داستان توپ تیغ تیغی

  • شروع کننده موضوع ԼƠƔЄԼƳ
  • بازدیدها 85
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

ԼƠƔЄԼƳ

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
3,970
امتیاز واکنش
22,084
امتیاز
736
محل سکونت
زیر سقف آسمون
موکی میمون کوچولوی بازیگوش توی جنگل راه می رفت که چشمش به یک توپ عجیب افتاد. یک توپ که تمام سطح آن پر از خارهای تیز بود. موکی به توپ خاردار دست زد. خارها به دستش فرو رفتند. موکی دستش را عقب کشید و با پایش به توپ ضربه ای زد. خارها به پایش فرورفتند و او جیغ کشید. موکی خیلی دلش می خواست توپ خاردار را در دستهایش بگیرد. او باز هم به توپ دست زد. خاری از توپ جدا شد و در دست او فرو رفت واو باز هم جیغ کشید. مادرش که روی درختی مشغول چرت زدن بود، صدای او را شنید. از درخت پایین آمد و به سوی موکی رفت. موکی هنوز کنار توپ ایستاده بود و می خواست با پا به آن ضربه بزند. مادر موکی با دیدن این منظره با تعجب پرسید: موکی جان، چکار می کنی؟ جوجه تیغی را اذیت نکن. بگذار به خانه اش برود. موکی گفت: مامان این یک توپ است می خواهم با آن بازی کنم، اما تیغ دارد و اذیتم می کند. مادر موکی با خنده گفت: نه عزیزم این توپ نیست، این یک جوجه تیغی است که از ترس تو به شکل گلوله خار در آمده، اگر به او دست بزنی، خارهایش جدا می شوند و به دستت فرو می روند و آن را زخمی می کنند. موکی از جوجه تیغی دور شد و کنار مادرش ایستاد. جوجه تیغی به آرامی حرکت کرد و به راهش ادامه داد. موکی و مادرش آنقدر به جوجه تیغی نگاه کردند تا رفت و از آنها دور شد. آن وقت مادر موکی گفت: تیغ های جوجه تیغی کاملاً سست هستند. وقتی حیوانی بخواهد او را چنگ بزند، تیغ ها از پوست جوجه تیغی جدا می شوند و به بدن آن حیوان فرو می روند. گاهی وقتها هم جوجه تیغی با چرخاندن دمش، تعدادی از تیغ هایش را با ضربت به بدن حیوانات دیگر فرو می کند.
آن روز موکی فهمید که جوجه تیغی برای دفاع از خودش، از تیغ های بدنش استفاده می کند و نمی گذارد حیوانات دیگر به دست بزنند و اذیتش کنند.
 

برخی موضوعات مشابه

تاپیک قبلی
بالا