بیا باز آ بیا با من
پر از دردم تو مرهم شو
دلم آواره در این دشت
نه سویی و نه کویی و نه نوریست
میبینی گمم در آسمان چشم های تو
مرو ماهم مرا دریاب
در این دشت تو بازآ بیا مه شو
بیا ماهم
بیا ای جان من بازآ دمی " من " شو
بیا بنگر به چشمانم ببین ابری و طوفانیست
بیا بنگر به چشمانم چه بارانیست ؟!
جان من بیا بازآ و بر چشمان خونینم کمی سد شو
بیا برگرد آوازم ببین سازم چه خاموش است
من اما در این تاریکی و سرما
بدون هیچ صوتی شعر میخوانم
بیا ای هستی ام ، عمرم !
بیا بازآ و بر سازم دمی دم شو
یاد دارم آن همه باران و ساز و ناز و راز
اینکم افسرده با یادت خوشم
ای که از دیرینه ام تا اینکم هستی و خواهی ماند
ای دم ساز من !
بازآ و بنشین و کمی آهسته تر رد شو
یاد دارم آن همه گل های یاس و نرگس و ارکیده
که هر بار میدیدی مرا
هر کدامش بـ..وسـ..ـه ای میگشت بر جانم
ولی حالا چقدر سرد است این گورم !
چه جان سوز است جای بـ..وسـ..ـه های گرم و شیرینت !
بیا بازآ گل سرزنده ی صحرای گل های پریشانم
بیا بازآ ببین پر میکشد جانم برای بوی عطرت
ای که در عشقت گلایولم
بیا بازآ و یک دم هم تو پر پر شو
پر از دردم تو مرهم شو
دلم آواره در این دشت
نه سویی و نه کویی و نه نوریست
میبینی گمم در آسمان چشم های تو
مرو ماهم مرا دریاب
در این دشت تو بازآ بیا مه شو
بیا ماهم
بیا ای جان من بازآ دمی " من " شو
بیا بنگر به چشمانم ببین ابری و طوفانیست
بیا بنگر به چشمانم چه بارانیست ؟!
جان من بیا بازآ و بر چشمان خونینم کمی سد شو
بیا برگرد آوازم ببین سازم چه خاموش است
من اما در این تاریکی و سرما
بدون هیچ صوتی شعر میخوانم
بیا ای هستی ام ، عمرم !
بیا بازآ و بر سازم دمی دم شو
یاد دارم آن همه باران و ساز و ناز و راز
اینکم افسرده با یادت خوشم
ای که از دیرینه ام تا اینکم هستی و خواهی ماند
ای دم ساز من !
بازآ و بنشین و کمی آهسته تر رد شو
یاد دارم آن همه گل های یاس و نرگس و ارکیده
که هر بار میدیدی مرا
هر کدامش بـ..وسـ..ـه ای میگشت بر جانم
ولی حالا چقدر سرد است این گورم !
چه جان سوز است جای بـ..وسـ..ـه های گرم و شیرینت !
بیا بازآ گل سرزنده ی صحرای گل های پریشانم
بیا بازآ ببین پر میکشد جانم برای بوی عطرت
ای که در عشقت گلایولم
بیا بازآ و یک دم هم تو پر پر شو