☠☠☠☠☠☠☠☠☠☠☠☠☠☠
جوجه جوجه
نویسنده:آر. ال.استاین
خلاصه:
✨آنها ردپای مرغ نیست ...
همه اهالی گوشن فالس، ونسای مرموز را میشناسند. او همیشه سیاهپوش است و حتی یک رژ لب سیاه هم میزند. و مردم را طلسم میکند✨
✨حداقل این چیزی است که آنها میگویند.✨
✨کریستال و بردارش کول، میدانند که آدم نباید هر چیزی را که میشنود باور کند. اما این مال وقتی بود که هنوز ونسا را عصبانی نکرده بودند. یعنی قبل از این که ونسا فریاد وحشتناکی بکشد: «جوجه، جوجه»✨
✨بعدش اتفاق واقعاً عجیبی رخ داد. لبهای کریستال مثل منقار پرندهها سفت شد و تمام بدنش پوشیده از پرهای سفید زشت شد ...✨
جوجه جوجه
نویسنده:آر. ال.استاین
خلاصه:
✨آنها ردپای مرغ نیست ...
همه اهالی گوشن فالس، ونسای مرموز را میشناسند. او همیشه سیاهپوش است و حتی یک رژ لب سیاه هم میزند. و مردم را طلسم میکند✨
✨حداقل این چیزی است که آنها میگویند.✨
✨کریستال و بردارش کول، میدانند که آدم نباید هر چیزی را که میشنود باور کند. اما این مال وقتی بود که هنوز ونسا را عصبانی نکرده بودند. یعنی قبل از این که ونسا فریاد وحشتناکی بکشد: «جوجه، جوجه»✨
✨بعدش اتفاق واقعاً عجیبی رخ داد. لبهای کریستال مثل منقار پرندهها سفت شد و تمام بدنش پوشیده از پرهای سفید زشت شد ...✨