تحلیل جرم شناختی تروریسم

  • شروع کننده موضوع KIMIA_A
  • بازدیدها 164
  • پاسخ ها 5
  • تاریخ شروع

KIMIA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/01
ارسالی ها
3,446
امتیاز واکنش
25,959
امتیاز
956
سن
22
محل سکونت
تهران
  • نویسنده:مصطفی ماهیان
چكيده: تروريسم به عنوان يك پديده مجرمانه با رشد فزاينده به خصوص در دو دهه اخير همراه بوده است، ليكن علي رغم تمامي سعي جامعه بين المللي در شناسائي و مبارزه با آن تا كنون موفقيتي دراين زمينه حاصل نشده است و اين جرم به شكل شديدتر ، خطرناك تر و با توسل به شيوه هاي مدرن در حال تكرار ميباشد. چرا كه امروزه گروههاي تروريستي با استفاده از تجهيزات و فن آوري روز توانسته اند تقريبا در هر كجا كه اراده كنند اقدامات خود را سازماندهي كرده و به اجرا در آورند حال آنكه علي رغم موفقيت تروريستها در جهت تطبيق خود با روند جهاني شدن تلاشهاي جوامع براي مقابله با اعمال تروريستي همچنان بخشي و ملي مانده است.
شايد علت اين امر را از يك طرف در نبود يك توافق جمعي در سطح جامعه جهاني بر سر تعريف ومصاديق اين جرم دانست كه نمونه بارز آن اختلافات گسترده كشورها در هنگام تدوين اساسانامه ديوان بين المللي كيفري راجع به موضوع تروريسم در رم ايتاليا سال 1999 اشاره كرد . و ازطرفي ديگر بي توجهي يا كم توجهي به اين پديده مجرمانه در حقوق داخلي كشورها دانست چرا كه به ندرت ميتوان در قوانين داخلي كشورها اين جرم را به صورت يك عنوان مستقل جزايي يافت البته كشورهاي توسعه يافته همچون كشورهاي اروپاي غربي عضو اتحاديه اروپا به خصوص انگلستان و آمريكا به صورت جدي راجع به نظام قانونگذاري ضد تروريسم تلاش كرده اند و قوانين متعددي راجع به تروريسم به تصويب رسانده اند. نظام موضوعه كيفري ايران راجع به تروريسم فاقد جرم انگاري مستقل است و نظام قانونگذاري ضد تروريسم علي رغم اينكه جامعه ايراني به خصوص بعد از انقلاب اسلامي قرباني اقدامات تروريستي بوده است جايگاهي در نظام موضوعه كيفري ايران ندارد و تنها تلاشي كه در سالهاي اخير توسط حقوقدانان صورت گرفته است تنظيم" لايحه ضد تروريسم " بوده است كه اين لايحه نيز در مجلس به فراموشي سپرده شده است .
به نظر ميرسد كه زمان آن فرا رسيده است كه قانونگذار ايراني ضروت توجه به نظام قانونگذاري ضد تروريسم را درك كند به خصوص در سالهاي اخير كه موج تروريسم قومي در ايران است و از سياست كيفري مصداقي كه با آن مواجه هستيم به منظور قابله موثر با تروريسم به قانونگذاري تروريسم برسيم.
در این تحقیق که در دو فصل تنظیم شده سعی بر آن شده که ابتدا بفهمیم که آیا تعریفی از تروریسم وجود دارد و در اصل واژه تروریسم از کجا شروع شده که در فصل اول در زمینه تعریف و تاریخچه و مفهوم تروریسم بحث می کنیم و در فصل دوم به مبحث ریشه یابی مسله تروریسم می پردازیم که درکل بوجود آمدن پدیده تروریسم چه ریشه هایی دارد .

واژه گان کلیدی : تروریسم ، ترور ، ضد تروریسم ، جرم شناختی


مقدمه
پدیده تروریسم در جهان در حال گسترش است. این پدیده مخصوصاً از آغاز ربع آخر قرن بیستم میلادی شدیداً فراگیر شده است. «بر اساس آمارهای وزارت امور خارجه ایالات متحده در فاصله سال های 1968 تا 1982 تقریباً 8000 اقدام تروریستی انجام گرفته است ... نرخ سالانه ی وقوع اقدامات تروریستی بین 600 تا 580 در نوسان بوده که حدوداً به رقم دو عملیات در هر روز سر می زند. این اقدامات عمدتاً در ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی متمرکز بوده است ». آمار دیگر حاکی است که « از زمان حمله به سفارت ایالات متحده در بیروت در آوریل سال 1983 ، حدوداً 188 حمله تروریستی صرفاً انتحاری جداگانه در سراسر جهان ، در لبنان ، اسرائیل ، سری لانکا ، هند ، پاکستان ، افغانستان ، یمن ، ترکیه ، روسیه و ایالات متحده اتفاق افتاده است ...» (pape,2003). علاوه بر این ، خطر استفاده از تسلیحات مرگبار جدید مثل بمب اتمی ، تسلیحات شیمیایی ، بیولوژیکی و ... بشر را به وحشت انداخته است . این فراگیر شدن تروریسم بدان علت است که برای تروریست ها ، اقدامات تروریستی نتایج مطلوبی را به ارمغان می آورد. آنها در نتیجه عملیات های تروریستی ، امتیازات بزرگ از جمله امتیازات سرزمینی را از طرف مقابل خود که عمدتاً دولت ها هستند ، به دست می آورند. نیروهای آمریکا و فرانسه در نتیجه فشار تروریست ها در سال 1983 لبنان را ترک کردند.
حکومت سری لانکا در اثر فشار تروریست ها مجبور به اعطای استقلال به تامیل ها و تشکیل یک دولت مستقل توسط تامیل ها گردید و ... (pape, 2003). مردمان ، کشور ها ، دولت ها و سازمان های ملی و بین المللی و حتی تمدن های امروز دنیا هرکدام به نحوی با این پدیده روبرو هستند. مسئله این است که ای مردمان ، کشور ها ، دولت ها و سایر واحدهای سیـاس*ـی مجبور به تعریف این پدیده و اتخاذ موضع در قبال آن هستند. به این دلیل مجبورند که این پدیده اتفاق می افتد و بر آنها تحمیل می شود. در این میان آنچه که کمتر مورد توجه قرار گرفته است تلاش در جهت ایجاد یک گفتمان تروریستی تحت عنوان «گفتمان تروریسم» است که در آن ، در « نوع فعالیت نشانه شناختی جهان ... ، قدرت های خشونت گر و معانی شورشگر با هم برخورد می کنند ». به همین دلیل است که پدیده های سیـاس*ـی دیگر مثل انقلاب ها ، جنگ ها ، کودتاها و ... مورد بحث و تحلیل آکادمیک قرار گرفته و تئوریزه شده اند و با وجود اختلاف نظرها در مورد هرکدام از این پدیده ها ، بحث های مشخصی در جهت شناخت و تبیین این پدیده ها صورت گرفته است. لذا دپارتمان ها و متخصصانی در این حوزه ها کار کرده و شناخته شده اند و بحث در مورد این پدیده ها به نوعی در عرف محافل علمی و عمومی پذیرفته شده است. در حالی که در مورد پدیده ی تروریسم این اتفاق نیفتاده است. شنیده شدن واژه ی «ترور» و «تروریسم» برای همه به نوعی با ترس و وحشت همراه است حتی تحلیل گران این پدیده ی قابل مطالعه و شناخت هم ، مورد تهدید تروریستی قرار می گیرند. تنها در فضای گفتمانی تروریسم است که سرنوشت بحران ها مشروعیت سیـاس*ـی ، هویت ملی و دانش علمی ، و اختلافات بر سر مسائل ژئوپلیتیک و جغرافیای سیـاس*ـی کشورها که بعضاً در تشکیل تروریسم دولتی و بین المللی( مثل اختلافات مرزی بین کشورهای ساحل شرقی مدیترانه ) تأثیر مستقیم داشته است ، رقم می خورد . اقدامات تروریستی مانند آدم ربایی ، هواپیما ربایی و قتل که همزمان خشونت آمیز ، نفرت انگیز و شگفت انگیز است ، به تنهایی نمی تواند باعث ارتقای تروریسم به سطح بحرانی بین المللی گردد. در گفتمان تروریستی ، نبرد پنهان تری به شکل شدیدتری بین پیشقراولان قدرت های بزرگ بلندپرواز و پسقراولان دیگران ـ برای بازنویسی مرزهای مشروعیت در روابط بین الملل در جریان است. در نتیجه ما احتیاج به یک رویکرد جدیدی برای فهم و تحلیل تروریسم نیاز داریم. اهمیت مضاعف این مسئله امروز در این است که عصر پدیده هایی مثل انقلاب ها (در درون مرزهای جغرافیایی و سیـاس*ـی ملی) و جنگ ها ( به شکل درگیری دو واحد سیـاس*ـی ملی مستقل و به لحاظ قدرت ، برابر در داخل یک جغرافیای سیـاس*ـی خاص ) و ... تقریباً به پایان رسیده است. لذا موتور محرکه تحولات سیـاس*ـی ـ اجتماعی چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی مخصوصاً از زمان ظهور تسلیحات هسته ای که دولت ها ازمتوسل شدن به آن به دلیل منجر شدن آن به نابودی همزمان خود ، دوست ودشمن ابا دارند ، پدیده خانمانسوز تروریسم در تمام سطوح زیرملی (گروه های سیـاس*ـی) ، ملی و بین المللی و سطح دولت ها و نظام بین المللی است. جالب اینجاست که بر خلاف تصور رایج ، این پدیده چه به لحاظ شدت ، و چه به لحاظ کمیت بیشتر در کشورهای دموکراتیک مثل ایالات متحده و اروپا اتفاق می افتد نه در کشورهای غیر دموکراتیک و اقتدارطلب .. در ادامه بعد از اشاره به تعاریف موجود درباره پدیده ی تروریسم ، سیر تحول تاریخی و انواع آن ، به رهیافت های تحلیلی موجود درباره تروریسم پرداخته و در عین حال استدلال خواهیم کرد که تحلیل های موجود در تحلیل پدیده ی تروریسم ناکارآمد هستند. آنگاه در پاسخ به این سوال که پدیده ی تروریسم چگونه اتفاق می افتد ، از رهیافت منطقی ـ عقلانی استفاده خواهیم کرد. به این معنا که هر پدیده ی تروریستی ، کنشی معنادار است و در عین حال از یک منطق عقلانی پیروی می کند. بدین ترتیب هر تروریستی در اقدام تروریستی خود ، قصد و نیتی دارد و در اقدام به آن محاسبه سود و زیان را در نظر می گیرد. در نتیجه اگر بخواهیم از پدیده ی تروریسم جلوگیری کنیم اول باید معنای آن و قصد و نیت و محاسبات اقدام کننده ی به آن را بفهمیم و آنگاه با ابزار مناسب آن از جمله گفتگو و مذاکره و یا با اتخاذ استراتژی ها و راهبردهای سیـاس*ـی خاص و مناسب ، با آن مواجه شویم.
 
  • پیشنهادات
  • KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    بررسی تروریسم و ابعاد مختلف آن ( تعریف ، مفهوم و تاریخچه تروریسم)
    1ـ تعريف تروريسم
    كلمه‏ى «ارهاب» يا تروريسم، به معنى « ترس و ترساندن»است. مصدر آن «رهب» است.
    در فرهنگ لغات، وجه مشترك بين اين كلمه و اكثر مشتقات كلمه‏ى «رهب»، به معنى ترس و ترساندن است. در زبان انگليسى، اصل كلمه‏ى Terreurبه فعل لاتينى Ters برمى‏گردد، و به معنى «ترساندن» يا «ترس و وحشت» است كه بيشتر مشتقات آن حول همين معانى مشخص مى‏چرخند.
    كلمه‏ى تروريسم در زبان فرانسه براى اولين بار در حوزه‏ى سياسى به كار رفت. اگر به آن مراجعه كنيم، درمى‏يابيم كه كلمه‏ى Terreur يا Terrorismeهمان معانى گذشته را در بر دارد.
    در لغت‏نامه‏ى دهخدا، تروريسم به معناى اصول حكومت وحشت و فشار )اصول حكومتى كه در فرانسه‏ى حد فاصل سالهاى 1793 و 1794 حاكم بود( آمده است.
    در كتاب فرهنگ علوم سياسى آمده است:
    «در زبان فارسى اين كلمه به اصلى اطلاق مى‏شود كه در آن از قتل‏هاى سياسى و ترور دفاع شود. در ديگر فرهنگ‏هاى فارسى نيز تروريسم به معنى لزوم آدم‏كشى و تهديد و خوف و وحشت در ميان مردم، براى نيل به هدف‏هاى سياسى؛ و يا برانداختن حكومت و در دست گرفتن زمام امور دولت، يا تفويض آن به دسته‏ى ديگرى است كه مورد نظر مى‏باشد. اين عقيده معمولاً از ابزار اصلى فاشيسم، ماكياوليسم و مكاتب مشابه مى‏باشد.»
    همين كتاب مى‏افزايد:
    «تروريسم دولتى(State Terrorisme) نيز اصطلاحى است مشعر به دخالت دولت يا دولت‏هايى در امور داخلى و يا خارجى دولتى ديگر؛ كه به منظور ايجاد رعب و وحشت، از طريق اجرا و يا مشاركت در عمليات تروريستى، و يا حمايت از عمليات نظامى، به منظور زوال، تضعيف، و براندازى دولت مذكور و يا دستگاه رهبرى آن صورت مى‏گيرد.»
    با توجه به معانى فوق، در تعريف لفظى كلمه‏ى تروريسم، به طور خلاصه مى‏توان گفت كه تروريسم به معنى ترس، ترساندن و وحشت است. اما تعريف نظرى قاطع و مشخصى از اين پديده قدرى دشوار است، زيرا:
    1. هيچ اتفاق نظر روشن و معينى بين كارشناسان در مورد مفهوم تروريسم وجود ندارد. در نتيجه، آن‏چه را برخى افراد تروريسم به حساب مى‏آورند، ديگران به عنوان يك عمل قانونى و مشروع به آن مى‏نگرند.
    2. مفهوم تروريسم، در وهله‏ى اول، حكمى ارزشى را بر مى‏انگيزد كه شامل رد اعمال تروريستى و تقبيح آن‏ها مى‏شود. اما زمانى كه موضوع مربوط به يك پژوهش علمى و دانشگاهى مى‏شود، پرهيز از احكام ارزشى، بسيار مهم و ضرورى است.
    3. مفهوم تروريسم با چند مفهوم ديگر از قبيل: خشونت سياسى، جرم سياسى و ... تداخل پيدا كرده و به هم آميخته‏اند.
    4. مفهوم تروريسم، يك مفهوم ديناميكى و پوياست؛ و صورت و اشكال و شيوه‏ها و انگيزه‏هاى آن در جاها و دوره‏هاى زمانى گوناگون، با هم تفاوت دارند.
    در جمع‏بندى تعريف‏هاى لفظى فوق‏الذكر، و ملاحظاتى كه در اين زمينه مطرح شد، تروريسم را مى‏توان:
    «هرنوع استفاده يا تهديد به استفاده از خشونت غيرقانونى، به منظور ايجاد جوّ رعب و وحشت، براى تحت تأثير قرار دادن يا تسلط بر فرد يا مجموعه‏اى از افراد و يا كل جامعه. اين كار براى دستيابى به هدف مشخصى كه شخص اعمال كننده‏ى خشونت در نظر دارد انجام مى‏گيرد.»
    عبدالناصر حريز در اين باره مى‏گويد:
    «اين خشونت از ماهيت سمبليك برخوردار است. به عبارت ديگر، عمل خشونت‏بار و يا تهديد به انجام آن، پيامى يا (تأثير روانى خاص) دارد كه يك گروه يا مجموعه، و يا كل جامعه را مورد هدف قرار مى‏دهد؛ و [محيط يا افراد] پيرامون، قربانى مستقيم يا هدف مستقيم عمل تروريستى هستند، كه ممكن است هيچ ارتباطى با مسأله‏ى تروريست‏ها نداشته باشند.»
    تروريسم يكي از واژه هايي است كه امروزه در ادبيات سياسي جهان كاربرد بسيار گسترده اي يافته است.
    از واژه ترور تعاريف متعددي بعمل آمده است، و افراد مختلف تعاريف متعددي از آن بدست داده‌اند. . داريوش آشوري، در دانشنامه سياسي درتعريف ترور چنين مي‌‌گويد:
    “ ترور، در لغت، در زبان فرانسه ،‌به معناي هراس و هراس افكني است. و در سياست به كارهاي خشونت‌آميز و غير قانوني حكومتها براي سركوبي مخالفان خود و ترساندن آنها ترور مي‌‌گويند و نيز كردار گروه هاي مبارزي كه براي رسيدن به هدفهاي سياسي خود، دست به كارهاي خشونت آميز و هراس انگيز مي‌‌زنند، ترور ناميده مي‌‌شود. همچنين ترور به معناي كشتار سياسي نيز به كار مي‌‌رود. فرهنگ جامع سياسي نيز بيان مي‌‌كند كه “ترور، به معناي ترس و وحشت است و در اصطلاح عام بيشتر به قتلهاي سياسي گفته مي‌‌‌شود كه البته معناي واقعي اين واژه نيست. ”2 همچنين آلن بيرو در فرهنگ علوم اجتماعي، ترور را به معناي حالت ويا احساس ترس دسته جمعي مي‌‌داند كه خشونت و كشتار بي حساب موجد آن است.
    در فرهنگها و دانشنامه هاي بين المللي تعاريف مختلفي از تروريسم ارایه شده است كه بيشتر آنها داراي شباهت هاي زيادي با هم مي باشند. چنانچه بخواهيم بر اساس هدف، روش و ابزار، كاركرد اين تعاريف را مورد توجه قرار دهيم، مي توانيم به دسته بندي مناسبي از آنها دست يابيم و از ميان آنها چندين تعريف كه انعكاس دهنده تعاريف مختلف ارایه شده مي باشد را انتخاب و ارایه نماييم.
    در يك دسته بندي، تروريسم به استفاده از خشونت سياسي، تهديدات اجتماعي يا حملات برنامه ريزي شده بازمي گردد كه با جنگ نامتعارف ارتباط نزديكي دارد. در اين چارچوب تروريست ها كساني هستند كه به هيچ نيروي نظامي شناخته شده اي تعلق ندارند و اغلب به عنوان بازيگران ياغي شناخته مي شوند. شايان ذكر است كه اغلب تروريستها اين تعاريف را رد كرده و بيشتر خود را جدايي طلب، مبارز آزادي بخش، انقلابي، شبه نظامي، چريك، مجاهد يا فدايي معرفي مي نمايند.
    در يك دسته بندي ديگر، تروريسم متقاعدسازي با استفاده از ترس و ترساندن توسط يك گروه كوچك معرفي و ريشه مفهومي آن به دوران انقلاب فرانسه و ژاكوبنها كشانده شده است. در آن دوران انقلاب فرانسه افراطيون نام تروريست بر خود نهاده و با افتخار از آن استفاده مي كردند. متعاقب اين جريان در دوران انقلابيگري فرانسه واژه تروريسم براي دوران حكومت وحشت و بيان جنايات و سوءاستفاده آنها به كار گرفته شد.
     

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    از يك نگاه ديگر تروريسم به رفتار خشونت آميز و سركوبگرانه و اغلب با اهداف سياسي اطلاق مي شود. تروريستها از بي نبرنده نظم موجود و تعقيب كننده نظم جديد مي باشند. فعاليتهاي تروريستي به منظور ايجاد ترس از طريق اقدامات خشونت آميز غيرمنتظره و اغلب عليه اعضاي يك جمعيت انجام مي شود.
    مجموعه تعاريف ارائه شده از تروريسم در دانشنامه ها و فرهنگها مفاهيمي مانند ترساندن، خشونت، تغيير وضع موجود، سازمانمند بودن يا تشكيلاتي بودن اقدام كننده را مورد توجه قرار داده اند. با اين وجود در يكي از اين منابع با توجه به تعاريف مختلف، شاخصه و اجزاي مفهومي تروريسم به شرح زير ترسيم گرديده است :
    1ـ1ـ خشونت : عمومي ترين ويژگي تروريسم خشونت يا تهديد به استفاده از خشونت مي باشد. با اين وجود اين واژه نمي تواند مفهوم اختصاصي از خشونت تروريستي ارائه دهد و بسياري از ديگر اقدامات كه نمي توان آنها را تروريسم ناميد از قبيل شورش، جنايات سازماندهي شده و جنگ را دربر مي گيرد.
    2ـ1ـ قرباني : انتخاب تصادفي يا از روي هدف غيرنظاميان يكي از ويژگيها و معيارهاي اقدامات تروريستي است. در اين خصوص برخي گروه ه اي تروريستي نظير "اتا" يا ارتش جمهوري خواه ايرلند قبل از حملات خود به مردم هشدار مي دهند تا از شمار قربانيان كاسته شود و برخي نظير القاعده به دنبال بيشترين قرباني مي باشند.
    3ـ1ـ هدف : هدف تروريسم ايجاد وحشت و ترس در قرباني است كه اين قرباني مي تواند حكومت، كل جامعه يا گروهي از اعضاي جامعه باشد. اقدامات تروريستي بر اين اساس براي جلب توجه گسترده مردم طراحي ميشوند و به دنبال ايجاد شوك رواني در جامعه مي باشند.
    اقدامات تروريستي ممكن است براي رسيدن به اهداف سياسي يا مذهبي انجام شود و يا ممكن است بر اساس كسب منافع شخصي صورت گيرد. اگر سارقي به بانك حمله كند و پس از كشتن رئيس بانك با مقداري پول فرار كند نمي توان او را تروريست ناميد ولي اگر انگيزه همين شخص در سرقت از بانك ايجاد ترس و وحشت در مردم يا مقاصدي مانند بي اعتماد كردن مردم به بانكها و بي ثبات كردن اقتصاد باشد، اين كار يك اقدام تروريستي به حساب مي آيد.
    4ـ1ـ قانونمندي : غيرقانوني بودن از ويژگيهاي بارز تروريسم است.
    5ـ1ـ قبول مسئوليت: صدور بيانيه پس از اقدام تروريستي يكي از ويژگي هاي تروريسم است. اين بيانيه مي تواند ضمن قبول مسئوليت اقدام، ترويج كننده مواضع عقيدتي، سياسي و يا ملي تروريستها نيز باشد.
    6ـ1ـ عامل اقدام تروريستي: بسياري از تعاريف تروريسم، اقدامات حكومتهاي قانوني را به عنوان اقدام تروريستي در نظر نمي گيرد مگر آنكه كار آنها پنهاني و در زماني غير از جنگ انجام شود. اقدامات جنگي اصولاً در حوزه تروريسم قرار نمي گيرد. اما مي توان حمايتهاي حكومتي كه در آن يك حكومت از فعاليت تروريستي در يك كشور ديگر حمايت به عمل مي آورد را اقدام تروريستي قلمداد كرد. اين نوع از تروريسم را براي فعاليتهاي گروه هاي قانوني نظير سازمان CIA ، گشتاپو و KGB تحت عنوان تروريسم دولتي استفاده كرده اند.
    غيرقانوني بودن به عنوان يك شاخصه ابتدا حكومتها را از دايره تروريسم خارج مي نمايد اما در شاخصه عامل اقدام تروريستي، حكومتها نيز با يك قيد وارد دايره تروريسم مي شوند و آن اينكه اقدامات آنان غيرقانوني باشد. اما هنوز معلوم نيست اقدامات يك حكومت عليه حكومت ديگر با كدام قانون سنجيده مي شود: قوانين داخلي كشور عمل كننده يا حقوق بين الملل. با اين وجود، اشاره به دوران جنگ و صلح تا حدودي گرايش را مشخص مي كند و معلوم مي شود كه در دوران جنگ ميان كشورها، هيچ كدام از اقدامات كشورها عليه يكديگر را نمي توان در دايره تروريسم قرار داد.
    تاریخچه ی تروریسم
    1ـ نگاهی تاریخی به تروریسم
    نگاهی تاریخی به تروریسم نشان می دهد که هیچگاه جوامع بشری از این پدیده خالی نبوده است . به بیان بهتر تروریسم و توسل به خشونت کور ، برای رسیدن به هدف ، تاریخچه ای بس دراز دارد . علیرغم عدم تفاوت ماهوی بین تروریسم در روزگار نو و عهد باستان ملاحظات تاریخی و تفاوت های کمی این دو دوره ما را برز آن می دارد تا در دو قسمت این پدیده را مورد ملاحظه قرار دهیم :
    الف : تروریسم در عهد باستان و قرون وسطی
    تروریسم یا بیان بهتر خشونت سیـاس*ـی برای ضربه زدن به مخالفان از سپیده دم تاریخ تاکنون پدیده رایج بوده است . شاید قتل هابیل به دست قابیل نخستین اقدام خونین برای کسب امتیازات دنیوی بیشتر باشد . امری که با گسترش جامعه بشری ابعادی نو و خشونت بارتر یافته است . نگاهی به تاریخ یونان باستان نشان می دهد که از همان دوران ، ترور آخرین حربه مظلومان برای مقابله با حکام ستم پیشه است : ماجرای کشته شدن « هیپارک » حکمران ستمگر آتن بدست « هارمودیوس » و « آریستو ژیتون » نمونه ای از این وقایع است . دقیقاً به همین دلیل « سیسرون » حکیم رومی در کتاب خود موسوم به « اخلاق » کشتن ستمگران را موجه قلمداد کرده است . لیکن ترور بویژه ترورهای شخصی ، همواره مزین به انگیزه های اخلاقی متعالی نبوده است ؛ بویژه آن هنگام که به هوا و هوسهای شخصی آلوده شده است ؛ قتل ژولیوس سزار ربه دست بروتوس نمونه ای از این قتلهاست .
    اما شاید بتوان نخستین ریشه های ترور سازمان یافته در عهد باستان را در جنبش سیکاری جست . سیکاری یک فرقه بسیار سازمان یافته مذهبی مرکب از مراتب پایینی اجتماع یهودیان فلسطین باستان بود که در مبارزه با سلطه رومیان در فلسطین آن روز فعال بودند . به گفته مورخان از جمله ژوزفوس فلافیوش سیکاری ها از تاکتیکهای نامتعارفی چون حمله به دشمنان خود در روز روشن و ترجیحاً در زوهای تعطیل که انبوه مردم در اورشیلم گردهم می آمدند بهره می جستند . سلاح دلخواه آنان خنجر یا دشنه ای کوتاه به نام « سیکا » بود که آن را در زیر جامه خود پنهان می کردند . از جمله اقدامات تخریبی سیکاری ها می توان به آتش کشیدن انبار های غله و خرابکاری در شبکه آبرسانی اورشیلم اشاره کرد . میهن خواهی یا ناسیونالیسم انگیزه اصلی این گروه را تشکیل می داد .
    قربانیان آنها چه در فلسطین چه در میان یهودیان مصر افراد میانه رویی بودند که حزب صلح یهودیان به شمار می رفتند . براساس اصول اعتقادی سیکاری ها تنها سرور انسان خدای یگانه است و با هیچ قدرت ا زمینی نباید بیعت کرد . در این راستا نیازی به روحانیون به عنوان واسطه میان مردم و خداوند نیست . البته هستند مورخانی که سیکاری ها را نوعی جنبش اعتراض اجتماعی می دانند که در پی شوراندن تهیدستان بر ضد ثروتمندان بوده اند . بنابراین طرز تفکر این گروه آمیزه ای از اعتقادات مذهبی ، اخلاقی و قوم گرایانه بوده است . لیکن پدیده تروریسم در روزگار باستان تنها به خاور نزدیک محدود نبود . در هندوستان و خاور دور نیز قرن ها انواع انجمن های سری تروریستی وجود داشت . « تاگ ها » در هندوستان یکی از این گروه ها بودند . ایشان ترور و تخریب را وسیله ای برای تقرب به خدایان خود می دانستند . تاگ ها دشمنان خود را با ابریشم خفه می کردند . انان هرگز هیچ اروپایی را نکشتند . این گروه مرگ خوار می شمردند و نسبت به ان بی اعتنا بودند . در یک نگاه کلی اهداف تاگ ها بیشتر مذهبی بود تا سیـاس*ـی و اگر گاه جنبه سیـاس*ـی پیدا می کرد ، جنبه مذهبی بر آن غلبه داشت . لذا در بررسی پدیده تروریسم سیـاس*ـی بیش از این نمی توان به آن اشاره کرد .
    قرون وسطی چه در اروپا ، چه در مشرق زمین مشحون از حوادث تروریستی است . شاید حشاشین یا اسماعیلیان ایران در قرن یازدهم میلادی نمونه ای بارز از ترویسم روزگاران دور باشد .این گروه که در سده یازدهم میلادی سر برآوردند تا سده سیزدهم میلادی که توسط مغولان سرکوب شدند در الموت ، قومس و قهستان و دیگر دژهایی که تعداد آنها تا 105 مورد ذکر کرده اند فعال بودند . این گروه نقش مهمی در حوادث این دو سده بازی کرده ، در آن واحد با سلجوقیان ، خلفای عباسی و صلیبیون به معارضه پرداخته و گاه با شیوه هایی بدیع دست به ترور شخصیت های برجسته آنها می زدند . ظاهراً نخستین اقدام تروریستی فدائیان اسماعیلی در ایران قتل مؤذن ساوجی در اصفهان بوده است که در ان قضیه اسماعیلیان از بیم افشا شدن رازشان ، وی را به قتل رساندند . پس از مدتی ، اسماعیلیان حدود فعالیت خود را گسترش دادند و بسیاری از وزراء و صاحب منصبان من جمله خواجه نظام الملک طوسی ، کنت ریموند دوم و مارکی کنراد پادشاه صلیبی اورشیلم را به قتل رساندند . رشیدالدین فضل الله دقیقاً 48 قتل سیـاس*ـی را به حسن صباح موسس این فرقه در ایران نسبت می دهد .آنچه مسلم است این است که از منظر تاریخی مبارزه حشاشین یک مبارزه ملی و مذهبی برای دفاع از خود در برابر دشمنانشان من جمله سلجوقیان و خلفای عباسی بوده است . هرچند این گروه از حربه ترور به عنوان آخرین راهکار استفاده می کرده است .
    لیکن ، در این سالها ترور تنها به مشرق زمین محدود نبود است . اروپای قرون وسطی نیز در این اوان خالی از قتل و خشونت نبود . جدا از جنگ های داخلی و نبردهای سلاطین اروپا که تصور خونینی را برای اروپا رقم زده اند . قتل و ترورهای سیـاس*ـی نیز کم در این قاره به چشم نمی خوردند . ترور اتیئن مارسل در 1358 میلادی ، ترور دوک اورلئان و دوک پورگونی در سال 1391 ، ترور برخی از اعضای خاندان مدیسی در فلورانس در 1478 ، قتل فرزندان ادوراد چهارم ، ترور دوک الکساندر ، دوک فلورانس ، ب دست جوانی به نام « لورنزینو» و ترور هانری چهارم بوسیله فرانسوا راویاک و در نهایت ترور لویی پانزدهم به وسیله دامیئن و بسیاری حوادث دیگر تنها شمه ای از جمله وقایع تروریستی قابل ذکر در این راستا هستند .
    این نگاهی بود مختصر به پدیده تروریسم در روزگاران دور، ولی باید توجه داشت که در پایان قرون وسطی و اغاز عهد نوزایی تروریسم ، همچون گذشته باقی نماند و در روزگار نو ابعادی جدید یافت . در ادامه به بررسی این پدیده در روزگار جدید خواهیم پرداخت .
    ب ـ تروریسم در روزگار معاصر
    در مقایسه با تروریست های روزگار باستان ، ترویست های معاصر مقوله کاملاً متفاوتی را تشکیل می دهند. ظلم که زمینه اصلی واکنشهای خشن را تشکیل می دهد به دو شکل ملهم و مغذی فعالیت های تروریستی بوده است . رواج حکومت های مطلقه و سرکوب خلقها نمی توانست نتیجه ای بهتر از خشونت کور در پی داشته باشد . از سوی دیگ استعمار کهن که ویژگی عصر جدید به شمار می رود عامل مضاعفی برای برانگیختن تروریسم محسوب می شد . به طور کلی انقلاب فرانسه و خیزش آزادیخواهانه ناشی از آن نقطه عطفی در تاریخ بررسی این پدیده محسوب می شود . مردم فرانسه خسته از تاریخ استبدادی طولانی باردیگر در چنگ استبدادی مطلقه این بار به نام آزادی و حکومت مردم گرفتار رمی شوند . در این سالها انقلابیون فرانسه « تروریسم دولتی » را بهترین راه چاره برای مقابله با خطرات تهدید کننده انقلاب می دانند . تروری که به تعبیر روربسپیر « چیزی جز عدالتی فوری ، شدید و غیر قابل انعطاف نبود »
    پس از کنگره وین در سال 1815 و سرکوب آمال آزادیخواهانه ای که انقلاب فرانسه با خود به ارمغان آورده بود ، بار دیگر موج ترور اروپا را در بر گرفت . در این دوران جنبش کاربونری در ایتالیا ، جنبش بورخن شافت یا انجمن دانشجویان وحدت طلب در آلمان یا جنبش دانشجویی یوگ ـ اسلاو همگی مولود سرخوردگی ناشی از سرکوب حقوق حقه ملل می باشد ؛ امری که در نهایت صورتی از تروریسم را به خود می گرفت .
    لیکن تروریسم سیستماتیک در نیمه دوم قرن نوزدهم وارد مرحله جدیدی می شود . در این میان روسیه بیش از همه ممالک عرصه فعالیت سازمان های تروریستی قرار می گیرد . در این میان جنبش های روسی تروریستی ، گروه « نارودیاولیا » یا اراده مردم اهمیت بیشتری داشت . این جنبش نماینده تمام عیار یک سازمان تروریستی هوادار خشونت انقلابی در دوران نو بود .
    دویمن موج بزرگ تروریسم در روسیه را حزب انقلابیون اجتماعی و با ترور وزیر امور داخله روسیه به دست بالماشف به راه می اندازند . از جمله ترورهای چشمگیر این حزب می توان به ترور « پلف » وزیر کشور رژیم تزاری در یکی از خیابان های سن پترزبورگ در سال 1904 اشاره کرد . دو موج تروریستی اخیر روسیه تقریباً از لحاظ ایدئولوژی و اقدام بر ضد دولت مشابهت بسیار داشتند و تنها تفاوت عمده آنها ، تفاوت از لحاظ ایدئولوژی و اقدام بر ضد دولت مشابهت بسیار داشتند و تنها تفاوت عمده آنها ، تفوات از لحاظ گستره مبارزه تروریستی بود .
    سومین موج تروریستی روسیه را باید نوع تروریسم سازمان یافته دولتی دانست حدود یک قرن پس از تروریسم دولتی ژاکوبن ها ، بلشویک ها بار دیگر ستایشگر مفهوم « ترور دولتی » شدند . در این عصر تروتسکی در فردای انقلاب اکتبر 1917 برای مقابله با دشمنان انقلاب ، تروریسم پرولتاریا را می ستاید . به گمان لنین :
    « ما هرگز اصل ترور را به کنار نمی گذاریم و این کار را در آینده هرگز نخواهیم کرد . ترور شکلی از عملیات نظامی است که می تواند به طور مفید مورد استفاده قرار گیرد و حتی در برخی لحظات استعمال آن در نبرد ضروری است .... »
    در همین سالها موج بلندی در تروریسم در دهه 1890 دامن گیر قاره اروپا می شود . هواداران آنارشیسم بر این باور بودند که بهترین راه متحقق ساختن تغییرات سیـاس*ـی ـ اجتماعی انقلابی به قتل رساندن اشخاصی است که مناصب قدرت را در اشغال دارند . در همین سالها آرمان های ملی گرایانه بویژه در اروپای شرقی و بالکان انگیزه ای قوی برای دست زدن به اقدامات تروریستی ارامنه پس از قتل عام مشهور 1915 و اقدامات خشونت بار ملی گرایان لهستانی ، بلغاری و صرب نمونه های واضحی از این نوع ترور هستند . لیکن آرمان های ملی گرایانه تنها محرکی برای ترور در شرق اروپا نبود . ایرلند و شبه جزیره ایبری نیز محیطی مناسب برای رشد تروریست های میهن خواه بود . ارتش جمهوری خواه ایرلند احتمالاً قدیمی ترین سازمان تروریستی است که هنوز هم به حیات خود ادامه می دهد . در طول قرن گذشته بسیاری از جوانان سرخورده رکاتولیک با قلبی مالامال از نفرت انگلیسی ها در ارتبس سازمان یافته جمهوریخواه ایرلند ثبت نام می کردند تا بر ضد پلیس پروتستان ایرلند و ارتش انگلستان دست به عملیات مسلحانه بزنند .
    در اسپانیا نیز تروریسم سیـاس*ـی بسیاری از صفحات تاریخ معاصر این کشور را به خود اختصاص داده است . در این کشور در سراسر سده نوزدهم خشونت سیـاس*ـی پدیده ای رایج بود . پیدایش جنبش طبقه کارگر در گسترش شدت فعالیت های تروریستی نقشی عمده داشت . در پایان قرن نوزدهم بار دیگر فعالیت های آنارشیستی جانی دوباره می گیرد و حتی در جنگ های داخلی اسپانیا (1939 ـ 1936) نقش قابل توجهی ایفا می کنند . در آخرین مراحل دیکتاتوری فرانکو ، مرکز ثقل تروریسم به منطقه باسک انتقال یافت ولی در این منطقه نیروی پیش برنده اصلی جدایی طلبی بود که گاه مانند « اولستر » چهر مارکسیستی به خود می گرفت .
    نکته قابل توجه اینکه تا جنگ جهانی اول تروریسم را پدیده ای متعلق به گروههای چپ می دانستند و لیکن حوادث پس از جنگ بین المللی نشان داد که سرشت تروریسم با هیچ ایدئولوژی همخوانی کامل ندارد . در واقع نه ایرلندی ها ، نه مبارزان آزادی مقدونیه ، نه ارمنی ها و نه تروریست های بنگالی به هیچ وجه ملهم از سوسیالیسم یا آنارشیسم نبودند .
     

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    ج ـ زمينه تاريخي
    تروريسم در عهد عتيق انجيل ديده مى شود. نمونه هاى پياپى قتل سياسى و حتى كشتار از روى برنامه، در تاريخ يونان و روم وجود داشته است. قبل ژوليوس سزار تنها يك مثال است كه نويسندگان و هنرمندان را در دو هزاره بعدى به خود مشغول نمود. اين مسئله كه آيا ظالم كشى (مانند كارى كه ويليام تل، قهرمان ملى حماسه هاى سوييس كرد) مجاز است افكار چند نسل از علماى خداشناسى و فلاسفه را مشغول كرده بود.
    در این که تروریسم در پاره ای از شرایط مجاز است ،هيچ اجماع كاملى وجود نداشته بلكه اعتقاد اكثريت بوده است. هنگامى كه يك سركوبگر بى رحم – يك ظالم – كه دشمن همه بشريت است، بر خلاف قانون خدا و عدالت انساني، هيچ راهى براى خروج قربانيانش از ظلم تحمل ناپذير باقى نمى گذاشت، ارتكاب يك اقدام تروريستى آخرين چاره مظلومانى بود كه همه روش هاى ديگر را آزمايش كرده اما به نتيجه نرسيده بودند.
    اما فليسوفان و علماى خداشناسى حتى در آن زمان هم مى دانستند كه ممكن است خطر جدى در سوء استفاده از نظريه ظالم كشى مجاز وجود داشته باشد از اين جهت كه ادعا شود كه از اين روش به عنوان آخرين راه حل استفاده شده است در حالى كه در واقع، دليل موجهى براى ارتكاب چنين قتلى وجود نداشته (مانند قتل پادشاه مورد علاقه مردم در فرانسه، هانرى چهارم) يا راه هاى ديگرى نيز براى اعلام اعتراض و مقاومت كردن وجود داشته است.
    در عين حال، گروه هاى كوچك دست اندركار تروريسم برنامه ريزى شده در مدت زمان هاى طولانى به وجود آمدند مانند فرقه سرى "قاتلان" كه از دل مسلمانان اسماعيلى بيرون آمده و از قرن هشتم تا قرن چهاردهم در آن جا كه اكنون عراق و ايران است، حاكمان، فرماندهان، خليفه ها و يك پادشاه بيت المقدس كه فرمانده جنگ هاى صليبى بود را كشتند. آنان پيشقراول تروريسم انتحارى بودند. سلاح آنها هميشه خنجر بود و از آنجا كه قربانى آنها معمولا" به خوبى از خود حفاظت مى كرد، احتمال فرار تقريبا" صفر بود. حتى زبان مورد استفاده آنها هم تا كنون پا برجا بوده است. يك جنگجو "فدايي" ناميده مى شد كه نامى است كه تا همين امروز نيز از آن استفاده مى شود.
    تروريسم تا پايان قرون وسطى و از آن زمان تا عصر نوين همچنان فعال ماند گرچه در مقياس كمى كوچك تر. اين دوره جنگ هاى بزرگ مانند "جنگ سى ساله" (1648-1618) و "جنگ هاى ناپلئونی" (1815-1799) بود. و در چنين دوره هايى كه تعداد بيشمارى از مردم در ميدان هاى كارزار كشته و مجروح مى شدند، هيچكس به وقوع خشونت تروريستى در اينجا و آنجا و در مقياس كوچك توجه چندانى نمى كرد.
    ـ ریشه یابی مسئله تروریسم
    همان طوری که اشاره شد به طور سنتی تعریف تروریسم همواره دشوار و پیچیده بوده است.در نتیجه علی رغم این که رسانه های عمومی و دانشگاهیان و صاحب نظران نسبت به آن توجه ویژه ای را معطوف داشته اند اما هنوز نمی توان ادعا نمود که تعریف شفافی درباره آن وجود دارد.با این وجود در تعدادی از تعریف ها تلاش شده تا ابعاد توصیفی و موضوعی آن معرفی شوند، و انواع و اشکال مختلف تروریسم مدرن نیز مورد بحث قرار گیرند در حالی که دانشگاهیان و متخصصین تروریسم، انواع مختلفی از تعاریف را پیشنهاد نموده اند و هنوز اجماعی کلی در این خصوص حاصل نشده است علی رغم تلاش های اولیه جامعه ملل در ابتدای دهه سی میلادی برای تعریف این مفهوم و اقدام مشابه مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، به دلیل نظرات گوناگونی که برخاسته از موقعیت های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیـاس*ـی است هر چند بیشتر نیل به اجماع جهانی را با مشکل مواجه ساخته است.به نظر می رسد برای فهم بهتر پدیده ی تروریسم لازم است از نظرات مختلف درباره عناصر متشکله بهره مند شویم.نیل به اجماع دربارۀ تعریف تروریسم بحث های زیادی را در رشته های مختلف دانشگاهی مانند علوم سیـاس*ـی و علوم اجتماعی پدید آورده است و به نظر نمی رسد که هیچ کدام بتواند تفاسیر گوناگونی را که از تروریسم وجود دارد تحت پوشش قرار دهد. به عنوان نمونه الکس، پی اشمیت می گوید:ترورسیم روشی از مبارزه است که در آن از قربانیان نمادین یا اتفاقی به عنوان هدف ابزاری خشونت استفاده می شود.این قربانیان ابزاری غالباً دارای ویژگی های گروهی یا طبقاتی مشترکی هستند که معیار انتخاب آنان به عنوان قربانی است.به خاطر سابقه استفاده از خشونت در مقابل یک گروه یا طبقه مشخص، سایر اعضای گروه نیز همواره در ترس به سر می برند.این گروه یا طبقه که امنیتشان از سر عمد مورد تهدید قرار گرفته است، در معرض ترور قرار دارند.قربانیان خشونت از طرف اغلب ناظرین که شاهد موضوع هستند به دلیل شقاوت و بی رحمی موجود در ترور و به دلیل زمان ان(مثلاً این که در زمان صلح اتفاق می افتد)یا مکان آن(این که در میدان جنگ واقع نمی شود)کاملاً غیر قابل قبول و نامعقول تلقی می گردد.این اعمال تروریستی مخاطیینی فراسوی اهداف تروریستی پیدا می کند هدف این روش غیر مستقیم مبارزه، تغییر روش ها و ایده های مخاطبین است که در صدد است تغییری مثلاً در دولت یا در افکار عمومی ایجاد کند و نهایتاً تروریست ها بتوانند به اهداف کوتاه مدت یا بلند مدت خود برسند.
    الکس اشمیت در کتاب خود به نام تروریسم سیـاس*ـی (1983)آثار صد نویسنده و صاحب نظر در مورد تروریسم را مورد مطالعه قرار داده تا به تعریف مشخصی از تروریسم برسد. وی به این نتیجه می رسد که تروریسم مفهومی انتزاعی است و یک تعریف، به تنهایی نمی تواند همه استفاده های ممکن از این واژه را شامل شود.وی خود نهایتاً در سال1992در سازمان ملل متحد تعریف ساده ای از تروریسم را ارایه می کند:تروریسم معادل جنایت جنگی در زمان صلح است.با این وجود برای کشوری که درگیر تنازع یا انقلاب است، این تعریف می تواند یک رزمنده آزادی بخش را به یک جنایتکار تحت تعقیب بین المللی تبدیل کند.
    می توان گفت تروریسم دارای چهار عنصر مختلف است:
    1. تروریسم عملی از سر عصبانیت یا انتقام نیست بل از قبل طراحی شده است.
    2. اینکه که عملی سیـاس*ـی است و نه جنایی؛یعنی هدف آن ایجاد تغییر در نظم سیـاس*ـی مستقر است نه کسب دستاوردهای مالی.
    3. این که می تواند موضوعات نظامی و غیر نظامی را هدف بگیرد .
    4. اعمال تروریستی عمدتاً توسط نظامیان انجام نمی شود و گروه های غیر نظامی مجریان اصلی این عملیاتند.
    اگر چه همه تعاریف به این بهانه که ناقص یا ذهنی هستند به نوعی در معرض انتقاد قرار دارند، باید خاطر نشان ساخت که دانشگاهیان متخصص امر تعاریفی ارایه کرده اند که نه تنها به وضوح به مشخصات تروریسم و تأثیرات آن پرداخته بلکه تقسیم بندی انواع آن، انگیزه ها و عناصر موجود در آن را نیز توضیح داده اند یکی از موضوعات سوال برانگیز این است که آیا فقر عدم توسعه می تواند با عث شکل گیری تروریسم شود یا به عبارت دیگر آیا تروریسم به مسایل اقتصادی مربوط می شود؟آیا بهتر نیست که تروریسم را برخاسته از اغراض شیطانی افراد بدانیم که با تفسیر خاصی از یک ایدئولوژی مشخص دارای انگیزه می شوند؟موضوع ارتباط فقر و تروریسم با چالش های زیادی مواجه است.البته باید به روشنی تاکید کرد که فهم یک موضوع یا توضیح آن هرگز به معنای توجیه یا بهانه تراشی برای ارتکاب اقدامات تروریستی نیست.با تأکید بر این موضوع،باید گفت آنانی که بین فقر و ارتکاب اعمال تروریستی ارتباط مستقیم می یابند باید به این سوال پاسخ دهند چرا در کشورهای ثروتمند و دموکراتیک،مانند فرانسه،ایتالیا،آلمان آمریکا،ژاپن و اسپانیا اتفاق می افتد و اما در مقابل، برخی کشورهای فقیر تروریسم را تجربه نمی کنند؟ افرادی که ارتباط بین فقر و تروریسم را کاملاً انکار می کنند نیز در اشتباه هستند چرا که آن ها مطالعات خود را تنها به تعدادی از گروه های منتخب از سازمان های تروریستی آن هم عمدتاً در اروپا و خاورمیانه محدود می کنند که بسیاری از رهبران و رهروان آن ها فقیر نبوده و عمدتاً دارای تحصیلات عالی هستند.این افراد بسیاری از گروه های دیگر را نادیده می گیرند مانند ارتش مقاومت لرد در اوگاندا ، آر.یو.اف در سیرالئون و گروه ابوسیاف در فیلیپین که غالباً از طبقات فقیر هستند و عمدتاً کم سواد یا بی سوادند.رهبران مسلح انقلابی کلمبیا دارای تحصیلات عالی هستند اما پیاده نظامشان بیشتر افرادی بی سواد و از زاغه های فقیر نشین می باشند.گروه «راه درخشان» در پرو ، «ببرهای آزادی بخش تامیل» در سری لانکا و مائوئیست های نپال مشخصات مشابهی دارند بعضی افراد تحصیل کرده در طیف رهبری حرکت قرار دارند که از فقر و بی سوادی روستائیان برای نیل به اهدافشان بهره می برند.در عین حال باید گفت فقر و توسعه نیافتگی دلایل و انگیزه های خوبی را به وجود می آوردکه رهبران تروریست از آن برای نیل به اهداف خود بهره برداری می کنند.این انگیزه ها با ایجاد عرصه مناسب،نیروهای انسانی،بودجه و سایر اشکال حمایتی آشکار و پنهان را فراهم می آورند.تروریست ها می توانند بر جمعیتی تکیه کنند که آنان را مخفی می سازند غذا، مسکن و پول برایشان تهیه می کنند.فقر و توسعه نیافتگی اغلب در حاکمیت های خودکامه و ناکارآمد اتفاق می افتاد.
    مثال هایی مانند افغانستان،لیبریا،سیرالئون،کنگو،گرجستان،سومالی نشان می دهند که چگونه این عوامل بهترین شرایط را برای تروریست ها فراهم کرده اند. دولت ها در این کشورها کنترل کمی بر امور دارند یا اصلاً ندارند و از آن چه که در بخش بزرگی از کشورشان اتفاق می افتد، بدون اطلاعند،نیروهای پلیس اغلب فاسد و خشن هستند و گروه های افراطی نیز از چنین جوی که باعث نارضایتی بین مردم شده و فقر و حکومت های اقتدارگر آن را تشدید کرده اند کمال بهره برداری ره با عمل می آورند و افراد را هر چه بیشتر جذب سازمان های تروریستی می کنند.
    فقدان افق روشنی برای آینده برای تعداد زیاد و فزاینده ای از مردم در کشورهای مختلف مسئله آفرین خواهد بود.مردم امکانات مناسبی برای آموزش ندارند،حتی دانش آموختگان دانشگاهی نمی توانند شغلی پیدا کنند.ناامیدی،تحقیر و سرکوب،پتانسیل لازم را برای مغزهای متفکر تروریستی فراهم می آورد تا برای جذب نیروهای بیشتر سرمایه گذاری نمایند.کمبود منابع،به همراه ناامیدی نسبت به آینده، نداشتن افق مناسب برای زندگی، باعث افزایش امکان رشد حرکت های تروریستی می شودنمی خواهیم در این پایان نامه ادعا کنیم که فقر، توسعه نیافتگی و حاکمیت های ناکارآمد همیشه به شکل گیری حرکت های تروریستی منجر می شود یا به عبارت دیگر بین این ها یک رابـ ـطه مکانیکی وجود دارد.اما این ادعا نیز که فقر هیچ ارتباطی با تروریسم ندارد، نگرشی افراطی، غیر واقع بینانه و ساده انگارانه است.به عبارت دیگر مطالعه روان شناسانه تروریسم امری ضروری است و در نتیجه نمی توان صرفاً از طریق راه حل های نظامی و امنیتی با موضوع برخورد کند.اگر این روش ها با کمک های توسعه اقتصادی، آموزش، حاکمیت و اطلاع رسانی مردمی همراه نباشد سرانجام بی نتیجه باقی خواهد ماند.
    همان گونه که سطح وابستگی متقابل سیـاس*ـی و اقتصادی بین کشورها افزایش پیدا می کند و کشورها به واسطه جهانی شدن تعریف جدیدی از منافع خود ارایه می نمایند،تهدیدهای بین المللی مانند تروریسم نیز می تواند در هر جایی، در هر زمانی و به هر شکلی رخ نماید.به علاوه پیشرفت های چشمگیر در وسایل ارتباطی و توسعه شبکه های بین المللی باعث شده تا حرکت مردم بین کشورها، انتقال پول و سرمایه بین بازارهای تجاری و نیز ایجاد مراکز ایمنی که در آن گروه های تروریست آموزش دیده و سازمان می یابند گسترش یابد.با توجه به این واقعیات، کشورها، باید راهبردهای لازم جهت مواجهه با این پدیده مهلک و غیرقابل پیش بینی را اتخاذ کنند و نیز بدانند با دشمنی مبارزه می نمایند که در نظامی پیچیده عمل می کند که بازدارندگی و تعقیب آن به مراتب نسبت به گذشته سخت تر است.
     

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    ریشه های تروریسم
    1ـ ریشه های روانی تروریسم
    پیش از آنکه به علل روانی موجد تروریسم پرداخته شود ذکر چند نکته لازم است.نخست آنکه تروریسم پدیده بسیار متنوع و پیچیده است و هر یک از گروه های تروریستی خصلتهای متفاوتی داشته و نمی توان یک نوع خصلت را به همه آنها نسبت داد.به علاوه در گروه های تروریستی مساله رابـ ـطه رهبر و اعضا،پویایی سازمانی و نحوه تصمیم گیری با یکدیگر بسیار متفاوت است.در نتیجه برای بررسی روانشناسانه تروریسم باید هر گروه را با ویژگی های آن گروه و در بستر زمانی و مکانی خاص بررسی کرد.دوم آنکه بررسی های روانشناسان متعدد نشان داده است که ریشه های روانی اعضای گروه های تروریستی از ریشه های روانی گروه در ارتکاب اعمال تروریستی متفاوت است.در حالیکه افراد معمولاً به دلایلی چون کمک به نیازمندان، انتقام جویی یا برای مهم شدن و مطرح شدن به این گروه ها روی آوردند،روانشناسی گروه ها کاملاً متفاوت است.این امر به دلیل هویت متفاوت و مجزای گروه، از افراد می باشد بدان حد که حتی هویت گروهی جای هویت فردی را گرفته به جای آن عمل می کند.لذا در روانشناسی تروریسم باید گروه های تروریستی و نه افراد مورد بررسی روانشناسی قرار گیرند.سوم آنکه تفکیک رهبران و شناسایی رهبر در گروه های تروریستی بسیار مهم است.این رهبران هستند که افراد پراکنده و با انگیزه های مختلف را حول یک هدف که همان آرمان گروه تروریستی است گرد هم می آورد.
    بررسی های مختلف روانشناسان نشان می دهد که در تروریست ها، آسیب شناسی روانی قابل ملاحظه ای وجود ندارد و «ویژگی بارز و مشترک تروریست ها بهنجاری آنهاست.» با این حال یکی از خصلت هایی که در بسیاری از گروه های تروریستی رواج دارد، مساله فراکنی شخصیتی است.بدین معنا که فرد نکات منفی شخصیتی خود را به محیط اطراف خود نسبت می دهد و با حمله به دشمن، آنان را سپر بلای زشتی ها قرار می دهد.عبارت«ما مسئول مشکلاتمان نیستیم،آنها سبب مشکلات ما هستند »، از نظر روانی توجیه مناسبی است از آنچه در زندگی آنها اتفاق افتاده است و این حالت را می توان به طور بارز در وجود کاریزماهای ویرانگری چون هیتلر یافت . در بسیاری از تحقیق های دیگر مواردی از تحقیر اجتماعی دیده شده است، یعنی معمولاً تروریست ها افرادی هستند که در جامعه به دلایل قومی یا طبقه اجتماعی به دیده تحقیر نگریسته می شوند .هویت گروهی نیز تأثیر بسزایی در عضویت افراد این گروه ها دارد.کسانیکه دچار تحقیر اجتماعی شده یا از سایر محرومیت های اجتماعی رنج می برد، ناگهان در گروه خود را مهم و مورد توجه می یابد و متوجه می شود می تواند به اعمالی دست زند که باعث مطرح شدنش در میان عموم شود.توجه به این نکته بسیار مهم است که شماری از گروه های تروریستی برای با اهمیت شدن دست به اقدامات تروریستی می زنند چرا که می دانند در اینصورت حتماً توجه مردم و دولتمردان به خود جلب خواهند نمود.در نتیجه گاهی بهایی که ما به تروریسم می دهیم خود عاملی می گردد جهت اقدامات بعدی.
    گاهی اتخاذ تروریسم به عنوان یک روش مبارزه، انتخابی است که گروه های تروریستی به دلایل مختلف آن را برمی گزینند بدین معنا که توسل به تروریسم پاسخی معقول و حساب شده به شرایط موجود باشد یعنی گروه،استراتژی ترور را برای ادامه فعالیت خود برمی گزیند.انتخاب چنین استراتژی می تواند به دلیل مخالفت مردم با دیدگاه های افراطی گروه، ناتوانی در جلب حمایت مردمی، نحوه عملکرد دولت به ویژه خصلت سرکوبگرانه قلدرمآبانه آن و محدودیت ها نیروی انسانی و زمان صورت می گیرد؛ یعنی تصمیم بر یک فرآیند منطقی استوار است.
    در مقابل این فرایند منطقی گاهی نوعی اجبار در گروه های تروریستی دیده می شود بدان معنا که در برخی از گروه ها نوعی فشار برای ارتکاب اعمال تروریستی وجود دارد؛آنگاه که تروریسم یک روش انتخابی نبوده و به دلیل منافع و مزایای آن برگزیده نمی شود،بلکه یک گروه تروریستی برای توجیه موجودیت خود مجبور به ارتکاب اعمال تروریستی می گردد، در این حال از لحاظ روانشناسی ارتکاب اعمال تروریستی یک انتخاب نیست بلکه لازم و ضروری می باشد.در این حالت این افراد به این دلیل تروریست می شوند که به گروه های تروریستی پیوسته تا مرتکب اعمال تروریستی شوند.
    عنصر روانی قابل ذکر دیگر در گروه تروریستی که به شدت اعضای گروه را متاثر می کند، فشار برای اطاعات است.برای اینگونه گروه ها هر گونه تردید نسبت به مشروعیت اهداف و عملکرد گروه، غیر قابل تحمل است.در حقیقت« راه خلاصی از تردیدها، راحت شدن از دست تردیدکنندگان است.» زمانی که سوالی در گروه مطرح می شود، یک ایدئولوژی خودکامه و مطلق گرا به یک توجیه روشنفکرانه تبدیل می شود.در واقع ایدئولوژی بر اصول اخلاقی گروه چون کلام وحی نافذ است.در اینجا تاکید این مطلب مهم است که به دلیل اینکه افراد هویت فردی خود را در این گروه ها از دست داده و در نتیجه هویت گروه را کسب می کنند در نتیجه گروه است که ارزش های آنان را انتخاب می کند.آنچه گروه اخلاقی بداند برای فرد هم نکته قابل ذکر دیگر در مورد گروه های تروریستی بررسی تروریسم انتحاری از دیدگاه روانشناسی است.درک اینکه چگونه یک گروه تروریستی دینی می تواند افراد را به انجام اقدامات انتحاری ترغیب کند، اندکی آسان است اما شاهدیم که گروه های غیر دینی که در صدد کسب اهد اف مادی و غیر دینی هستند نیز به این روش متوسل می شوند .برای توجیه این شیوه باید گفت که تروریسم انتحاری نتیجه فرهنگ «شهادت» ،تصمیم گروه را در استفاده از این روش و خواست افراد متعدد برای شرکت در عملیات شهادت است.در چنین روندی، فشارهای اجتماعی اهمیت بسیاری دارند و باعث می گردد، «خط تولید تروریست های انتحاری» به جریان افتد.اجزای این«خط تولید» وجود یک قرارداد اجتماعی و شناسایی افراد به عنوان«شهید زنده» (که در اجتماع از پرستیژ بالایی برخوردار است)می باشد.هنگامی که فردی وارد این روند می گردد، بازگشتش از شهادت،شرم آور و مایه تحقیر خواهد بود.در نتیجه می توان در یافت که تروریسم انتحاری نتیجه تفکر و هویت گروهی و نه تفکر شخصی است.
    از آنجا که گروه های تروریستی از ساختار و ماهیت مختلفی برخورداند لذا واکنش مناسب در برابر آنها نیز متفاوت است و به دلیل آنکه هویت جمعی گروه های تروریستی در طول زمان ایجاد شده، از بین بردن آنهم به طول خواهد انجامید.می توان گفت تروریستهایی را که تنها به سبب تروریست بودن احساس ارزش و اهمیت می کنند، نمی توان وادار به ترک تروریسم کرد چرا که در این صورت ممکن است تنها دلیل موجودیتشان را از دست بدهند. اصولاً توسل به تدابیر فیزیکی و زور علیه این افراد راه به جایی نمی برد چرا که در حقیقت این مبارزه است که همواره آنها را قوی می کند.روش های غیر مستقیم مبارزه و استفاده از روش های مسالمت آمیز تر می تواند برای مقابله با آنها سودمند تر باشد.مضافاً اینکه باید این مساله را همواره مدنظر قرار داد که اصولاً خطر بیرونی باعث کاسته شدن از تفرقه های درونی گردیده،یکپارچگی و همبستگی گروه را درمقابل دشمن بیرونی افزایش می دهد.در این حالت، «به سبب احساس هویتی که در گروه به وجود آمده،بقای گروه در درجه اول اهمیت قرار می گیرد » واکنش های متقابل و خشونت آمیز دولت می توند چند فرد بی قابلیت را به مخالفان اصلی اجتماع بدل سازد و«جنگ خیالی»آنان را به یک جنگ واقعی تبدیل کند.
    به همین ترتیب برای یک سازمان تروریستی که خشونت را به عنوان تنها روش برای دستیابی به اهداف برگزیده، تهدید بیرونی و اتخاذ سیاست های تلافی جویانه، رهبران آن سازمان را از قصد خود منصرف نکرده و آنها را نمی ترساند چرا که عدم استفاده از تدابیر خشن توسط آن گروه به معنا نابودی و از میان رفتن هویت آن گروه است.
    تحقیق در مورد گروه های مختلف تروریستی و اعضای آن با توجه به بستر شکل گیری و شرایط زمانی و مکانی می تواند نتایج لازم را برای اتخاذ سیاستها در اختیار تصمیم گیران گذارد.همچنین به دلیل آنکه هدف تروریسم ترساندن جمعیت غیرنظامی و دولت است لذا چنانچه بتوان برنامه هایی برای کاهش آسیب پذیری در این زمینه انجام داد نیز بسیار موثر خواهد بود.همچنین احترام و بها دادن به ارزش های والایی همچون حکومت قانون،عدالت،انصاف و حقوق بشر می تواند فرهنگ جامعه را تغییر داده و ذهنیت توسل به تروریسم را از ذهن مردم پاک کند.در نتیجه می توان به خوبی دریافت که چنانچه دولت زمینه های تغییر فرهنگ را ایجاد کرده و خود به آن اعتقاد داشته باشد، می تواند در این راه موفق گردد.در نتیجه مبارزه با تروریسم صرفاً بر عهده نیروهای اطلاعاتی یا پلیس نیست بلکه دولت با رعایت حقوق بشر، احترام به حقوق اقلیت ها،احترام به تنوع فرهنگی، در نظر داشتن مشکلات مهاجران و پناهندگان و اتخاذ سیاست هایی برای تلفیق آنها در اجتماع، از بین بردن تبعیض به ویژه بر مبنای منشا یا طبقه اجتماعی و...گام موثری در کاهش تروریسم بردارد.
    به دلیل آنکه گروه های تروریستی برای نیل به اهداف خود از خشونت بدون تفکیک استفاده می کنند، در نتیجه در بسیاری موارد حمایت های عمومی را از دست می دهند،این مسأله می تواند کلید موفقیت دولت باشد در مبارزه با تروریسم.اما چنانچه دولت با تدابیر شتابزده و حساب نشده به مبارزه با تروریسم برخیزد، می تواند این عامل مثبت به نفع خود را به حریف واگذارد.
    با در نظر گرفتن اینکه تروریسم گونه ای از جنگ روانی است.نمی توان با این جنگ از طریق موشک و بمب و ابزارهایی نظیر این مبارزه کرد بلکه باید مقابله ما نیز روانی باشد.
    هیچ راه حل کوتاه مدتی برای حل معظل تروریسم وجود ندارد.زمانی که فردی در فضای پرفشار یک گروه تروریستی قرار می گیرد، معمولاً نفوذ در وی مشکل است.در نتیجه موثرترین سیاست ضد تروریستی آن است که از همان ابتدا مانع ورود اعضای جدید به این گروه ها شد.همانطور که تروریست ها از رسانه ها و رادیو و تلوزیون برای اشاعه افکار خود و توجیه آرمان و مشروعیت اهداف گروه استفاده می کنند، دولت هم می تواند از همین روش با گسترش اطلاعات موثر و آموزش عمومی، زمینه های تحقیر تروریست ها و نشان دادن چهره واقعی آنها به مردم را فراهم آورندهمچنین دولت با اتخاذ تدابیری در ایجاد نارضایتی در گروه موجبات متلاشی شدن آن را از درون فراهم کند.
    به همان اندازه که پیشگیری از ورود تروریست ها در گروه های خشونت طلب مهم می باشد، ایجاد زمینه ای برای تسهیل ترک گروه نیز می تواند از شدت نفوذ این گروه ها بکاهد.همچنین از میان بردن چهره کاریزماتیک رهبر به منظور کاهش حمایت وی در میان مردم می تواند در به حاشیه کشیدن گروه بسیار موثر باشد.
    2- ریشه های سیـاس*ـی تروریسم
    تروریسم روشی است که ریشه در نارضایتی های سیـاس*ـی داشته که در خدمت عقاید، باورها، دکترین و ایدئولوژی های مختلف برای مشروع انگاشتن توسل به خشونت و تداوم آن قرار می گیرد .می توان با قاطعیت گفت که همه ایدئولوژی های ملی، انقلابی،دینی و دفاع سرزمینی منجر به ایجاد تروریسم شده اند.همانگونه که در پیش گفته شد تروریسم با مسائل سیـاس*ـی پیوند بسیار نزدیکی دارد،برای نمونه بسیاری از احزاب و جنبش های سیـاس*ـی وجود دارد که از این گونه گروه ها برای تحت فشار قرار دادن دولت حمایت می کنند یا مواردی وجود دارد که یکی از شاخه های حزب سیـاس*ـی به یک گروه تروریستی تبدیل می شود.چنانچه گروه های سیـاس*ـی در یابند امکان انجام تغییرات مورد نظر را در حکومت نداشته یا هیچ روزنه ای برای دستیابی به قدرت نیابند و یا اهداف و آرمان هایشان از سوی دولت سرکوب می گردد، قطعاً به تروریسم متوسل خواهند شد.با این مقدمات می توان دریافت که در رژیم های دموکرات که امکان رقابت همه افراد وجود دارد و اصول تساهل و تسامح از اصول بنیادین آن می باشد، علی الاصول نباید شاهد بروز تروریسم باشیم.چرا که همانگونه که در بخش پیشین گفته شد، تروریسم یا یک استراتژی انتخاب شده یا روشی برای مطرح کردن خود که هر دو مورد از تضییع حقوق و نقض حکومت قانون و عدالت اجتماعی نشات می گیرد و در نتیجه در یک جامعه دموکرات نباید شاهد چنین واقعی باشیم.در صورتیکه برعکس این امر مصداق دارد.در توجیه این امر باید گفت همه دموکراسی ها لزوماً پلورالیسم نبوده و به حقوق اقلیت های احترام نمی گذارند.اما جامعه ای بیشترین آسیب را از حمله های تروریستی می بیند که اصولاً دموکراسی در آن ریشه نگرفته و ضعیف باشد.
    علاوه بر سیاست های داخلی، سیاست بین المللی نیز باعث بروز تروریسم می گردد.جهانی شدن خود مساله ای است که باعث ظهور گروه های تروریستی بسیاری با بهانه مقابله با استیلای غرب شده است.مضافاً اینکه پیشرفت در تکنولوژی، قابلیت تحرک گروه های تروریستی را بالا بـرده و آنها راحت تر می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، مبادرت به انتقال مواد و تجهیزات لازم برای تحقق اهداف خود در میان مرزها کنند.کشورهایی که در اثر مسائل اقتصادی، جنگ یا اغتشاش داخلی، ضعیف هستند و در نتیجه امکان اعمال کنترل موثر بر امنیت و ثبات داخلی خود را ندارند، تبدیل به بهشت امنی برای گروه های تروریستی می شوند همانگونه که افغانستان برای گروه القاعده بود.درگیریهای داخلی طولانی و بی ثباتی داخلی باعث سیل آوارگان و پناهندگان می گردد که تروریستها به راحتی می توانند در میان آنها خود را پنهان کنند.
    همچنین ممکن است دولت درگیر جنگی در خارج از مرزهایش شود.در چنین حالتی ممکن است به دلیل مداخله در امور داخلی کشور دیگر با حضور دولت در عرصه های سیـاس*ـی،اقتصادی و فرهنگی منجر به ظهور تروریسم شود.در نتیجه نحوه عملکرد بین المللی دولت نیز در کنار نحوه عمل دولت با اتباع می تواند بر ظهور و بروز تروریسم تأثیر گذارد.چنانچه اقدامات دولت در عرصه بین المللی،واجد مشروعیت نبوده و مردم آن را ظالمانه تشخیص دهند، امکان تبدیل گروه های بنیادین به گروه های تروریستی وجود دارد.
    دکترین و اندیشه دینی را نیز می توان عنصر مهمی دیگر در بسیج نیروها یا توجیه تروریسم دانست نه صرفاً هدف اقدامات تروریستی،بدین معنا که معمولاً نارضایتی از وضعیت سیـاس*ـی یا اقتصادی باعث می شود گروه های بنیادگرا ایجاد شوند اما دین به خودی خود دلیل بنیاد گرایی سیـاس*ـی نیست.معمولا در اقدامات تروریستی، انگیزه های دینی با سایر اهداف سیـاس*ـی همچون ملی گرایی،حق تعیین سرنوشت،مبارزه با استعمار و..عجین می گردد بگونه ای که برای بسیاری از ناظران نه تنها اهداف مشروع می نماید، بلکه روش مورد استفاده هم مشروع خواهد بود به ویژه هنگامی که دولتی مبادرت به نقض حقوق بنیادین بشر و سرکوب مردم کرده است.
    نحوه مقابله یک دولت با تروریسم به رژیم سیـاس*ـی آن دولت بستگی تام دارد.با این حال دولتها در مبارزه با تروریسم باید در نظر داشته باشند که همانگونه که متعهدند از اتباع خود در مقابل تروریسم حمایت کنند، این وظیفه مشمول زمان آینده نیز می گردد در نتیجه هر اقدامی در راستای مبارزه با تروریسم باید هم در کوتاه مدت و هم طولانی مدت موثر باشد.سیاست های اجباری و یا سرکوگرانه برای تهدید یا نابودی گروه های تروریستی ممکن است در کوتاه مدت موثر باشد اما به دلیل ماهیت ظالمانه ای که دارد باعث می شود افراد بیشتری با تروریست ها همدردی کرده و بر تعداد آنها افزوده شود.در نتیجه نقض حقوق بشر در مبارزه با تروریسم می تواند اثر سوء داشته باشد.

    3- ریشه های اقتصادی تروریسم
    همانگونه که گفته شد تروریسم روشی است که با برای نیل به اهدافی خاص برگزیده می شود اما دلایل اتخاذ این روش بسیار پیچیده و متنوع می باشد.ممکن است در موقعیت خاص، یک عنصر متمایز و مشخص به عنوان ریشه اصلی ظهور و بروز تروریسم در زمان و مکانی خاص در نظر گرفته شود اما در چنین حالتی نیز باید در نظر داشت که قطعاً عوامل دیگری نی زدر پیدایی این پدیده موثر بوده اند .به همین دلیل نسبت دادن پدیه تروریسم به یک دلیل امری اشتباه و نادرست است.
    فقر یکی از عوامل ایجاد جرم در هر جامعه ای است .هنگامی که جوانان امکانات مالی و معیشتی مناسب ندارند، توسل به اقدامات نامشروع امری سهل تر می گردد.با این حال مطالعات نشان می دهد،فقر به تنهایی دلیل تروریسم نیست.اما امکان وقوع آن در کشورهای در حال توسعه و با اقتصاد ضعیف بسیار بیشتر از سایر کشورهاست.هر گونه تغییر در اقتصاد که بر زندگی عادی عموم مردم تأثیر گذارد و نوعی بی ثباتی یا فشار را بر مردم وارد آورد،احتمال توسل مردم به طرق خشونت آمیز برای نیل به اهدافشان بیشتر می شود.به ویژه آنکه بسیاری از کسانیکه به گروه های تروریستی می پیوندند عموماً از میان طبقات پایین و کم درآمد جامعه می باشند.گروه هایی که معمولاً از لحاظ اقتصادی تحت فشار می باشند و دریابند فشار اقتصادی ناشی از تدابیر مثبت یا منفی دولت نسبت به گروهی خاص با منشا قومی نژادی و ملی است،سریع تر به گروه های تروریستی می پیوندند.در نتیجه می توان گفت که نابرابری های ساختاری عاملی است برای ظهور جنبش های سیـاس*ـی خشن به طور عام و تروریسم به طور خاص، همین مساله در سطح بین المللی نیز صادق است.مساله جهانی شدن از لحاظ اقتصادی بر گروه های تروریستی تأثیر می گذارد به دیگر سخن به دلیل آنکه همه کشورهای جهان از وضع اقتصادی برابری برخوردار نیستند، در نتیجه در طول روند جهانی شدن اقتصاد، برخی کشورها که از قدرت رقابتی پایینی برخوردا بوده«در جهانی شدن ضعیف»خواهند بود.در اینگونه کشورها سطح درآمد عمومی کشور پایین آمده، نرخ بیکاری افزایش یافته و تنش های سیـاس*ـی ایجاد شده و افکار بنیادگرایی ظاهر می گردد.برخی جهانی شدن را نفوذ و سیطره فرهنگ غرب در امور خود می دانند و با آن مخالفت می کنند.در نتیجه می توان دید که اقتصاد بین المللی نیز می تواند خود عامل برانگیزاننده تروریستها باشد.عوامل اقتصادی را از ناحیه دیگری نیز می توان دید که اقتصاد بین المللی نیز می تواند خود عامل برنگیزاننده تروریستها باشد.
    عوامل اقتصادی را از ناحیه دیگری نیز می توان مد نظر قرار داد بدین معنا که همه گروه های تروریستی برای انجام عملیات خود به منابع مالی نیاز دارند نتیجه وجود منابع و دارایی های کافی می تواند اهداف و برنامه های تروریستی را به راحتی به اجر درآورد.از آنجا که فعالیت های تروریستی باید به طور کاملاً مخفیانه انجام شود در نتیجه منابع مالی کافی از لوازم فعالیت های گروه هاست.به همین دلیل یکی از اقدامات اخیر جامعه بین المللی در مبارزه با تروریسم، ممنوعیت حمایت مالی از تروریست هاست که معمولاً تحت لوای چهره دروغینی چون انجمن های خیریه انجام می شود.
     

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    نتیجه گیری :
    تعريف روشن و پذيرفته شده اي از «ترور» و «تروريسم» وجود ندارد، گرچه درباره ي برخي مصاديق واژگان و عناصر آن تا حدي اتفاق نظر وجود دارد. چنانچه ترور را به «کارخشونت غيرقانوني براي اهداف ناروا و عمدتاً سياسي به قصد ايجاد رعب و وحشت عمومي در ميان مردم و به شيوه ي غافلگيرانه و خودسرانه» تعريف کنيم ، هم در حقوق بين الملل و هم فقه و حقوق اسلامي نامشروع و محکوم است . اما ريشه ي بسياري از اختلافات ، موضع گيري هاي سياسي است البته ممکن است ریشه اقتصادی مثل فقر و یا ریشه های روانی مثل انتقامجویی یا برای مهم شدن نیز باشد. به هر صورت خشنونت قانوني، مجازات مجرمان و يا دفاع مشروع در راستاي حق تعيين سرنوشت و يا مقابله با اهانت کنندگان به انبياء و ارزش هاي ديني، بيرون از مفهوم ترور است .
    پدیده تروریسم در جهان در حال گسترش است و سیاست جهان را تحت تأثیر خود قرار داده است. این پدیده ، به عنوان پدیده ی جایگزین در تحولات سیـاس*ـی ، اجتماعی ، اقتصادی و ... عمل می کند و زندگی سیـاس*ـی را به چالش می کشد. البته در تروریسم به اشکال مختلف از زمان های قدیم و متناسب با نظام های سیـاس*ـی حاکم بر جوامع ، از نظام های سیـاس*ـی سنتی (امپراطوری ، اربـاب ـ رعیتی و ...) گرفته تا دوران مدرن (دولت های مدرن مطلقه ، توتالیتر ، نظام های دموکراتیک و ...) اتفاق می افتاده است لکن امروزه به دلیل شرایط سیـاس*ـی ، اجتماعی ، اقتصادی فرهنگی و تکنولوژیکی خاص حاکم بر جهان و مخصوصاً در شرایط عدم توسل واحدهای سیـاس*ـی به جنگ ها و برخوردهای تمام عیار به دلیل ترس از گسترش آن به سطح برخورد های هسته ای ، وضعیت خطرناکی را بوجود آورده است.
    در مقام اقدام به شناخت این پدیده ، تا به حال چهار رهیافت مذهبی ، روانشناختی ـ اجتماعی ، فلسفی و منطقی ـ عقلانی ارائه شده است. سه رهیافت اولی در شناخت این پدیده و به طبع آن در ارائه راه حل به منظور مقابله با این پدیده آشکارا ناکام مانده اند و تا حدودی رهیافت منطقی ـ عقلانی توانسته است بخشی از زوایای ناشناخته این پدیده را روشن کند.
    متأسفانه تحقیقاتی بی طرفانه در جهت شناخت این پدیده خانمانسوز سیـاس*ـی انجام نگرفته است که البته مشکلات و موانع موجود در فضای تحقیقاتی به دلیل حساس بودن موضوع به لحاظ سیـاس*ـی ، بی تأثیر نبوده است. امید است مراجع مسئول و صاحب نظران بتوانند با آرامش خاطر در پی شناخت و ارائه راه حل برای مقابله با این پدیده وحشتناک به تأمل بپردازند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    378
    بالا