شعر +++تاپیک نقد و بررسی شعرهای کاربران+++

  • شروع کننده موضوع م . میشی
  • بازدیدها 10,164
  • پاسخ ها 170
  • تاریخ شروع
  • پیشنهادات
  • Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    جاودانه ی سرورآمیز...
    زیر برگ های خشکیده ی پاییز
    نفس های بی انگیزه
    نفس های پاییزه...
     

    فرشته رحمانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/17
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    6,489
    امتیاز
    571
    سن
    28
    این بغض های آشنا،این اشک های لعنتی
    این غصه های سرد ، نامرد و پاپتی
    هر روز با منن ، بیخ گلوی من
    قلبم زو میزنن ، پیکار تن به تن
    یک تن تویی و عشق، با عطر رازقی
    یک تن جدایی و انکار عاشقی
    انکار می کنم اصرار می کنی
    من عاشقتمو تکرار می کنی
    هی کم میارمو جلد نگات میشم
    اسمم رو میبری غرق صدات میشم
    آسون نمی گذرم از خنده های تو
    از حس خوب عشق در ب*و*س*ه های تو
     
    P

    Paradise

    مهمان

    منم این شب و تاریکی
    تو آن سرچشمه ی نوری
    چنین دوری و نزدیکی
    ندارد در باورم جایی

    ******
    دلم خوش بود می بینی
    تمام عشق و شیدایی
    ولی تنها تو خندیدی
    به این حال تماشایی

    ******
    زنی هر دم چشمک
    به طنازی و غمازی
    چه پرسم من زتو چونکه
    تو عشق دیگری داری

    ******
    شدی پیدا درخشیدی
    در این ژرفای تاریکی
    فراموشی شده سهمم
    تقاص یک عمر خاموشی

    *******
    چنان نالان و دلخونم
    از این تقدیر اجباری
    که بازی می کند با من
    در این دنیای پوشالی

    *******
    نباشد مقصدم جز تو
    نباشد در سرم یاری
    چرا اینگونه هستی تو؟
    تو در این دل، تو در آغـ*ـوش آن یاری

    ********
    وجودم پر ز تو اما
    کنارم خالیِ خالی
    کم آوردم دگر از این
    نبودن های تکراری

    فرزانه .ل
     

    فرشته رحمانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/17
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    6,489
    امتیاز
    571
    سن
    28

    Star2002

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    495
    امتیاز واکنش
    7,832
    امتیاز
    541
    محل سکونت
    اهواز خوزستان
    سلام خسته نباشید خوب اینو برای مقدمه رمان خودم نوشتم که اسم رمانم اسیر نفرت هست
    خوب آخرین مصرعش رو دوست ندارم و یه جورایی با بقیش نمی خونه
    آگه میشه بگید آخرش رو چه کار کنم مرسی
    مقدمه
    اسیرم، اسیر نفرتی که پایانی ندارد
    اسیرم، اسیر نفرتی که درمانی ندارد
    اسیرم، اسیر نفرتی که حدی ندارد
    اسیرم، اسیر نفرتی که خون میخواهد
     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    خب شعر شعر پر محتواییه تقریبا فقط قافیه در دو بیت اول پایانی و درمانی ست و ندارد ردیف به حساب میاد پس توی بیت چهارم نباید قافیه رو میخواهد میزاشتی،درکل خوب بود امیدوارم همیشه موفق باشی
     

    Star2002

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    495
    امتیاز واکنش
    7,832
    امتیاز
    541
    محل سکونت
    اهواز خوزستان
    سلام از توجه شما مچکرم ممنونم
    منم بالای شعر همینو نوشتم واقعا نمیدونم چی جاش بزارم چیزی به ذهن شما نمی رسه ؟ من هر چی فکر کردم چیزی به فکرم نرسیده
     
    بالا