✋
صداي پاي پاييز مي آيد و من بيشتر از قبل جاي خالي ات را حس ميكنم..
هواي نبودنت ، در اوجِ گرماي تابستان يخ زده بود... ديگر واي به پاييز!!
كه تـــو نباشي و دستانِ سردم را نگيري..
مرا در آغوشت نگيري و با من قدم نزني...
حضرتِ يار..
باور كن كافه ها بيش از پيش در انتظارمان هستند..
و ليوان ِ چاي ، بيشتر از قبل، دلتنگِ لبانِ توست..
باور كن جانم..
تمامِ جاده ها در انتظارِ قدم هاي تـــو هستند...
دستت را به من بده..
چتر را دور بينداز..
چند قدمي با من راه بيا..
و دعوت مرا به يك ليوان چاي دبش در دنج ترين كافه ي شهر بپذير..
باور كن پاييز انقدر ها هم كه فكر ميكنيم دلگير نيست!
صداي پاي پاييز مي آيد و من بيشتر از قبل جاي خالي ات را حس ميكنم..
هواي نبودنت ، در اوجِ گرماي تابستان يخ زده بود... ديگر واي به پاييز!!
كه تـــو نباشي و دستانِ سردم را نگيري..
مرا در آغوشت نگيري و با من قدم نزني...
حضرتِ يار..
باور كن كافه ها بيش از پيش در انتظارمان هستند..
و ليوان ِ چاي ، بيشتر از قبل، دلتنگِ لبانِ توست..
باور كن جانم..
تمامِ جاده ها در انتظارِ قدم هاي تـــو هستند...
دستت را به من بده..
چتر را دور بينداز..
چند قدمي با من راه بيا..
و دعوت مرا به يك ليوان چاي دبش در دنج ترين كافه ي شهر بپذير..
باور كن پاييز انقدر ها هم كه فكر ميكنيم دلگير نيست!
آخرین ویرایش: