دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته دیوانگی های یک دلباخته | سحرمهدی زاده(سحر_میم) کاربر انجمن نگاه دانلود

Sahar_mim76

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/09/08
ارسالی ها
165
امتیاز واکنش
2,257
امتیاز
336
سن
27
محل سکونت
تهران
بیا برگردیم،
به لحظه ای که چشمهایمان بهم صاعقه زد
به همان لحظه که گره کور دست هایمان
چتری شد برای باران سرد دوریمان...
بیا برگردیم،
به خواب رنگی عشق میانمان،
آنجا که پرستوهای خیال، دور هم میگشتند،
آنجا که باهم بودن،
خوابی به رنگ و بوی حقیقت بود!
بیا برگردیم...
روی همان پل چوبی،
به همان ساعت،
به همان دقیقه...!
به همان لحظه ای که شاپرک ها،
فارغ از غوغای شهر، خود را به خواب زده بودند،
تا شاهد باز شدن گره ی کور دست هایمان نباشند...!
بیا بار دیگر برگردیم،
به لحظه ی تلخ جداییمان...!
تو این بار بغلم کن
میان همان هیاهوی شهر!
سدی شو برای این راهِ رفتن
و این مسافرِ به اجبار رفتنی...
من هم قول میدهم،
با صدای دویدن قدم هایم،
شاپرک ها را بیدار کنم...!
اینبار سکوتت را بشکن!
بگو که بمانم...!
بگذار پل قصه ی ما، یک بار هم که شده،
پلی باشد برای رسیدن نه گذشتن...!
ما که یک بار گذشتیم از هم...
بیا این بار اتفاق تازه ای رقم بزنیم،
بیا برگردیم بهم...!
.
#سحر_میم
#سحر_مهدی_زاده
/ ۳۱ مردادماه ۱۳۹۸/
 
  • پیشنهادات
  • Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    IMG_20190828_171622_959.jpg
    محبوبِ من...
    تو فقط باش...!
    بگذار دنیا هرچقدر میخواهد پیله کند؛
    روزی که پروانه شدیم،
    شکوهِ عشق را به رخِ تمامِ عالم خواهیم کشید...!
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۶ شهریور ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    سربلند میکنم...
    آسمان گرفته ات،
    کنج چشمانم شبنم مینشاند!
    از قوس گونه ام میگذرد،
    و در سیاه چاله قلبم فرو میریزد...
    تو که از آنجا بهتر میبینی اش بگو به من،
    ماه آسمان من،
    پشت کدام ابر
    دارد بی صدا میگیرید
    که من اینگونه بی تاب شده ام...؟!
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۱۶ شهریور ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    Mobopic_1568538849083.png
    به تو که فکر میکنم،
    چه دلبرانه خودم را گم میکنم!
    اما با این حال،
    من خوشبینانه بر این باورم،
    که لحظه ی گم شدن من میتواند،
    لحظه ی یکی شدن روحمان باشد... :)
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۲۴ شهریورماه ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    Mobopic_1570211388110.png
    یک وقت هایی
    حالم حالِ عجیبی ست...
    دلم میگیرد و نمیدانم
    که چرا وقتی میگیرد، از تپش می افتد؟!
    لال میشود و دردش را هم نمیگوید
    تا بفهمم و آرامش کنم.
    لال میشود و حرف هایش،
    زیر خاکسترِ جمعه های دیگر چال میشود...
    لال میشود و سنگینی اش،
    روحِ خسته ام را خم میکند...
    لال میشود و من از غصه ی سکوتش،
    دوباره خواب به چشمم نمی آید...
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۱۲ مهرماه ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    یادت لبخند میشود کنج لبانم.
    یادت،
    فرقی نمیکند...
    هرکجا میخواهد باشد.
    هر زمان میخواهد باشد.
    یادت که می آید سراغم، هوش و حواسم را میگیرد،
    میپیچاند لای عطر شبو ها
    و من...
    آخ!
    چه میخواستم بگویم؟!
    ببخشید...
    حواسم پرت چشمانت شد،
    یادم رفت...!

    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۱۵ مهرماه ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    خوب میدانم عزیزم...
    قبل از من قلبت را ربوده بودند.
    خوب میدانم جز نگاه سرد و خالیت
    که سعی بر گرم شدن دارد و نمیتواند،
    چیزی نصیب من نمیشود.
    خوب میفهمم که دستانت،
    انگشتان ظریفم را، هرگز صمیمانه به چنگ نمیگیرند.
    من خوب میدانم دلبرکم...
    که چه زجری میکشی تا دوستم بداری
    اما قلبت لجبازی میکند و برایم نمیتپد.
    من تمام این فاصله ها را میبینم و با جسارت اعتراف میکنم
    که حتی اگر تمام شهر مرا دیوانه بخوانند،
    باز هم میخواهم برای ابد،
    به عشق تو دیوانگی کنم.
    .
    #بداهه
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۲۴ مهرماه ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    من رنج کشیدن رو دوست دارم.
    چون خدا گفته:
    من بنده هام رو با رنج آفریدم.
    چون آرزویی که با رنج بهش برسی ارزشمنده!
    اصن من رنج کشیدن رو دوست دارم،
    چون رنج کشیدن بخاطر تو،
    برام خوشاینده...
    تویی که یه روزی، بالاخره بهت میرسم... :)
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    / ۷ آبان ماه ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    این شهر بدون تو عجیب است نرو
    این یار بدون تو غریب است نرو
    به صبوری دعوتم کردند و گفتند بمان
    این پند بدون تو فریب است نرو...
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    /۱۵ آبان ماه ۱۳۹۸/
     

    Sahar_mim76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/08
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,257
    امتیاز
    336
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    #دلی❤

    میدونی دلبر...
    دلم یه دونه از این خونه قدیمی های عصر قاجاری میخواد.
    از این خونه ها که همیشه و همه وقت یه صفای عجیبی داره.
    یه خونه با یه حوض آبی خوشرنگ وسطش
    که شمعدونیای سرخ و صورتی رو
    دوتایی تو گلدونای کوچیک کوچیک جا داده باشیم و چیده باشیم لبش...
    چند تا هم ماهی گلی بندازیم تو همون حوض تا تو خنکی آب با ذوق برقصن.
    میدونی دلبر...
    دلم میخواد یه حیاط بزرگ داشته باشه با کلی درخت نارنج و اقاقیا...
    اینقد که بهار تابستون،
    عطر اقاقی و بهار نارنج باهم قاطی شه و مـسـ*ـت مستمون کنه...
    من بشینم پشت میز چوبی پشت پنجره،
    واسه نجیبی چشات و لحن گرم مردونه ات شعر بنویسم،
    توهم دوتا چای دورنگ، تو این استکان کمر باریکا بریزی و بیای بشینی روبروم.
    لبخند بزنی و دلمو بیشتر ببری...
    لبخند بزنی و من شعر تازه امُ، داغِ داغ،
    واسه مخاطبش که تو باشی بخونم.
    میدونی دلبر...
    اصن همه اینا بهونست!
    خونه قاجاری و
    حوض آبی و
    شمعدونی های صورتی سرخ و
    ماهی گلی بهونست...!
    دلبرکم...
    اصن هر جا میخواد باشه.
    تو هر خونه ای تو هر نقطه جهان که میخواد باشه.
    تو که باشی
    همون دو تا استکان چای بسه!
    دو رنگم نبود نبود.
    تو استکان کم باریکم نبود نبود.
    همون دوتا استکان چای رو بریزُ بیا بشین روبروم...!
    من واست شعر میخونم تو بخند!
    تو بخند...
    عطر ترکیب شده اقاقی و بهارنارنج میرسه به مشامم...!
    دلبرِ من...
    تو فقط باش همین...!
    .
    #سحر_میم
    #سحر_مهدی_زاده
    /۲۰ آبان ماه ۱۳۹۸/
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,531
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا