خاطره هوشمند دهقان درباره نخستین ترجمه ایشان

1ta.rasoulzadeh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/29
ارسالی ها
530
امتیاز واکنش
4,119
امتیاز
627
محل سکونت
تهران

نخستین ترجمه

به قلم هوشمند دهقان
منتشر شده در 29 ژانویه 2020

وقتی میخواستم اولین کتابم را ترجمه کنم، در اینترنت به دنبال کتابی گشتم که، به عنوان نخستین ترجمه، فراخور حالم باشد. در ضمن جستجو به کتابی برخوردم با پرفسور، نویسنده. The Ishraqi Philosophy of Jalal al-Din Rumi عنوان ایرج بشیری، استاد تاریخ دانشگاه مینهسوتا بود. کتاب مختصری بود. هفتاد، هشتاد صفحهبیشتر نمیشد. موضوعش هم موالنا و عرفان شرقی بود. بنده هم چون از جوانی به آثار عرفانی عالقمند بودم و مطالعاتی در این باب داشتم، با خود گفتم چه از این بهتر، حجمش کم است، موضوعش هم که آشناست و هر جا در ترجمه کم بیاورم مطالعات و دانستنیهای سابقم به دادم خواهد رسید. لذا کمر به ترجمه کتاب بستم. البته پیش از دست به کار شدن، فضای مجازی و کتابخانهها را گشتم به چند کتابفروشی در خیابان انقالب زنگ زدم و با آنها هم مشورت کردم. خالصه خیالم راحت شد که کتاب ترجمه نشده است. ده صفحهای از کتاب را که به فارسی برگرداندم ذوق کردم؛ دیدم میشود ترجمهاش کرد. بیست صفحه ترجمه کردم. با خود گفتم وقتش رسیده که برای نویسنده بفرستم و ضمن کسب اجازه، نظرشان را جویا شوم. بعد منصرف شدم؛ با خود گفتم هنوز زود است. نصف کتاب را ترجمه کردم، گفتم حاال دیگر باید بفرستم ولی باز هم پشیمان شدم. دلیلش این بود که میخواستم هنرم بیشتر معلوم شود و احتمال مقبول افتادنش باال برود! القصه یک روز به خود آمدم دیدم ترجمۀ کتاب به سر رسیده. با اشتیاق سراغ فضای مجازی رفتم و به هر زحمتی بود نشانی ایمیل پرفسور بشیری را یافتم. به ضمیمۀ متن ترجمه، نامهای نوشتم و کسب اجازه کردم و برای استاد دانشگاه مینهسوتا فرستادم. از فردایش سحرخیز شدم و هر روز، اگر نگویم هرساعت، صندوق ایمیلم را نگاه میکردم ولی خبری نبود که نبود. یکی دوهفته- ای گذشت تا این که یک روز صبح یکباره از فرط خوشحالی فریاد کشیدم و همسرم را صدا زدم. نام ایرج بشیری در ستون نامههای رسیده دیده میشد. با خوشحالی نامه را باز کردم. چند سطر اول را با شور و شعفی مضاعف خواندم: »... ترجمۀ شما ترجمۀبسیار خوبی است... ولی ... این نوشتار در اصل به سه زبان تاجیکی و انگلیسی و فارسی نوشته و چاپ شده است(!) در ایران هم به زبان فارسی توسط انتشارات میترا چاپ شده ( 1۳۸۹ )و حق چاپ مجدد نیز با آنهاست. ای کاش شما قبل از اقدام به ترجمه با من تماس گرفته بودید...« دنیا بر سرم خراب شد. در یک لحظه، نتیجۀیکی دو ماه تالش هیجانانگیزم دود شد و به هوا رفت. شگفتا که کتاب را ناشری در تهران منتشر کرده بود ولی کسی از آن خبر نداشت. با این حال از سر ناکامی خودم را دلداری دادم و وسوسه شدم کتاب را به هر قیمتی هست چاپ کنم و نتیجۀ زحماتم را به جایی برسانم. بعد با خود گفتم عاقل باش؛ بور میشوی! ترجمهات نمونۀ کالسیک »زیره به کرمان بردن!« میشود. باالخره منصرف شدم ولی آن شب تا صبح خواب به چشمم نیامد. صبح که شد بارقۀ امیدی در دلم روشن شد. با خود گفتم استاد دانشگاه مینهسوتا، که به چند زبان تسلط دارد ترجمۀ تو را پسندیده، چرا مأیوس هستی؟ یکباره ابرهای تیرۀ ناامیدی پراکنده شد و از همان روز کار ترجمه را از نو شروع کردم و ماحصلش اولین ترجمهام شد که ختم به خیر شد و به چاپ رسید.

pdf متن کامل مقاله:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


منبع: فصلنامه مترجم
 
بالا