ملک‌الشعرای بهار، نماینده‌ی ادوار مجلس و صاحب «سبک‌شناسی» و «تاریخ احزاب سیـاس*ـی»ست: وان قصه‌ی زشت حیرت‌اندوز/سرمایه‌ی عبرت جهان شد//بکارنامه‌ی من بین و نیک عبرت‌گیر/که کارنامه‌ی احرار هست پر ز عبر//چه عبرت‌ها که در تبعید دیدم/چه عبرت‌ها که از زندان گرفتم … او را در «زندگی‌نامه‌ی خودنوشت»ش نیز بشناسید. بهار آن‌چنان که در دیوانش آمده، پس از مرگ مظفرالدین شاه، با دیدن نگرانی ملیون و مشروطه‌خواهان از استبداد محمدعلی شاه قاجار، ترکیب‌بندی دراز سرود و آن را در نوبهار مشهد پخشود (۱۳۲۵ مهشیدی/۱۲۸۵ خورشیدی) تا شاه نو را عبرت و درسی باشد. آن را «آئینه‌ی عبرت»، برگرفته از «ایوان مدائن را آیینه‌ی عبرت دان» خاقانی نامیدند (بصیغه‌ی مجهول زیرا نکاویدم که سرنامه (عنوان) را بهار گزیده یا دیگری). این منظومه، تاریخی‌ست کوتاه از پادشاهان که از «زنده‌ی میرا» (کیومرث) آغاز می‌شود و با مظفرالدین شاه پایان می‌یابد. اگرچه روزنتال بتقریب، می‌گوید: شاهان و شاهزادگان و حتا دیگران برای فضل‌فروشی و تفاخر، تاریخ و ادبیات می‌آموختند؛ ولی بی‌گمان، برای هر مدیر و حکمران، چیزی برتر از تاریخ و عبرت از آن، نمی‌توان نام برد. کار بزرگ بهار، صرف نظر از دلیری در گفتار، سرودن تاریخ‌ست! … باید تاریخ «تاریخ‌سرایی» را پیش (مانند علی‌نامه و دلیل‌الجنان ورکن‌الإیمان) و پس از بهار کاوید و جایگاه او را در این میان فهمید! از گذشته، بسیار «اشعار/نظم‌های تعلیمی» سروده می‌شد که یادگیری و دریادمانی را فراوان می‌افزود. کار بهار در این ترکیب‌بند، تنها نظم نیست و آن، شعر در معنای منطقی‌ست، زیرا پر از صور خیال‌ست و شعر در بوطیقای منطق، «کلام مخیل»! «راستی‌آزمایی» و اعتبار تاریخی این منظومه نیز داستانی دیگرست. برخی نمی‌دانم با چه انگیزه‌ای! این منظومه را سه بخش کردند: ۱٫ از کیومرث تا سربداران، ۲٫ از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار و ۳٫ از کریم‌خان زند تا مشروطه! در این منظومه تنها، دو بار واژه‌ی عبرت در یک مصرع بکار رفته: عبرت افزایید زیرا عبرت افزاید تعب! … بهار را قصیده‌ای‌ست با نام «لوح عبرت» که آن نیز تاریخ‌سرایی‌ست. در ذیل، پیوندهای «آیینه‌ی عبرت» و «لوح عبرت» از درگاه پرارج «گنجور» آمده:

آئینه‌ی عبرت لوح عبرت

پس از نگاشتن این نوشتار، بفضای مجازی رفتم و «تاریخ‌سرایی» را جستم. با حذف مکررات، این عبارت کمی بیش‌تر از شمار انگشتان دو دست و هم‌چنین بیش‌تر بمعنای «نقل/روایت تاریخ» که ارتباطی با نظم/شعر ندارد (گاه با نقالی (!؟) و گاه با سینما همراه بود)، بکار رفته و تنها، سه چهار مورد، این ترکیب (و گذشتهسرایی)، در معنی مقصود ما در این جستار؛ یعنی «تاریخ منظوم» (شعر/نظم/منظومهی تاریخی) یافت شد که گاه همراهش «تاریخ‌ترانه» نیز آمده و گاه در اشاره بشاهنامه‌ی فردوسی توسی بود (فیه تأمل!). «ماده‌تاریخ‌سرایی» نیز یافت شد که هنری‌ست آشنا و پرسابقه! از آن‌رو که تاریخ را بویژه در قرآن و دیگر متن‌های اساسی اسلامی، «قصه» نامیدند، جا دارد که عبارت «قصه/داستان‌سرایی» را نیز کاوید؛ هرچند که سرایش در آن نیز بایستانه (لزوما)، شعرگویی نیست.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا