داستانک کاربران داستانک خاطرِ پریشان | سییما کاربر انجمن نگاه دانلود

*SiMa

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/04/17
ارسالی ها
1,175
امتیاز واکنش
23,337
امتیاز
948
داستانک خاطرِ پریشان
ژانر: اجتماعی - تراژدی
سییما | کاربر انجمن نگاه دانلود

صدای بسته شدن در اومد و این یعنی جیک بعد از مدت ها به خونه برگشته بود، چون تنها کسی بود که کلید خونه رو داشت. با شنیدن صدا، دست و پای سارا رو یه گوشه بستم و خودم رو روی مبل کنار کتابخونه انداختم. مهم نبود که قراره من رو توی چه حال افتضاحی ببینه، به هر حال باعث و بانیش خودش بود.
بطری های نوشیدنی (ویسکی و نوشـیدنی و شات... ) یه گوشه تلنبار شده بودند و بوی سیگار به گوشت و پوست وسایل خونه نفوذ کرده بود. پارچه هایی که یه زمانی لباس های عزیزم به حساب می اومدند، همه جای خونه پخش شده بودند. یادم نمی اومد چطور و کی این همه لباس رو داغون کردم. شاید هم کار سارا بوده! در هر حال این که بستمش به نفع همه بود: هم من، هم خودش و هم جیک… مدام صدای ناله اش رو می شنیدم، نباید میذاشتم جیک متوجه سارا بشه.
جیک دونه دونه اتاق ها رو می گشت و همزمان لامپ ها رو روشن میکرد، میدونست توی خونه ام:
- اِما؟
مکث کرد :
- کجایی اِما؟ باید باهم صحبت کنیم!
پاش روی چیزی شیشه ای رفت و با بلند شدن صدای قرچ قرچش زیر لب فحش داد:
-لعنتی.
از طبقه ی پایین ناامید شده بود و از صدای قیژقیژ پله ها فهمیدم که داره بالا میاد، تنها چیزی که نگرانم میکرد سارا بود. کاش قبل از ترک کردنش مطمئن میشدم که دست و پاش رو محکم بستم. خر خر کردنش روی مغزم بود، اونم مثل من یه بدبخت بود که بعد از رفتن جیک باهاش آشنا شدم، از مرد ها متنفر بود و مدام میگفت: «اگه جای تو بودم حتی یه لحظه رو برای گرفتن انتقام از دست نمیدادم.»
می ترسیدم بخواد ناکامی خودش رو با انتقام از جیک ارضـ*ـا کنه. همیشه وقتی کسی میومد می بستمش، نمیخواستم کسی اون رو ببینه.
بالاخره جیک رسید، کلید لامپ اتاق رو لمس کرد. با نفوذ نور لامپ به چشمام تمرکزم رو از دست دادم.
خیلی رو به راه و سرحال نبود. مقابلم ایستاد و با ناباوری فضای تهوع آور اتاق مطالعه رو برانداز کرد، بیشتر شبیه زباله دونی شده بود، به جای کتاب جعبه پیتزا و غذا هایی که بوی موندگیش اتاق رو برداشته بود روی میز قرار داشت. سر تکون داد:
-اما؟
سیگاری کنار لبم بردم و فندکی رو از روی جلومبلی کوچک ترک خورده که سمت راستم قرار داشت، برداشتم و روشنش کردم، ادامه داد:
-چی کار کردی با خودت اِما؟
کشیدن سیگار آرامشم رو بر نمیگردوند، دلم میخواست فحش بدم و از خودم دورش کنم اما علاقه ای که در قلبم داشتم مانع میشد تا نفرتم رو از خیانتش بروز بدم. خر خر های سارا که بلندتر شده بود حواسم رو پرت می کرد. قطعا در حال تلاش برای آزادی اش بود. چشمام رو بستم. مطمئن بودم سارا خودش رو آزاد میکنه. باید به جیک هشدار می دادم:
-ازینجا برو جیک… برو.
مقابلم زانو زد:
-اِما خواهش میکنم بذار صحبت کنیم.
میدونستم داره دیر میشه، صدای بلند شدن سارا رو میشنیدم، خر خر هاش قطع شده بود قطعا به قصد جون جیک می اومد. سیگار رو روی جلو مبلی پر از لکه کنار جعبه پیتزا گذاشتم گذاشتم و جیک رو با دستام هام هل دادم و التماس کردم:
-برو جیک برو،خواهش میک...
نتونستم حرفم رو تموم کنم سارا طناب رو دور گلوم پیچیده بود و میکشید، نمیذاشت حرف بزنم، حالا این من بودم که خر خر می کردم. جیک همونجور منتظر نگام میکرد، منتظر بود ادامه بدم اما سارا پاهام رو روی هم انداخت نیم تنه ی صورتی رنگم رو مرتب کرد و حتی سیگار رو برداشت، رو به جیک گفت:
-تا فرصت داشتی باید فرار می کردی جیک.
میخواستم جلوی دهانم رو بگیرم و جیک رو متوجه کنم که این من نیستم سارا ست، دست راستم تا نیمه بالا اومد اما سارا با دست دیگه ام اون رو پس زد.
جیک لبخند زد:
-چی شده اِما؟
مکث کرد و من دستم رو دیدم که پشت مبل می رفت، جیک ادامه داد:
-ما می تونیم…
حرفش ناتموم موند و من با جیغ خفه ای خونی که از گلوی جیک روی صورتم می ریخت استقبال کردم، بطری شکسته ی نوشـیدنی از دستم رها شد.
***
سارا رو با غل و زنجیر محبوس کرده بودم.
مرحله ی اخر معاینه دکتر بود، از حرفاشون چیزی سر در نمی آوردم،توی برگه اش نوشت: هویت پریشی...

پ.ن: اختلال تجزیهٔ هویت یا هُویت‌پَریشی (که اختلال چند شخصیتی، شخصیت چندگانه، تعدد شخصیت و اسامی نظیر آن هم نامیده می‌شود) یکی از اَشکال اختلالات تجزیه‌ای و گسستگی می‌باشد. عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل می‌کنند. معمولاً این شخصیت‌ها نام و سن و مجموعه‌ای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسرده‌است. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگی‌هایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترل‌کننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگی‌هایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبان‌های خارجی با هم تفاوت داشته باشند. هویت اصلی معمولاً از تجربه‌های هویت‌های دیگر اطلاعی ندارد. دوره‌هایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، می‌تواند نشانه‌هایی از وجود این اختلال در فرد باشد. ( ویکی پدیا)
 
آخرین ویرایش:

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
128
پاسخ ها
3
بازدیدها
157
پاسخ ها
0
بازدیدها
220
پاسخ ها
7
بازدیدها
450
بالا