دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته چونین گفت نسترن | دینه دار کاربر انجمن نگاه دانلود

[دینه دار]

تریشی بر خاک!

دیشب توی فیلم فرار از زندان ، یک پلیس ویژه فدرال توسط مافوقش کشته شد. اسمش تریشی بود.

تریشی به خاطر خــ ـیانـت مافوقش مرد و سلف ، با یه متاسفم کار رو تموم کرد. یه تیر تو شکمش زد و تریشی روی زانوهاش افتاد.
می خواست حرف بزنه اما نمی تونست. تو دهنش پر از خون شده بود. دستشو روی شکمش گذاشت و جلوی پای سلف فرود اومد.

می خوام با خودم تمرین کنم که اگه یه نامرد از جلو بهم شلیک کرد ، بعد این که روی زانوهام افتادم ، از جلو روی زمین نیفتم تا اینطور به نظر بیاد که به پای اون قاتل افتادم.
می خوام از پشت بیفتم تا مرگم مردونه باشه. مثل ارنستو که قبل مرگش گفت :

- شلیک کن بزدل ، تو در نهایت یک مرد را می کشی.

11 / 12 / 95

 

[دینه دار]

نمی فهمم ( سری اول )

نمی دونم فرق تهران با طهران چیه! یا تهماسب و طهماسب. یا طبرستان و تبرستان. یا استقلال و پرسپولیس. یا ایران و آمریکا. یا زن و مرد.
یا خونه ششصدمتری و خونه پنجاه متری. یا به دنیا اومدن بچه تو بیمارستان هشتصد تخته یا ده تخته. یا معدل بیست و معدل زیر ده.

نمی دونم فرق این ها باهم چیه که سرشون بحث و دعواست. بین موی کوتاه و بلند چه فرقی هست؟ من می خوام موی کوتاه و اون می خواد موی بلند داشته باشه. به کسی چه؟
اون طرفدار ورزش و سلامتیِ و من دود و بیماری. کی می خواد دخالت کنه؟
من خدای خودمو می پرستم و اون خدای زرتشت رو. چه فرقی داره؟ مهم اینِ که هیچ کدوم بت نیستن و یکتان. مگه نمی گن یکتا پرستی؟
مگه من و اون چند تا خدا داریم؟ همون یکیش کار هممونو راه انداخته و می اندازه.

من می خوام دوچرخه سواری کنم و اون می خواد بدوه. کدومش جرمه؟ فرقشون چیه؟ اگه توجه کسیو جلب نکنم که فرقشون حس نمیشه.

اون می خواد بکشه و اون یکی کشته. یکی کشته شده و یکی دیگه در شرف کشته شدنه. چه فرقی داره اگه همشون آدم بده باشن؟

فرق بعضی چیزهارو نمی فهمم. دوست دارم بذارن به پای بچگیم. بچه ام. نمی فهمم.

12 / 12 95
35 : 19

 

[دینه دار]

نمی فهمم ( سری دوم )

نمی دونم خواهرجون توی آهنگای شاهین چی می شنوه که اونو بد می دونه.
یا مامان توی ب و س ه زن و شوهر چی می بینه که من رو از دیدنش منع می کنه.
نمی دونم که اگه اون عادت بده ، پس چرا تو کتابای دهه شصت اینقدر راحت ازش حرف زده شده و حال منو به هم زده.
نمی دونم زهره از مهندس شدن چی دیده که ازش دوری می کنه. یا نمی دونم نسترن از خونه داری چی دیده که ازش متنفره.
یا هدیه از تحصیل چی دیده که رو به ازدواج آورده. یا ملیکا از my friend چی دیده که بهش چسبیده.
نمی دونم نصف بچه های کلاس از خانم پرورشی چی دیدن که نماز نمی خونن.
یا نمی دونم که چرا بچه های درسخون کلاس نماز می خونن.
نمی دونم چرا اینقدر به خدا علاقه دارم.
و نمی دونم چرا خیلی ها ازش نا امید و یا از اون بدتر ازش متنفرن.
نمی دونم زهرا تو ریش ژولیده ارنستو چی دیده که ازش بدش میاد.
یا نمی دونم بابا تو شخصیت الکساندرماهون چی دیده که ازش خوشش میاد.

* اعتراف به ندانستن بهتر از ادعای آگاهی و روشنفکری است.
اگر من این گونه بی شعور می شوم...
پس آگاهانه بی شعوری ام را فریاد می زنم.

12 / 12 / 95
01 : 20

 

[دینه دار]

نوروز که می آید عاشق خیلی ها می شوم

عاشق عمو نوروزی که در بازار با دایره زندگی می خواند.

عاشق جوانان پرشوری که با شادی دست می زنند.

عاشق گروه موسیقی که در بازار آهنگ مورد علاقه ام را می خوانند.

عاشق کودکان کاری که خیابان را با بوی اسپند عارفانه می کنند.

عاشق مادر که برای انتخاب لباس هایم حوصله به خرج می دهد.

عاشق پدر که همراه من بعد خرید ذوق می کند.

عاشق خواهر که پا به پایم در کوچه ها و خیابان های بازار قدم می گذارد.

عاشق آجیل فروشی که آجیل درجه سه خود را در محل های فقیرنشین فریاد می زند.

عاشق فروشندگانی که به خاطر نوروز تخفیف می دهند و با صدای بلند می خندند.

عاشق مردم مهربانی که به خاطر نوروز مهربان تر می شوند.

و در مقابل آن ، از خیلی ها متنفر می شوم.

از فروشندگانی که قیمت اجناس را بالا می برند.

از مردمانی که با عجله اسنک به دست از جلو فقرا رد می شوند.

از دختر جوانی که بی توجه به گرسنگان به هر مغازه ای سر می زند و چیزی می خرد.

از سی دی فروشی که آهنگ های شاد خود را پلی می کند و با قیافه ای محزون به باندی که دارد خودش را پاره می کند زل می زند.

از موتوری که محل عبورش پیاده رو است.

از ایرانی نژادی که کریسمس برایش از نوروز مهم تر است.

از انسان هایی که شلوغی بازار عصبانی شان می کنند.

از پسران و مردانی که تفریحشان دیدن موی چتری دختر هاست.

از آهنگ متنفرم شاهین که در ماشین می شنویمش ، متنفرم.

12 / 12 / 95
25 : 20

 

[دینه دار]

ال پاچینو رو نمی شناسم

دیروز متوجه شدم که تو کوچه رو به روی کوچه خونه ما ، یه دیوار هست که چند نفر روش عکس معروف انقلابی ارنستو رو کشیدن.
خیلی خیلی ذوق زده شدم.

دیروز متوجه شدم کنار همون دیوار ، دوتا پسر همدیگه رو مشت و مال دادن و حسابی خستگی رو از تن هم زداییدن! حالم بد شد.
جلوی چشم چگوارا ، آزادی خواه و صلح طلبی که جلوی ستم نمی تونست ساکت بمونه چطور تونستن تو صورت هم مشت بکوبن؟

من حتی جلوی عکسش که زمینه کامپیوترمه نمی تونم حرف از سکوتم مقابل بی عدالتی بزنم. اون وقت ...

بیخیال. لزوما همه نباید اون درکی که من ازشون انتظار دارمو داشته باشن.
هشتاد درصد هم من اشتباه می کنم. چون شاید اونا ارنستو رو نشناسن و بقیه آدمای بزرگ رو بشناسن.
همون طور که من ارنستو رو می شناسم و ال پاچینو رو نمی شناسم.

12 / 12 / 95
54 : 23

 

[دینه دار]

ت گرد

فاطمه – مرضیه – معصومه – شریفه – حمیده – سعیده – آسیه – انسیه – ساجده – محبوبه.
همه این اسمای قشنگ اما غیر ایرانی ، که صاحب هاشون شخصیت نیکی دارن ، بدونِ ت گرد آخرشون مرد می شن؟
یعنی به عقیده عرب ها من الان زن نیستم؟ وقتی بشم نسترنه زن می شم؟

این تبعیض بین زن و مرد حتی در زبان هم حرصمو در میاره. یا هی و شی توی زبان انگلیسی.

اصلا بیاین از این بحث مسخره بیایم بیرون. مثلا نویسنده زنه و اگه بخواد مرد باشه میشه نویسند؟
هه چه عجب. یه بار یه چیز از اول برای خانم ها بوده. قبول دارم چرت گفتم /:

ولی چرا معاون پرورشی مدرسه ، دوسال پیش سر صف تو اولین ماه مدرسه وقتی خواست به همه معرفیم کنه گفت شاعره ؟ یعنی من نمی تونم شاعر باشم؟
حتما باید شاعره باشم؟ پس اگه اینطورِ باید نویسندهه باشم. مگه نه؟ دقیقا مثل حاجیه خانم! اگه حرف من چرته این ازش چرت تره!

یادم میاد که با غیظ اومدم خونه و از بابا پرسیدم که چرا من یه ه اضافه تر از پسرا دارم؟
چرا من شاعره ام و اونا شاعر؟ خندید. نمی دونم به سوال چرت من و یا این مسئله چرت اونا.

13 / 12 / 95

49 : 00

 

[دینه دار]

نامه غیر رسمی به خدا

خدایا ، خیلی وقتِ گفتگویی باهم نداشتیم. خیلی وقت بود که به خاطر بی عدالتی ها دلم از دست آدمای بدت گرفته بود و باهات حرف نمی زدم.
به قول بعضی از همون آدمات کفر می گفتم. اما فقط خودت از دل من باخبری. فقط خودت از نیت و هدف من می دونی و درکم می کنی.
تو این مدت ، خلائی از تو در وجودم نبود. واسه همین نبودت زیاد حس نمی شد. شرمنده که اینقدر رکم. معمولا خدا دوست داره بنده باهاش رک و راست باشه دیگه. مگه نه؟

حالا بهت نیاز دارم. من و حالا و فردا و پس فردا بهت نیاز داریم. لطفا مراقبمون باش.

نذار به خاطر عقایدمون طرد بشیم. نذار به خاطر نظراتمون تنها بشیم. نذار که به خاطر دفاع از اصولمون دست به مبارزه بزنیم. نذار یه روح پاک رو بکشیم. چه خودمون رو و چه دیگرانو.

خدای بزرگ و یکتای من. خدا مهربان و آمرزنده من. خدای نیرومند و دانای من ، خودت به پاکی دل من و حالا و فردا و پس فردا آگاه باش. ما خیلی تنهاییم.

پروردگار من ، اگه تو این یک ماه ناراحتت کردم معذرت می خوام. که تو مهربان آمرزنده ای.

به خاطر همه چیز شکرت.

بنده ناراضی و گاهی راضی تو. نسترن وارونه " نرتسن" .

12 / 12 / 95
09 : 20

 

[دینه دار]

معنای آزادی چیست؟

باخودم فکر کردم ، من که دم از حق آزادی می زنم، اصلا معنیشو می دونم؟
هر چی فکر کردم نتونستم یه جمله برای معنیش بسازم که همه چیزشو شامل بشه.
نمی دونم دلیلش چی بود. خالی بودن ذهنم یا بودن بیش از حد واژه توش.

به هر حال رفتم تو گوگل و " آزادی " رو جستجو کردم.
عکس آدمای عـریـ*ـان بالا اومد. دخترایی که پلاکاردی با متن " خواهان حق آزادی " تو دستشون بود و لباسی نداشتن.
خارج از ایران ، معنای آزادی عـریـ*ـان بودنه؟
دوست دارم همون آدما رو بیارم تو ایران و بذارم آزادانه دوباره در مورد آزادی فکر کنن و تصمیم بگیرن.

حالا معنی این جمله رو درک می کنم. که " تا تشنه چیزی نباشی ، نمی تونی اونو درست بفهمی. "

* یا با نزدیک شدن به چیزی می شناسیمش ، یا با دور شدن و احتیاج بهش.
کسی که هیچ کدوم از این حالاتو نداشته باشه حق نداره در مورد اون مسئله نظر بده.

 

[دینه دار]

بعضی ها قبل اومدنشون بوی عطرشون میاد.
عطرشون خاص خودشونِ و همه این بورو می شناسن.

بعضی ها هم هستن که قبل اومدنشون بوی جورابشون می پیچه.
متاسفانه اینجور آدما بیشتر از اونجور آدما تو ذهن من می مونن.

خواهشا مسئولین رسیدگی کنن. خفه شدم از خفگی و خفقان!

 

[دینه دار]

اهل سمنانم
و مادری که در این نزدیکی است
و همین کوچه بن بست کناری
که بی تو مهتاب شبی
باز از آن خواهم گذشت

مازندران را
چه می شود امشب؟
امشب که نظر به روی تو
از خواب خوشتر است!

از آسمان مازندران
باران می آید دانه دانه
با گوهر های فراوان
می خورد بر آسفالت کوچه

برنامه کنسل می شود
برنامه گذشتن از کوچه در مهتاب
مرا به خاطر بسپار
" من " مردنی است!

پ.ن : این شعر نتیجه زیاد فکر کردن به شعرهای نو بود.
از سهراب و فریدون و نیما و سعدی و گلچین و فروغ بابت این کارم معذرت می خوام.