داستان خواب عمیق زمستانی

[آنیساااااااااا]

خواب عمیق زمستانی


یکی بود یکی نبود. یک جنگلی بزرگ و زیبا با درختان فراوانی بود. خرس تنبلی در قسمتی ازاین جنگل قشنگ زندگی می کرد. خرس تنبل همیشه در حال چرت زدن و خوابیدن بود. اما الان که فصل بهاره و خرس تنبل که نباید دیگه خواب باشه. چون زمستان دیگه رفته و برف و سرما جاشو به شکوفه های قشنگ بهاری داده. برگ درختان دوباره سبزو تازه شده اند. و حیوانات جنگل از خواب زمستانی بیدار شده اند و مشغول کار و تلاش اند. اما خرس تنبلقصه ی ما هنوز خوابیده! اون نمیدونه که فصل بهار از راه رسیده و باید از خواب زمستونی بیدار بشه و هنوز در حال خروپوف کردنه.

فصل بهار می گذره و تابستان از راه می رسه و هوای گرمی را با خودش به جنگل می یاره. حیوانات جنگل هم همگی لحظات خوب و خوشی را در کنار هم دارن، اما خرس تنبل کجاست؟

بله... اون هنوز در خواب زمستانی به سر می بره و نمی دونه که فصل تابستان از راه رسیده!!!

تابستان هم می گذره و فصل پاییز از را می رسه. رنگ سبز درخت ها جاشو به رنگ های قرمز و نارنجی و زرد می ده. باد خنکی می وزه و برگ های قشنگ را دونه دونه به زمین می ریزه.

حیوانات جنگل خودشونو برای فصل زمستان آماده می کنند، بعضی ها یه لونه ی گرم درست می کنن و بعضی ها مشغول جمع کردن غذا برای روزای سرد زمستانی می شن.

اما خرس تنبل کجاست؟ ای واااای... اون هنوز خوابه و نمی دونه که فصل پاییز هم داره جاشو به فصل زمستون می ده.

چه خواب زمستانی طولانی و عمیقی!!! کی می تونه به غیر از خرس تنبل این قدر بخوابه؟!؟

کم کم دونه های برف شروع به باریدن می کنن و این نشون می ده که فصل زمستان از راه رسیده. حیوانات جنگل به لونه های گرم و نرمشون می رن تا زمستان را در یه جای گرم و نرم استراحت کنند، اما خرس تنبل ما هنوز از خواب زمستانی خودش بیدار نشده. بله... فقط خرس تنبله که تونسته انقدر بخوابه.

بالاخره زمستان هم تموم می شه، حیوانات جنگل دیگه نگران خرس تنبل شده بودن و می رن پیشش تا از خواب بیدارش کنن.

آهای خرس تنبل بیدار شو!!! ببین شکوفه ها دوباره باز شدن و فصل بهار از راه رسیده.

خرس تنبل یه خمیازه ی خیلی طولانی می کشه و از خواب بیدار می شه. اما می دونید چی با خودش فکر می کنه؟

بله بچه ها، اون فکر می کنه که فقط یک زمستان در خواب به سر می بـرده.

اما یهو یه صدای عجیبی از شکم بزرگش بیرون می یاد و همه حیوانات جنگل به خنده می افتن. خرس تنبل هم می فهمه که خیلی وقته چیزی نخورده و این صدای قار و قور شکمشه که هی صدا می کنه.

بالاخره خرس تنبل از جاش بلند می شه و با بقیه حیوانات جنگل به دنبال خوراکی های خوشمزه ی فصل بهار می گرده.

خرس تنبل هم می فهمه که خواب طولانی و زیاد چقدر بده، می دونید چرا؟

برای اینکه یک سال بود که جنگل به این قشنگی را ندیده بود و از خوراکی های خوشمزه ی اون نخورده بود.