《بخش هشتم》
~تجربه~
گام دوم خیلی سخت نیست؛ فقط نیاز به کمی مطالعه و تحقیق دارد.
وقتی کتابهای خوب را میخوانیم، چیزهای زیادی را از آن میآموزیم؛ حالا اگر با دیگران هم صحبت بشویم هم، میتوانیم از تجربههای آنها بسیار بیاموزیم.
بعضی کتابها، بر اساس واقعیت هر فرد و به صورت دقیق و رسا نوشته شدهاند که بهترین کتابها برای استخراج تجربههای دیگران و استفاده کردن از آنها، در زندگی ما است.
کتابهایی که منتشر میشوند، صرفا جهت خالی شدن ذهن و قلب نویسنده نیست. شاید بعضیهایشان اینگونه باشند؛ ولی همهی کتابها، این ویژگیها را ندارند.
هر نویسندهای، هدفی از نوشتنش دارد؛ هدف من و تو هم با هم متفاوت است و هنگامی که آنها را میخوانیم، کمی متوجه میشویم که به دنبال چه چیز بودهاند.
من خودم را میگویم؛ عاشق کتاب هستم و کتاب های زیادی خواندهام. البته خواندن برای من به تنهایی کافی نیست؛ من نکات ناب و مهم را یادداشت برداری میکنم و در زندگی در جایی که مشکلی برایم پیش میآید، از آنها استفاده میکنم.
و بهنظرم مثبت ترین نکته در کتابخوانی هم، استفاده از تجربیات نویسنده است. البته این نکته هم قابل ذکر است که ما میتوانم از هر چیزی تجربه بگیریم؛ از حرف یک بزرگتر، یک دوست قدیمی و حتی حرف های یک غریبه که ناگهان به گوشمان میخورد. برای اینها باید جایی داشته باشیم! مسلّماً همهی این ها در ذهن ما نمیماند ما انسانیم و گاهی فراموشکار. چه خوب است دفتری داشته باشیم که تجربیات دیگران را در آن بنویسیم و از آنها، ایدههای جدید خلق کنیم و در کارهایمان از آنها استفاده کنیم، تا در کارمان موفق تر بشویم و شانس خود را برای قبولی در آن کار، بالا ببریم.
من همیشه با خودم میگویم هیچچیز بهتر از تجربهی بالا در هر کاری نیست؛ پس تا میتوانید، تجربههای مهم و خوب دیگران را یاد بگیرید و در زندگیتان استفاده کنید؛ به عبارتی، به دنبال تجربههای دیگران باشید، تا موفق تر بشوید!
~تجربه~
گام دوم خیلی سخت نیست؛ فقط نیاز به کمی مطالعه و تحقیق دارد.
وقتی کتابهای خوب را میخوانیم، چیزهای زیادی را از آن میآموزیم؛ حالا اگر با دیگران هم صحبت بشویم هم، میتوانیم از تجربههای آنها بسیار بیاموزیم.
بعضی کتابها، بر اساس واقعیت هر فرد و به صورت دقیق و رسا نوشته شدهاند که بهترین کتابها برای استخراج تجربههای دیگران و استفاده کردن از آنها، در زندگی ما است.
کتابهایی که منتشر میشوند، صرفا جهت خالی شدن ذهن و قلب نویسنده نیست. شاید بعضیهایشان اینگونه باشند؛ ولی همهی کتابها، این ویژگیها را ندارند.
هر نویسندهای، هدفی از نوشتنش دارد؛ هدف من و تو هم با هم متفاوت است و هنگامی که آنها را میخوانیم، کمی متوجه میشویم که به دنبال چه چیز بودهاند.
من خودم را میگویم؛ عاشق کتاب هستم و کتاب های زیادی خواندهام. البته خواندن برای من به تنهایی کافی نیست؛ من نکات ناب و مهم را یادداشت برداری میکنم و در زندگی در جایی که مشکلی برایم پیش میآید، از آنها استفاده میکنم.
و بهنظرم مثبت ترین نکته در کتابخوانی هم، استفاده از تجربیات نویسنده است. البته این نکته هم قابل ذکر است که ما میتوانم از هر چیزی تجربه بگیریم؛ از حرف یک بزرگتر، یک دوست قدیمی و حتی حرف های یک غریبه که ناگهان به گوشمان میخورد. برای اینها باید جایی داشته باشیم! مسلّماً همهی این ها در ذهن ما نمیماند ما انسانیم و گاهی فراموشکار. چه خوب است دفتری داشته باشیم که تجربیات دیگران را در آن بنویسیم و از آنها، ایدههای جدید خلق کنیم و در کارهایمان از آنها استفاده کنیم، تا در کارمان موفق تر بشویم و شانس خود را برای قبولی در آن کار، بالا ببریم.
من همیشه با خودم میگویم هیچچیز بهتر از تجربهی بالا در هر کاری نیست؛ پس تا میتوانید، تجربههای مهم و خوب دیگران را یاد بگیرید و در زندگیتان استفاده کنید؛ به عبارتی، به دنبال تجربههای دیگران باشید، تا موفق تر بشوید!