بچه ی کوچک
سرِشب خوابید
نیمه های شب
از خواب پرید
آخه توی خواب
یک غول رو دید
خواب بد خواب خوب.نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
یه غول گنده
خیلی زشت و چاق
گوشاش درازبود
مثل یک الاغ
کوچولو ترسید
داد کشید مامان،
آهای مامان جون
می خواد بخوره
منو یه حیوون
تا غوله اومد
به طرف او
مامان صدا زد:
آهای کوچولو
بیدار شو جونم
خواب بد دیدی
می دونم الان
خیلی ترسیدی
کوچولو با ترس
از خواب بیدار شد
چشماشو وا کرد
کم کم هشیار شد
مامان رو که دید
دیگه نترسید
سرجاش آروم
دوباره خوابید
مامان به او گفت:
کودک دلبند
از چی می ترسی؟
اخم نکن بخند
خواب دیدی جانم
خواب آشفته
حالا بیداری
هرچی بود رفته
با نام خدا
آروم لالا کن
هر کاری داشتی
منو صدا کن
کوچولو خوابید
خواب خوبی دید
این بار توی خواب
همش می خندید
سرِشب خوابید
نیمه های شب
از خواب پرید
آخه توی خواب
یک غول رو دید
خواب بد خواب خوب.نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
یه غول گنده
خیلی زشت و چاق
گوشاش درازبود
مثل یک الاغ
کوچولو ترسید
داد کشید مامان،
آهای مامان جون
می خواد بخوره
منو یه حیوون
تا غوله اومد
به طرف او
مامان صدا زد:
آهای کوچولو
بیدار شو جونم
خواب بد دیدی
می دونم الان
خیلی ترسیدی
کوچولو با ترس
از خواب بیدار شد
چشماشو وا کرد
کم کم هشیار شد
مامان رو که دید
دیگه نترسید
سرجاش آروم
دوباره خوابید
مامان به او گفت:
کودک دلبند
از چی می ترسی؟
اخم نکن بخند
خواب دیدی جانم
خواب آشفته
حالا بیداری
هرچی بود رفته
با نام خدا
آروم لالا کن
هر کاری داشتی
منو صدا کن
کوچولو خوابید
خواب خوبی دید
این بار توی خواب
همش می خندید