من در آن مهمانی ، رقـ*ـص مرگ را دیدم
دل اشفتهء خزان درخت سرو را دیدم
بـ..وسـ..ـه ابر بر سَر معشـ*ـوقه اش را دیدم
عشـ*ـق بـازیِ مهتاب و اختر را دیدم
اما ...
دل اشفته خودم در این ضیافت را ندیدم
ندیدم...
ندیدم...
ندیدم و ارام ارام عشـ*ـوه رنگین کمان بر سر کیهان را دیدم ...
قهرِ الماسهای ریز باران بر ابر را دیدم
روشنایی آسمان مهتاب را در آسمان کیهان دیدم
اما ..
خودم را ندیدم..
خودم را در هیچ کجای این ضیافت ندیدم...
دل اشفتهء خزان درخت سرو را دیدم
بـ..وسـ..ـه ابر بر سَر معشـ*ـوقه اش را دیدم
عشـ*ـق بـازیِ مهتاب و اختر را دیدم
اما ...
دل اشفته خودم در این ضیافت را ندیدم
ندیدم...
ندیدم...
ندیدم و ارام ارام عشـ*ـوه رنگین کمان بر سر کیهان را دیدم ...
قهرِ الماسهای ریز باران بر ابر را دیدم
روشنایی آسمان مهتاب را در آسمان کیهان دیدم
اما ..
خودم را ندیدم..
خودم را در هیچ کجای این ضیافت ندیدم...
مهتاب
آخرین ویرایش: