دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته چونین گفت نسترن | دینه دار کاربر انجمن نگاه دانلود

دینه دار

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/30
ارسالی ها
1,555
امتیاز واکنش
29,224
امتیاز
806
یاد تو..

گاهی یادم می رود پشت گوشم را بشویم.

گاهی هم فراموش می کنم که نباید به بعضی چیز ها فکر کنم.
گاهی با اینکه زندگی را از یاد می برم نمی توانم چشمانم را ببندم.
گاهی هم یادم می رود چشمانم را ببندم، برای همین است که خوابم نمی برد.
حرف ها را پشت گوش می اندازم و گاهی از خاطر می برم شکمم را سیر کنم.
فکر کنم جای شادی دارد که شستشوی خودم از ذهنم پاک نمی شود.
همه این ها را به آسانی فراموش می کنم اما یاد تو...
نمی دانم چرا لحظه ای از سرم جدا و از قلبم بیرون نمی شود.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    چه کنم؟

    نمی دانم چه شد مهرت در دلم عزیز شد

    هر چه داشتم و نداشتم لحظه ای خاکریز شد
    این دلم از عشق پاک و خوب تو لبریز شد
    آسمان کلی کشید و شادی اش سر ریز شد

    خانه ام ناپاک بود با بار ها خاک و غبار
    تو چه کار کردی که همه اش تمیز شد؟
    جان من، مرا ببین طاقت غم نیست درم
    نکند که عشق من مثل مترسک جالیز شد؟


    دل من شیدا بود در پی افکار خودش

    ناگهان از فکر تو دار و ندار دور ریز شد
    عاشقم ای یار حال گو چه کنم؟
    مثلم مثل یک خاک و عالمی چنگیز شد

    نسترن
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    یک مدت مدید
    در آرزوی آرزو های بعید
    خم می شود حدید
    زاری های شدید
    نکوهش و بعدش تمجید
    میان آن همه نور
    چرا کسی مرا ندید؟

    دوری از دوستان قدیم و
    فراری از آدم های جدید
    خاموشی برای از یاد بردن...
    غافل از زخم های جاوید

    در گذر جوی فاضلاب شهر
    نسترن چه بی صدا گندید
    میان آن همه نور
    چرا کسی مرا ندید؟!
    چرا کسی مرا ندید..

    11:30
    96/5/9
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    عنکبوتی را کشتم!

    عنکبوتی را کشتم!
    و ساعتی بعد در همان مکان یک بچه عنکبوت یک میلی متری دیدم که
    بی جهت، فقط دور خودش می گشت و مثل دیوانه ها به هر سو راه می رفت.
    ای من،
    بیا و برای یک لحظه
    خودت را به بیخیالی بزن!
    خدا بیامرزدش..
    عنکبوت مادر را می گویم.

    * جمله اول به تقلید از زنده یاد حسین پناهی نوشته شده است!
    کاش می توانستم مقابل دوری از دوستانم هم، خودم را به بیخیالی بزنم و برای خودم آمرزیده شدن را آرزو کنم.
    فقط یک چیز می ماند، چگونه انسانی می تواند از حلوای خودش ناکام نماند؟ من خیلی حلوا دوست دارم.
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    عاشقم عاشقِ این ساعت ها فکر و خیال
    فکر پروانه ای که تا ته عمر بال نزد
    او نچرخید و نرقصید و بسی ساکت شد
    از برای ماتمش دست به قیل و قال نزد

    شمع او سوخته و دیگر از کنارش رفته بود
    پروانه ی مغموم دگر هیچ امیدی نداشت
    به همین خاطر از پرواز بار ها دل برید
    جای آن در سـ*ـینه اش یک چیز بهتری گذاشت

    لب از برای خنده ای باز نکردن خوش بود
    از برای شادی آغاز نکردن خوش بود
    می ترسید با هر سخنش بترکد پینه ی غم
    از برای پینه سرباز نکردن خوش بود

    با همین کارها فکر شمع را او دور می راند
    عاقبت این راه حل آرامشش را کود می داد
    او نمی خواست تا ابد آن طور بماند ولی
    چاره ای نبود وقتی کود برایش سود می داد

    این گونه بود قصه آن پروانه ی بی پر و بال
    که نچرخید و نرقصید و بسی ساکت شد
    زندگی رنگ عوض کرد و نشان داد که کیست
    همه چیز در نظرش مانند یک ماکت شد

    شمعِ او رفته و عشق و قمرش مرده بود
    شاعر دیوانه هم عاشق این داستان است
    با مردنِ شمع شعله ی امید رفت از بین
    پروانه اکنون تا ابد منتظر باران است

    05:01 بامداد
    96/5/22
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    من و اکتیو

    از او خواستم مرا در یک واژه وصف کند.
    کمی فکر کرد و گفت " اکتیو "
    اخم کردم، فکر کردم منظورش مایع دستشویی اکتیو است.
    نمی دانم مشکل از او بود که "فعال" در زبانش نمی چرخید، یا من که با انگلیسی پدرکشتگی دارم.
    اما هر چه که بود، هر لحظه حس می کردم که می خواهد دستش را دور شانه ام بیندازد و با لودگی بگوید:
    " من و اکتیو "

    * " من و اکتیو " شعار شرکت مواد شوینده سازی اکتیو است.
    * از پشت همین تریبون اعلام می کنم که شرکت اکتیو به من بابت این تبلیغ بدهکار است!
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    نباید این را می گفتم

    سه نفر از تشکر کنندگان خاطره انگیز پست هایم، اخراجی هستند!
    برایشان آرزوی رنگ آبی کرده بودم و اکنون هم رنگ شان آبی است، البته آبی کدر.
    یکی شان همکارم بود، با هم قرار همکاری های دیگری را هم در آینده گذاشته بودیم.
    دیگری... با آن که دختر بود، من شوهرش بودم. تازه، یک فرزند هم داشتیم که در طول شش ماه پلاس بودن در چت
    بزرگ شد و ازدواج کرد و طلاق داد و به خاطر عدم توانایی دادن مهریه، به زندان رفت.
    به خوبی به یاد دارم، در آخرین شبی که با هم در چت باکس بودیم؛ او را به همراه سه تن دیگر و همسرم از زندان فراری دادیم.
    عقیق جان در آن جا تیر خورد و به ما گفت که خودمان را نجات بدهیم. آبجی زهرا هم در ماشین نشسته و منتظر ما بود تا از دست پلیس فرار کنیم.
    یکی دیگرشان، یک انسان به شدت ساده بود که ازش سو استفاده کردم... نمی خواهم درباره اش حرف بزنم. نباید این را می گفتم.

    * جمله " نباید این را می گفتم " تقلید از هگرید در فیلم هری پاتر است!
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    دروغگو دشمن سگ است!

    دوست دارم مانند آن جمله کوتاه در متن بهنام شوشتری که درباره دختران مو کوتاه صحبت کرده است؛ به سفری بروم و هرگز باز نگردم.
    آخر خود آقای شوشتری این را گفت..
    گفت دختری که موهایش را کوتاه کرده ترسناک است.
    شاید بتوانم با دیدی بسته این مسئله را انکار کنم اما از خواهرم شنیده ام که در توییتر هم، اکثرا از افکار دختران مو کوتاه می ترسند.
    فکر می کنم که فکر می کنند دختران مو کوتاه، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
    اشتباه می کنند... من یک عالم چیز برای از دست دادن دارم. اولش هم دوباره از دست دادن و گم کردن خودم است.
    اما مثل آبی که ریخته شده و نمی توان به ظرف برش گرداند، دیدی که باز شده را هم نمی توان بست.
    آقای شوشتری گفت دختری که موهایش را کوتاه کرده، ممکن است به سفری برود و هرگز باز نگردد.
    سندِ من برای اثبات این جمله، تنها راهم برای رهایی از مشکلاتی است که ذهنم توانایی حل شان را ندارد.
    به سفری رفتن و هرگز باز نگشتن!
    این راه حل را دوست و این حرفش را قبول دارم اما، ترسناک بودنم...
    چشمانم را روی حقایق می بندم و در حالی که "او" با سی سال فاصله سنی، گفت از من می ترسد؛ می گویم ترسناک نیستم.
    آری... اتفاقا این روزهایم را بسیار آرام و مثل یک "عادم آدی" می گذرانم.

    * به قول "او" ، دروغگو دشمن سگ است : )
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    خداوندا...
    آرامشی که امروز دارم را آسان به دست نیاورده ام.
    خودت که می دانی، پاداش مدت ها زجر و انزجار و زنجیره ای بودنم است.
    پس تو را به خداوندی است قسم می دهم، آرامشم را برایم مبدل به عادتی غیر قابل ترک کن
    و دوستانم را نیز، سزاوار این نعمت بدان.
    چرا که آرامش، سبب درک اطرافیان و خود می شود و شاید به همین واسطه، من نیز با درک شدن بخشوده شوم.

    آمین
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    حرامزاده یا آقازاده؟

    این که روزی بفهمی پدرت واقعا پدرت نیست و فرزند مرد دیگری هستی، شاید برای آدم ها کمی غیر قابل تحمل باشد اما من می توانم آن را بپذیرم.
    به هر حال محبت یک غریبه برایم از خون یک آشنا مهم تر است.

    اما در این بین، چیزی که نمی توانم بپذیرم و حتی با آن کنار بیایم این است که ثمر یک عشق پاک را حرامزاده و فرزند یک رابـ ـطه اجباری را آقازاده می نامند.
    همیشه این مسائل برایم غیرقابل درک بوده اند اما مطمئنم بلاخره روزی می رسد که یا من درک می کنم، یا همان مردمی که حرامزاده و آقا زاده را با هم اشتباه می گیرند، می فهمند.
    به امید این که در آن روز، من آن کسی که درک کرده است نباشم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,531
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا