گاهی وقتها...
مادرها هم به حال کودکان خود دل نمیسوزانند...!
آن وقت است که یک کودک میماند...
و یک دایهی دلسوز...!
و، وای بر وقتی که کودک قد کشد...
آن وقت است که...
دایهای در یادها زنده نمیماند...
دلم ميشنكند از اين همه بي رحمي ات
مهربان من
به من ميگويي بگذر و برو
چگونه از نفسم بگذرم و بروم
چگونه تورا بگذارم و بروم
ميگويي براي خودم است
اما ن من اگر از تو بگذرم
خودم ميميرم ...
همیشه سعی کنید که جلوی بغض دیگرانو بگیرید...!
چون اگه بشکنه...
تمام رازها فاش میشه...!
و این بین چیزی نمیمونه بجز کدورتهای بیپایان...!
که از بین بردنشون...
یک عمر زمان میبره...!
میگی زندگی مثل بازیه...
منم اصل بازی...
مثل شـــاه شطرنج...!
ولی اینو بدون...
با اصل بودن همیشه اون بالا بالاها نمیمونی...!
توپ هم مهرهی اصلی فوتباله...!
بازی بدون اون هیچه...!
ولی اخرش که بازی تموم شد...
اونو هم شوت میکنن یه گوشه!