- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
یادداشت حسین جمالی به بهانه اجرای نمایش موزیکال «چل گیس»
تلنگری به اندوه فقدانها
چل گیس
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]تلنگری به اندوه فقدانها
چل گیس
ایران تئاتر- گاهی باید به گذشته نگاه کرد، هر چند گذشته در گذشته. وقتی مردم یک شهر دیگر کمتر دلداده میشوند هنر و زیباییشناسی رایج بین آن مردمان دچار ایراد شده است.
[/BCOLOR]نمایش «چل گیس» برای من تلنگری به اندوه فقدانهاست، فقدان همان چیزهایی که روزی بیشتر بود و امروز کمتر به چشم میآید. وقتی دنیای تازه که مجاز را گسترش میدهد، علاوه بر آنهایی که میپندارند: دیگر از ما گذشته است... جوانان و نوجوانان و به طور کلی نسل تازه را از ارتباطهای عاطفی و صحیح انسانی دور مینماید. مشکلات اقتصادی و مسایل مربوط به دوران پای اراده را سست میکند این وظیفه داستانها و تئاترها و فیلمهاست که الگوهای رفتاری کهن را یادآوری کنند، آن هم در جامعهای که کمتر کتابخوانی مورد توجه جوانان قرار میگیرد و تیراژ کتابها به طور اسفباری هزار جلد یا کمی بیشتر و یا کمی کمتر است. در حالیکه قدیمترها در داستان مادربزرگها هر شب پیش از خواب یا در مناسبتهایی تکرار شونده این الگوها در قالب داستانهایی اعجاب انگیز، خودآگاه و ناخودآگاه افراد را از کودکی تا بزرگسالی برای فراز و نشیبهای زندگی آموزش میداند. داستانهای پریان و مادربزرگها احساس و عواطف را به سمت ارادهای قوی میبرد تا ما از دوران کودکى بدانیم که همه روزها و شبها و مصائب زندگی با نیروی اراده از سر راه انسان برداشته میشوند. همین موسیقی ربع پردهای و اندوه گین که موسیقی بومی ایران تلقی میشود خود نشان از آن دارد که تاریخ ما پر از شکستها و اندوهی است که از آن درس نمیگیریم و انگار خیال داریم تا هزارههای بعدی همه آن اشتباهات را تکرار کنیم. تذکرهایی که در قالب نقل و داستانگویی و کتاب خوانی در پاتوقها و پای کرسیها مجلس ترتیب میدادند تا راه گشا ی زندگی باشند، دیگر یافت نمیشوند. اما امروز همه از خرد و کلان سر بر صفحههای نورانی همراه خود داریم و در بیشتر موارد، اکاذیب غیر روایی را برای گذران وقت انتخاب میکنیم. خوراکهای پر از کالری را با سقز های با مزه عوض کرده ایم و این خود پاهای اراده و حرکت مردمان ما را سست می کند ما را به نشستن تشویق می کند.در هر جامعه ای که برای افراد خوراک های فرهنگی تولید نشود جوامع متقابل و نیت های عدوانی برای افراد آن جامعه خوراک تولید میکنند. و این در حالیست که در آیینها و داستانهای کهن این سرزمین و شیوههای نمایشی تجربه تاریخی عمیق و پرباری وجود دارد و ما کاملا بی توجه به اسطورهها و سمبلهای وطنی فیلمها، کارتونها و داستانهای دیگر فرهنگها را رواج میدهیم و توقع داریم فاجعهای هم به بار نیاید و افراد در صورت بروز سختی رویاهایشان را در جغرافیا و اقلیم های دورتر جستجو نکنند... نه آنکه افسانههای سرزمینهای دیگر برای ما نمیتواند آموزنده باشد... اما شناخت فرهنگ بومی و عامیانه در درجه ی بالاتری از اهمیت و تاثیرگزاری قرار دارد،چرا که از نسل های پیشین و سـ*ـینه ی پدران و مادران همین سرزمین به ما می رسد.فراموش نکنیم که روزی تاریخ ما جزمنابع مطالعه فرهنگی جهان بود. از هزار افسان گرفته تا شاهنامههای مختلف و خدای نامههایی که امروز جز تعداد معدودی از آن در دسترس نیست. از گروه شعورمندی که عمر خود را در اختیار این ایدهها میگذارند تا خدمتگذار مردم و فرهنگ خودشان باشند باید سپاسگزار بود و من سپاسگذارم.