درباره نقاشی
اگر بخواهم نقاشی را از دیدگاه خودم و بر پایه ی آنچه می دانم تعریف کنم، با تمام باورم میگویم : ساختار اصلی نقاشی صد در صد علمی است. یعنی اجرای صورت بصری به شکلی که دریافت ذهنی مشترک بین نقاش و مخاطب او، ایجاد کند؛ حتما باید بر پایه ی قوانین بصری ثابت باشد. منظور همان قوانین فیزیکی نور و رنگ و پرسپکتیو و خطای دید و عملرد فیزیکی مغز از زمان مشاهده با چشم تا مرحله ی دریافت فرم با مغز و نتیجه گیری در ذهن و فراتر از آن اندیشه و احساس و خاطرات مشترک انسانی.
یک نقاشی از هر سبکی که باشد؛ چه وقت مورد پسند مخاطب قرار میگیرد؟ کدام نقاشی با چه ویژگی هایی نظر بینندگان را به خود جلب کرده و حتی آنان را برای لحظاتی میخکوب می کند؟
ا : یک نقاشی اگر رئال، سورئال، انتزاعی و یا هر سبک دیگری که باشد فقط در صورتی که با در نظر گرفتن اصول علمی اجرا شده باشد، تاثیر بصری عمیق بر روی بیننده می گذارد. اما کجای علم؟ اول علم کجا و پایانش کجاست؟! علم یک ماهیت بسیط و تجزیه ناپذیر دارد و بی نهایت است. پس نقاش چه کند؟ با این فرصت محدود از کجا شروع کند تا به نتیجه برسد؟
باید این حقیقت بسیط و غیر قابل تقسیم را در توهم خود تقسیم کند. به باور من، باید از قسمت نور شروع کرد و به این ترتیب:
نور:
اثر نور برای دیدن
جهت نور برای تمایز سایه از روشن و درجات سایه روشن
نوع نور شامل طبیعی و غیر طبیعی
ادامه دارد .........
اگر بخواهم نقاشی را از دیدگاه خودم و بر پایه ی آنچه می دانم تعریف کنم، با تمام باورم میگویم : ساختار اصلی نقاشی صد در صد علمی است. یعنی اجرای صورت بصری به شکلی که دریافت ذهنی مشترک بین نقاش و مخاطب او، ایجاد کند؛ حتما باید بر پایه ی قوانین بصری ثابت باشد. منظور همان قوانین فیزیکی نور و رنگ و پرسپکتیو و خطای دید و عملرد فیزیکی مغز از زمان مشاهده با چشم تا مرحله ی دریافت فرم با مغز و نتیجه گیری در ذهن و فراتر از آن اندیشه و احساس و خاطرات مشترک انسانی.
یک نقاشی از هر سبکی که باشد؛ چه وقت مورد پسند مخاطب قرار میگیرد؟ کدام نقاشی با چه ویژگی هایی نظر بینندگان را به خود جلب کرده و حتی آنان را برای لحظاتی میخکوب می کند؟
ا : یک نقاشی اگر رئال، سورئال، انتزاعی و یا هر سبک دیگری که باشد فقط در صورتی که با در نظر گرفتن اصول علمی اجرا شده باشد، تاثیر بصری عمیق بر روی بیننده می گذارد. اما کجای علم؟ اول علم کجا و پایانش کجاست؟! علم یک ماهیت بسیط و تجزیه ناپذیر دارد و بی نهایت است. پس نقاش چه کند؟ با این فرصت محدود از کجا شروع کند تا به نتیجه برسد؟
باید این حقیقت بسیط و غیر قابل تقسیم را در توهم خود تقسیم کند. به باور من، باید از قسمت نور شروع کرد و به این ترتیب:
نور:
اثر نور برای دیدن
جهت نور برای تمایز سایه از روشن و درجات سایه روشن
نوع نور شامل طبیعی و غیر طبیعی
ادامه دارد .........