نقد و بررسی فیلم خارجی جاده - La Strada

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 253
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
جاده - La Strada
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
la-strada.jpg
جاده فلینی«فدریکو فلینی» کارگردانی است از نوع سینماگران مولف دهه های ۵٠ و ۶٠ میلادی. کارناوال «فلینی» که با «شیخ سفید» و « واریته بهاری» آغاز می شود در «زندگی شیرین» و «هشت و نیم» به کمال می رسد و ده سال بعد با « آمارکورد» رو به افول می رود. در میانه های دهه ١٩۵٠ و سراسر دهه ١٩۶٠ «فلینی» از پایه گذاران مکتب سینمای هنری اروپاست. در میان کارنامه «فلینی» فیلم «جاده» اولین نشانه بلوغ سینمائی او به شمار می آید.فیلمی که به زعم منتقدان دگم اندیش به خاطر قصور از وحی منزل های « نئورئالیسم» مورد تکفیر قرار گرفت.

- جاده و الگوی روایت جادهای «دیو » و « دلبر»
الگوی روایت پیرنگ ( plot) در جاده که به صورت کاملا اپیزودیک است ، آغازگر شیوه ای جدید در روایت گری شد که به الگوی گسترش پیرنگ جاده ای مشهور است. در این الگوی روایت قهرمان (گاهی در کنار همراهی) سفری را آغاز می کند که در طول این سفر هم زمان با خودآگاهی سوبژکتیو (هشت و نیم فلینی یا پاریس-تگزاس اثر وندرس) و یا ماجرایی (خوش رکاب (دنیس هاپر)-داستان سر راست (دیوید لینچ)) پیرنگ فیلم هم گسترش می یابد. در جاده دو همسفر به صورت پرسوناژهای متضاد (دیو و دلبر) سفری را آغاز می کنند. هم چنین استفاده از عناصر «ابهام آمیز» و حضور عنصر «شانس و تصادف» ، جاده را به یکی از اولین فیلم های مدرن تاریخ سینما-در تقابل به حضور قطعیت و الگوی علی و معلولی سینمای کلاسیک هالیوود- بدل می کند. به عنوان مثال ، در صحنه ملاقات «جلسومینا» - که نقش آن را جولیتا ماسینا که همسر فلینی است ایفا می کند- با پسر بچه بیمار ، هیچ دلیلی جز تصادف و اتفاق برای این دیدار وجود ندارد که این اتفاق نهایتا موجب بازگشت «جلسومینا» به سوی «زامپانو» می شود. سن و گذشته شخصیت ها اصلا معلوم نیست (ابهام). در اولین سکانس بازی کردن «جلسومینا» با بچه ها در کنار دریا تفاوت سن او با دیگر بچه ها کاملا معلوم است. هم چنین گذر اسب از مقابل دیدگان «جلسومینا» در شهر یکی دیگر از جنبه های ابهام فیلم است که هم می شود اسب را نشانی از معصومیت جلسومینا دانست (حرکت اسب اسلوموشن است) و هم می توان به صورت غیر نمادین اسب را در نظر گرفت. این ابهام در تقابل واقعیت /رویا به تدریج یکی از موتیف های سینمای «فلینی» می شود که در « هشت و نیم-1963 » و « جولیتای ارواح-1965 » به اوج می رسد.

در الگوی روایت پیرنگ اپیزودیک ، روایت دارای اپیزود هایی است که که با در کنار هم گذاشتن این پازل ها شناخت کامل می شود. پیرنگ فیلم دارای اپیزود های زیر است:

1- بازی جلسومینا کنار دریا- همراهی با زامپانو ----> شروع سفر

2-معرکه گیری اول - زامپانو وارد می شود ! - آموختن شیپور زدن

3-معرکه گیری دوم - ملاقات زامپانو با بـدکـاره - تنهایی جلسومینا

4-نمایش در جشن عروسی دون ماتیو- دیدار کودک بیمار- قهر کردن جلسومینا

5-کارناوال مسیحی - نمایش بند بازی- بازگشت جلسومینا

6-سیرک - دیدار جلسومینا با دیوانه- دعوای زامپانو با دیوانه- زندانی شدن زامپانو - آزادی

7-اقامت شبانه در صومعه

8-ملاقات تصادفی با دیوانه - دعوای زامپانو و دیوانه- مرگ دیوانه

9-معرکه سوم- پریشان حالی جلسومینا - رها کردن جلسومینا

10- معرکه چهارم - گذر از شهر- آگاهی زامپانو از مرگ جلسومینا

11-ویرانی زامپانو - مـسـ*ـتی - دعوا - دریا - به خاک افتادن

فردریکو فلینیپیرنگ فیلم دارای اپیزودهای کاملا متقارن است. شروع فیلم (1) از کنار دریا بوده و به اپیزود (11) -کنار دریا - ختم می شود. جلسومینا موزیک زدن را در اپیزود (2) می آموزد که با شنیده شدن همان موزیک از زن خانه دار (پس از مرگ جلسومینا) در اپیزود (10) متقارن است. در این ساختار ، اپیزود (6) مرکز تقارن است که دران مهم ترین اتفاق پیرنگ یعنی خوداگاهی جلسومینا از هستی اش با صحبت های « دیوانه» رخ می دهد. هم چنین موتیف معرکه گیری به طور متقارن در اپیزودهای (2) و (3) در تقارن با معرگیری های (9) و (10) قرار دارد.
فیلم بر اساس سه شخصیت اصلی - زامپانو ، جلسومینا و دیوانه - است که تضادهای جسمی و روحی این سه از واریاسون های گسترش پیرنگ فیلم است. نگاه کنید به معصومیت جلسومینا در برابر روحیه خشن و وحشی زامپانو ، ظرافت جسمی جلسومینا با جسم تنومند زامپانو- عصبیت زامپانو با شوخ طبعی دیوانه و...
سینمای فلینی وفاداری زیادی به میزانسن به جای تدوین دارد که این مساله باعث حفظ بیشتر وحدت واقعیت ( از ویژگی های نئورالیسم) و اجتناب از تغییر دلبخواهی واقعیت توسط فیلمساز می شود. از حرکت های غیر متعارف دوربین اجتناب و حرکت های دوربین به « پن » و « دالی» محدود شده است. فلینی بر خلاف «برگمان» به نورپردازی های پرکنتراست علاقه ای ندارد. در واقع به جای سیاه - سفید های همیشگی سینمای «برگمان» ، تصاویر فیم های فلینی اغلب در زمینه نور خاکستری برداشته شده اند. شاید پرنور ترین صحنه فیلم صحنه قتل ماته زیر نور آفتاب باشد.
اگرچه منتقدان یکسو نگر جاده فلینی را به دلیل انحراف از «نئورالیسم» مورد تحقیر قرار دادند اما فلینی آنچه را که واقعیت تلخ زندگی می نامد به شکل استعاری و بدون رویکرد شعاری به تصویر می کشد. جلسومینا به ده هزار لیر به زامپانو فروخته می شود/ زامپانو چند بار غذای گرم خوراندن به جلسومینا را به رخ او می کشد/ گذر از کنار باغ های سترون و روستاهای فقیر و تقابل آن با آپارتمان های مدرن شهری در صحنه ای که قدم زدن جلسومینا را در برابر زندان شهر نشان می دهد و... حاکی از رویکرد فلینی به اجتماع و نمایش تلخی های آن است.
جاده را می توان حرکت شهودی به سوی « خوداگاهی» انسان ها دانست که به واسطه سفر شکل می گیرد. این خوداگاهی ابتدا برای جلسومینا آغاز می شود و در هر پازل تکمیل می شود.

اپیزود 1 : جلسومینا پشت به جمعیت و رو به دریا می نشیند و به شکلی که انگار با دنیای پاک کودکی وداع می کند ، دعا می خواند.

اپیزود 2 : زامپانو وارد می شود ! - تصویرهای مدیوم شات از بازو و سـ*ـینه های ستبر زامپانو و تنبیه کردن جلسومینا ، او را به درک فرمان بری از جنس قوی می رساند.

اپیزود 3 : ملاقات زامپانو با بـدکـاره و نگاه خیره - انتظار و تنهایی جلسومینا باعث درک جنسیت و کشف جذابیت های جنـ*ـسی زن برای مرد می شود.

اپیزود 3 : ملاقات کودک بیمار در جشن ، آشنایی او با مفهوم رنج را باعث می شود

اپیزود 4 : ابتدا با شرکت جلسومینا در کارناوال مسیحی شروع می شود و پس از نمایش مجسمه مسیح مصلوب در کارناوال تصویر از آخرین نمای کارناوال به نمای بند بازی در شب میدان دیزالو می شود. این انتقال از مذهب به هنر بیانگر دیدگاه فلینی درباره متافیزیک است و نگاه خیره جلسومینا به ماتو (دیوانه) - در تقارن با نگاه او به مجسمه مسیح- به نظر می رساند که پیامبر جلسومینا ، ماتوی دیوانه است که معجزه راه رفتن او روی بند جذاب تر از معجزات مسیح است !

اپیزود 5 : مهم ترین اپیزود فیلم به حساب می آید. ماتو ، جلسومینا را از وهنی که بر او می رود آگاه می کند. این قسمت که به شکلی « اگزیستانس» جستجوی معنا / واقعیت را برای پوچی وجود مطرح می کند توسط ماتو به این صورت بیان می شود « هر چیزی توی این دنیا فایده ای داره ، حتی این سنگ ! اگه این سنگ بی ارزش باشه اونوقت همه چی بی ارزشه ».
ماتو در عین اگاه کردن جلسومینا در واقع باعث می شود تا جلسومینا بپذیرد که او تنها مونس بی کسی و تنهائی زامپانوست. از دیدگاهی نمادگرایانه می توان جلسومینا را جنبه خیر و انسانی وجود و به تعبیری وجدان زامپانو دانست در برابر زندگی صرفا غریزی و مادی زامپانو. نگاه شوخ طبعانه و هزل ماتو که زندگی را شوخی می گیرد با نگاه عبوس و مادی زامپانو به زندگی و...

اپیزود 6 : پیشنهاد خواهر روحانی برای راهبه شدن جلسومینا و رد دعوت او ، دیدگاه جلسومینا و فلینی را در تعریف معنویت نشان می دهد. جلسومینا معنویت و خیر را در گریز از زشتی های واقعیت و پناه بردن به کنج صومعه نمی داند. و خوب بودن و مفید بودن را در کنار زامپانوی خشن و بی احساس اما در متن زندگی را به معنویت قلابی زهدگرایانه ترجیح می دهد.

اپیزود 7 : قتل ماته توسط زامپانو ، آخرین برخورد شهودی جلسومینا با هستی را شکل می دهد : کشف مرگ.

اپیزود 8 : گذر ایام با چهار نمای تاریک / روشن و به سریع ترین شکل ممکن نشان دده می شود. هم چنین بیماری ده روزه جلسومینا و گذر 5 ساله به یک دیالوگ خلاصه می شود.زامپانو از وجدان خود یا جنبه خیریت خود خلاص می شود.

اپیزود 9 : این اپیزود آغاز خودآگاهی برای زامپانوست.بستنی خامه ای او را به فضای کودکی و معصومیت ان بـرده تا شنیدن صدای آواز زنی خانه دار که همان موزیک جلسومینا را زمزمه می کند ، او را به یاد جلسومینا اندازد. آغاز این خودآگاهی تلخ با حرکت دالی به جلوی دورببن تا کلوز آپ زامپانو ادامه می یابد.

اپیزود 10 : پشیمانی زامپانو و اگاهی از دست دادن نیمه خوبی او را به کافه و مـسـ*ـتی و درگیری می کشد. اخرین سکانس فیلم ، سکانس بازگشت زامپانو برای تطهیر شدن و تعمید دوباره به سوی دریاست. گریان ، فریاد می زند و صدایش در صدای دریا محو شده و به شکل مچاله شده ای بر خاک می افتد.

این سکانس که در شب و گریه و دریا می گذرد مرا به یاد شعری از شاملو می اندازد که : « انسان هیچ سخن نگفت ! تنها او بود که جامه بر تن داشت و آستینش از اشک تر بود ! »

نویسنده : م.ملک
[/BCOLOR]
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
190
بالا