دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته بی‌تاجان و بی‌تابان | Elana_Emadi کاربر انجمن نگاه دانلود

[*Elena*]

به نام پاک ترین پاک کننده
دلنوشته بی‌تاجان و بی‌تابان
بچه‌ها بزرگ می‌شوند و فراموش می‌کنند
برادرها مشغول می‌شوند و فراموش می‌کنند
خواهرها بچه دار می‌شوند و فراموش می‌کنند
و اما
این مادر است که هر روز دم در می‌نشیند تا پسر سربازش برگردد...

سلام. اینجا بیشتر اجتماعی می‌نویسم
هیچ تعصبی روی این دلنوشته‌ها ندارم چون اسمشون روشه 《دلنوشته》 برای دل خودمه و حرف دل خودم:)
​

 

[*Elena*]

عکاسی از دخترک گل فروش عکس گرفت.
آن عکس بهترین عکس سال شد
نویسنده‌ای کتابی درباره آن عکس نوشت
آن کتاب بهترین کتاب سال شد
نقاشی از آن کتاب نقاشی کشید
آن نقاشی بهترین نقاشی سال شد
اما
دخترک هنوز گل می‌فروخت...

 

[*Elena*]

از کم آبی گله می‌کنند
بدون آنکه بدانند، آسمان سقف مادرانی‌ست که کودک معلولشان را در بغـ*ـل می‌گیرند و با نام خدا در کوچه‌ پس کوچه‌ها سر بر زمین می‌گذارند...

 

[*Elena*]

تقدیر مجموعه‌ای از حرکات انسان‌هاست
بعضی تقصیر توست
بعضی تقصیر دیگران
پس با فکر
« تقدیر است. حتما خواست خداست»
هیچگاه تسلیم نشو
زیرا
تنها خواست خدا حرکت توست

 

[*Elena*]

بچه که بودم
فکر می‌کردم آدم‌ها دو دسته‌اند
خوب و بد
بزرگتر که شدم، فهمیدم
آدم‌ها یک دسته‌اند
خاکستری
تنها فرقشان این است که اشتباهات بعضی‌ها به خودشان ضربه می‌زند و اشتباهات بعضی دیگر به یک گروه آدم...

 

[*Elena*]

وقتی معلمانم می‌گفتند
تنها موفقیت شما در درس‌هایتان مهم است و باعث خوشحالی من می‌شود،
با خود می‌گفتم مگر می‌شود؟ از موفقیت یک غریبه آنقدر خوشحال شوی؟
تا اینکه روزی معلمی گفت:
موفقیت شما مهم است زیرا با این اتفاق هم خانواده‌های تان راضی هستند و هم تبلیغی برای من می‌شود
خیلی خوشم آمد اما همکلاسی‌هایم آنقدر بخاطر این حرفش برایش شایعه درست کردند که بیچاره مجبور شد حرفش را عوض کند و همان حرف‌های قبلی را تکرار کند
زندگی هم همین است
گفتن وواقعیت برای مردمی که نمی‌خواهند آن را بپذیرند، هیچ ندارد....

 

[*Elena*]

یک قلم...
یک قلم کوچک و ساده...
یک قلم ارزان و کم حجم...
ببین چه غوغایی به پا می‌کند
یک ایل را در فقر فرو می‌برد و ایل دیگری را در ثروت غرق می‌کند...
جان یک آدم را می‌گیرد یا جانی به یک شخص دیگر می‌دهد..‌.
تنها مهم است دست چه کسی بیافتد..
اگر دست یک احمق ببیافتد، نتیجه‌اش می‌شود جنگ
و اگر دست یک انسان بیافتد
نتیجه‌اش می‌شود رهایی از جهل...

 

[*Elena*]

از خیابان که رد می‌شوی،
آدم‌های زیادی میبینی
و شاید با خود بگویی ای کاش من جای این‌ها بودم
اما
اگر وارد زندگی یکی از آنها شوی
تازه می‌فهمی عدالت دنیا یعنی چه
عدالت یعنی هیچکس بی مشکل نیست
و هیچکس هم بی شادی نیست
و هیچکس هم تنها نیست...

 

[*Elena*]

دنیا برای دخترها خیلی سخت است. کوچک که هستند آرزوهای صورتی دارند.
نوجوان که می‌شوند، صورتی هایشان کمی رنگ می‌بازد، اما باز هم ادامه می‌دهند.
جوان که می‌شوند، صورتی‌هایشان خیلی کمرنگ می‌شود، اما باز هم ادامه می‌دهند.
ازدواج که می‌کنند، صورتی‌هایشان بیشتر رنگ می‌بازد و خاطره‌ای شیرین می‌شود؛
اما...
وقتی مادر می‌شوند، ناگهان صورتی‌هایشان ناپدید می‌شود و رنگ آرزوهایشان می‌شود، فرزندش؛
و اینجاست که بعضی وقت‌ها کاری می‌کنند که بگویند:
از مرد هم مرد تر است!
اما نه؛
او همان دخترک با آرزوهای صورتی‌ست تنها رنگ آرزوهایش فرق کرده است...​

 

[*Elena*]

می‌گویند، اگر می‌خواهی یک خانواده را نابود کنی، زن خانه را بکش.
اگر می‌خواهی یک ایل را نابود کنی، فرزندانشان را بکش.
اگر می‌خواهی یک شهر را نابود کنی، بزرگانش را بکش.
اما
اگر می‌خواهی یک سرزمین را نابود کنی، کتاب‌هایشان را بکش؛
اگر کتاب‌هایشان را بکشی، دیگر نیاز نیست کاری کنی، جهل خودش از پا داشتن خواهد آورد.​