*SAmirA
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2016/01/09
- ارسالی ها
- 30,107
- امتیاز واکنش
- 64,738
- امتیاز
- 1,304
خانم ملیشا لمب جزو زنان بیوه ای است که شوهرش را در جنگ افغانستان از دست داده است.وی برای اینکه همیشه بیاد همسرش باشد به روش متفاوت خاطرات او را نزد خود نگهداری می نماید.
وی در یک اقدام جالب اخرین نامه شوهرش را روی پایش خالکوبی نموده است روی نامه نوشته شده است:"همه زندگی من تو،دخترم روزی و فرزند متولد نشده مان است.همیشه یاد شما در ذهنم باقیست.بسیار دوستتان دارم.عاشق شما لمبی".
ملیشا می گوید در ابتدا نامه را همیشه در جیبم می گذاشتم و هر موقع دلتنگی می نمودم انرا چندین بار می خواندم.بعدا ترسیدم انرا گم نمایم به همین خاطر تصمیم گرفتم انرا روی پایم خالکوبی نمایم.
خانم ملیشا 28 ساله ساکن گلاستر می گوید هنگامی که شوهرم مارتین که ما او را لمبی صدا می کردیم در افغانستان داشت تولد 27 سالگی خود را جشن می گرفت دخترم در سال 2011 به او زنگ زد و خبر داد که نوزاد کوچولوی دیگری در راه است.مارتین فرزند نو رسیده را بهترین کادوی تولد خود می دانست.تا اینکه یکی از نیروهای ارتشی روزی به انها خبر داد که شوهرش در جنگ با طالبان کشته شده است.ملیشا می گوید انروز خیلی برایم ناراحت کننده بود.چند روز پشت سرهم اسایش نداشتم.شب و روزم گریه شده بود.فشارهای روحی باعث شد فرزندم مرده متولد شود.
اکنون تنها یادگار مارتین دخترم روزی است.هنگامی که بعضی مواقع سربازان را می بیند که فرزندانشان را بغـ*ـل می نمایند می گوید چرا مادر انها زنده اند و پدر من کشته شده است!؟
دیلی خبر
وی در یک اقدام جالب اخرین نامه شوهرش را روی پایش خالکوبی نموده است روی نامه نوشته شده است:"همه زندگی من تو،دخترم روزی و فرزند متولد نشده مان است.همیشه یاد شما در ذهنم باقیست.بسیار دوستتان دارم.عاشق شما لمبی".
ملیشا می گوید در ابتدا نامه را همیشه در جیبم می گذاشتم و هر موقع دلتنگی می نمودم انرا چندین بار می خواندم.بعدا ترسیدم انرا گم نمایم به همین خاطر تصمیم گرفتم انرا روی پایم خالکوبی نمایم.
خانم ملیشا 28 ساله ساکن گلاستر می گوید هنگامی که شوهرم مارتین که ما او را لمبی صدا می کردیم در افغانستان داشت تولد 27 سالگی خود را جشن می گرفت دخترم در سال 2011 به او زنگ زد و خبر داد که نوزاد کوچولوی دیگری در راه است.مارتین فرزند نو رسیده را بهترین کادوی تولد خود می دانست.تا اینکه یکی از نیروهای ارتشی روزی به انها خبر داد که شوهرش در جنگ با طالبان کشته شده است.ملیشا می گوید انروز خیلی برایم ناراحت کننده بود.چند روز پشت سرهم اسایش نداشتم.شب و روزم گریه شده بود.فشارهای روحی باعث شد فرزندم مرده متولد شود.
اکنون تنها یادگار مارتین دخترم روزی است.هنگامی که بعضی مواقع سربازان را می بیند که فرزندانشان را بغـ*ـل می نمایند می گوید چرا مادر انها زنده اند و پدر من کشته شده است!؟
دیلی خبر
