شعر +++تاپیک نقد و بررسی شعرهای کاربران+++
- شروع کننده موضوع م . میشی
- بازدیدها 10,201
- پاسخ ها 170
- تاریخ شروع
پیشنهادات
Raha.jim
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2016/07/09
- ارسالی ها
- 98
- امتیاز واکنش
- 392
- امتیاز
- 0
- سن
- 28
دل تنهایی من بی تاب است
و در این دشت که گل ها خفته ند
گرمی مطلع خورشید مرا میخواند
من گمان میدارد مطلبی هست که او میداند
من کمی در بر ان کوه تامل کردم
و صدای نفسی می امد
این هیاهوی نسیمی ست
که ا زدست غبارالود ان شهر فراری شده است
از سر برگ گلی روییده
موری از سـ*ـینه ی شن ها به بالا رفته .......
بوته ی خار در اواز رهایی نسیم میرقصد
و من اینجا نشسته
به *خدا* مینگرم........
رها.جیم
و در این دشت که گل ها خفته ند
گرمی مطلع خورشید مرا میخواند
من گمان میدارد مطلبی هست که او میداند
من کمی در بر ان کوه تامل کردم
و صدای نفسی می امد
این هیاهوی نسیمی ست
که ا زدست غبارالود ان شهر فراری شده است
از سر برگ گلی روییده
موری از سـ*ـینه ی شن ها به بالا رفته .......
بوته ی خار در اواز رهایی نسیم میرقصد
و من اینجا نشسته
به *خدا* مینگرم........
رها.جیم
Raha.jim
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2016/07/09
- ارسالی ها
- 98
- امتیاز واکنش
- 392
- امتیاز
- 0
- سن
- 28
*دردر بی درمان*
درد بی درمان شدی در جان من
دیدمت اشفته شد سامان من
عهد میبندم که فکرت را برانم از سرم
عطر تو اتش زده در ریشه ی ایمان من
دور میشم از تو تا غافل ز احوالت شوم
دوریت هم میشود درد بی درمان من
چشم میبندم به روی خاطرات تلخ تو
خاطراتت خواب را میگیرد از چشمان من
دست به دامانت شدم شاید مرا یاری کنی
نیست سودی باز هم خالی ند دستان من
عشق تو پوسیده دندان من است
میکشی با دست خود اخر این دندان من
رها.جیم
درد بی درمان شدی در جان من
دیدمت اشفته شد سامان من
عهد میبندم که فکرت را برانم از سرم
عطر تو اتش زده در ریشه ی ایمان من
دور میشم از تو تا غافل ز احوالت شوم
دوریت هم میشود درد بی درمان من
چشم میبندم به روی خاطرات تلخ تو
خاطراتت خواب را میگیرد از چشمان من
دست به دامانت شدم شاید مرا یاری کنی
نیست سودی باز هم خالی ند دستان من
عشق تو پوسیده دندان من است
میکشی با دست خود اخر این دندان من
رها.جیم
م . میشی
کاربر نگاه دانلود
اگه این متن به این صورت تغییر پیدا کنه بهتر میشه
در همین حوالی نشسته و به رفت و آمد مردم خیره شده ام
و یا اینکه همون نگاه میکنم و کلمه ی بز
از اون حذف بشه تشکر از ارسال پستتون
P
Paradise
مهمان
در همین حوالی
دخترکی غرق در افکار خود
بی خبر از گذر زمان
به تو می اندیشد
کاش تو هم لحظه ای فقط لحظه ای
به من می اندیشیدی
شاید قبل از دیر شدن
حرفی می زدی
تا دلگرم کند مرا به ماندن.
دخترکی غرق در افکار خود
بی خبر از گذر زمان
به تو می اندیشد
کاش تو هم لحظه ای فقط لحظه ای
به من می اندیشیدی
شاید قبل از دیر شدن
حرفی می زدی
تا دلگرم کند مرا به ماندن.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
P
Paradise
مهمان
در همین حوالی
و در کنار حصار سرد بی کسی
کسی آزرده دل
چشم به راه رسیدن مسافریست
که قصد بازگشت ندارد.
و در کنار حصار سرد بی کسی
کسی آزرده دل
چشم به راه رسیدن مسافریست
که قصد بازگشت ندارد.
P
Paradise
مهمان
این روزها به هواشناسی ها اعتمادی ندارم
این روزها حتی به فصل ها بی اعتمادم
گفتند از پس هر خزانی بهاریست
گفتد هجران پایان پذیرد و روزگار وصل خواهد رسید
هواشناسی هوای آفتابی را اعلام می کند اما
هوای روزگار من بد بارانیست
فصل های دل من خزان است و خزان
و در نهایت انبوه سرد بی کسی محاصره ام کرده است
حافظا تو مرا با شعرهایت به سرابی امیدوار کردی
پس یوسفت کجاست؟ قرار است کی باز گردد؟ وقتی که از کنعان خرابه ای بیش نمانده؟
خزانی پرباران
دلتنگی بی پایان
سهم روزهای عمر است
پس از عبور ساده ی تو از من.
فصل های روزگارت پر بهار.
این روزها حتی به فصل ها بی اعتمادم
گفتند از پس هر خزانی بهاریست
گفتد هجران پایان پذیرد و روزگار وصل خواهد رسید
هواشناسی هوای آفتابی را اعلام می کند اما
هوای روزگار من بد بارانیست
فصل های دل من خزان است و خزان
و در نهایت انبوه سرد بی کسی محاصره ام کرده است
حافظا تو مرا با شعرهایت به سرابی امیدوار کردی
پس یوسفت کجاست؟ قرار است کی باز گردد؟ وقتی که از کنعان خرابه ای بیش نمانده؟
خزانی پرباران
دلتنگی بی پایان
سهم روزهای عمر است
پس از عبور ساده ی تو از من.
فصل های روزگارت پر بهار.