دلنوشته دلـنوشـتـه هاي مـحـمـد رضـا عـبـدالـمـلـکـیـان

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,578
  • پاسخ ها 76
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
حـالـا کـه رفـتـه ای . . .

بـبـیـن . . . دیـگـر آن کـودکـی نـیـسـتـم کـه دهـانـش


بـوی شـیـر مـیـداد


حـالـا بـزرگ شـده ام . . .


دهـانـم بـوی سـیـگـار مـیـدهـد . . .


بـرگـرد ...!





----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    حـالـا کـه رفـتـه ای . . .


    خـاطـراتـت را دور ریـخـتـم و . . .


    هـر روز دلـتـنـگ تـر مـیـشـوم !


    دلـتـنـگ تـر . . . تـر . . .تـر... !





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    رو به روي من فقط تو بوده اي
    از همان نگاه اولين
    از همان زمان که آفتاب
    با تو آفتاب شد
    از همان زمان که کوه استوار
    آب شد
    از همان زمان که جستجوي عاشقانه ي مرا
    نگاه تو جواب شد

    روبه روي من فقط تو بوده اي
    از همان اشاره‌ ، از همان شروع
    از همان بهانه اي که برگ
    باغ شد
    از همان جرقه اي که
    چلچراغ شد
    چارسوي من پر است از همان غروب
    از همان غروب جاده
    از همان طلوع
    از همان حضور تا هنوز

    روبه روي من فقط تو بوده اي
    من درست رفته ام
    در تمام طول راه
    دره هاي سيب بود و
    خستگي نبود
    در تمام طول راه
    يک پرنده پا به پاي من
    بال مي گشود و اوج مي گرفت
    پونه غرق در پيام نورس بهار
    چشمه غرق در ترانه هاي تازگي
    فرصتي عجيب بود
    شور بود و شبنم و اشاره هاي آسمان
    رقـ*ـص عاشقانه ي زمين
    زادروز دل
    ترانه
    چشمک ستاره
    پيچ و تاب رود
    هرچه بود ، بود
    فرصت شکستگي نبود
    در کنار من درخت
    چشمه
    چارسوي زندگي
    روبه روي من ولي
    در تمام طول راه
    روبه روي من تو
    روبه روي من فقط تو بوده اي

    محمدرضا عبدالملکيان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    حالا که آمده اي
    من هم همين را مي گويم
    ميان من و تو فاصله اي نيست
    ميان من و تو تنها پرنده اي ست
    که دو آشيانه دارد

    حالا که آمده اي
    قبول کن
    جاده ها به جايي نمي رسند
    اين بار از مسير رودخانه مي رويم

    حالا که آمده اي
    چترت را ببند
    در ايوان اين خانه
    جز مهرباني نمي بارد

    حالا که آمده اي
    من هم موافقم
    در امتحان بعدي
    ورقه هايمان را سفيد مي دهيم
    سفيدِ سفيد
    مثل برف

    حالا که آمده اي
    دوباره اين سوال را از هم مي پرسيم
    مگر ما براي ماهي ها چکار کرده ايم
    که اين همه قلاب مي اندازيم
    در آب ؟

    حالا که آمده اي
    مي گويم چه ماجراي قشنگي است
    کبوتر ها دانه هايشان را در زمين مي خورند و
    امتحانشان را در آسمان پس ميدهند

    حالا که آمده اي
    هردو همين حرف را مي زنيم
    مرزها را ما نکشيده ايم
    ما فقط براي سربازان گريه کرده ايم

    حالا که آمده اي
    کنارم بنشين
    بخند
    ديگر براي پير شدن فرصتي نيست

    محمدرضا عبدالملکيان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    کنار حوصله ام بنشين
    بنشين مرا به شط غزل بنشان
    بنشان مرا به منظره ي عشق
    بنشان مرا به منظره ي باران
    بنشان مرا به منظره ي رويش
    من سبز مي شوم

    ستاره هاي کلامت را
    در لحظه هاي ساکت عاشق
    بر من ببار
    بر من ببار تا که برويم بهاروار
    چشم از تو بود و عشق
    بچرخانم
    بر حول اين مدار

    محمد رضاعبدالملکيان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    وقتی درخت در راستای معنی و میلاد
    بر شاخه های عـریـ*ـان پیراهن بلند بهاری دوخت
    با اشتیاق رفتم به میهمانی آئینه
    اما دریغ
    چشمم چه تلخ تلخ ، پاییز را دوباره تماشا کرد
    و دیگر جوان نمی شوم

    نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو
    و دیگر به شوق نمی آیم

    نه در بازی باد و نه در رقـ*ـص گیسوان تو
    چه نامرادی تلخی
    و دریغا ، چه تلخ تلخ فرو می ریزم
    با سنگینی این غربت عمیق
    در سرزمین اجدادی خویش
    و دریغا ، چه عطشناک و پریشان پیر می شوم

    در بارش این گستره ی تشویش
    در خانه ی خورشید ها و خاطره ها
    دریغا بر من ، چگونه فراموش می شود ؟
    سبد ها و سفره هایی که سالهاست نه سیب را می شناسند
    و نه مهربانی را

    و دریغا بر من ، چه لال و بی برگ و بال پیر می شوم
    در اینسوی دیوارهایی که از من دزدیده اند سیب را
    و جان مایه ی سرود های جوانی را
    ودیگر جوان نمی شوم
    نه به وعده ی این بهاری که آمده است
    و نه به وعده ی آن شکوفه های شکستنی

    محمد رضا عبدالملکيان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    حالا که آمده اي
    من هم همين را مي گويم
    ميان من و تو فاصله اي نيست
    ميان من و تو تنها پرنده اي ست
    که دو آشيانه دارد
    حالا که آمده اي
    کنارم بنشين
    بخند
    ديگر براي پير شدن فرصتي نيست

    محمدرضا عبدالملکيان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    دل روشني دارم اي عشق
    صدايم کن از هرچه مي تواني
    صدا کن مرا از صدف هاي باران
    صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
    صدايم کن از خلوت خاطرات پرستو
    بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازي است ؟
    بگو با کدامين نفس مي توان تا کبوتر سفر کرد ؟
    بگو با کدامين افق مي توان تا شقايق خطر کرد؟
    مرا مي شناسي تو اي عشق ؟
    من از آشنايان احساس آبم
    همسايه ام مهربانيست
    من نمي دانم تو را آن سان که بايد گفت
    من نمي گويم
    از تو گفتن پاي دل درگِل ، بالهاي شعر من در بَند
    من نمي گويم
    خيل باران هاي باد آور که مي بارند و مي پويند و مي جويند مي گويند :
    تا نفس باقيست زيبا ، فرصت چشمت تماشاييست !

    محمدرضا عبدالملکيان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    جای من خالی است
    جای من در عشق
    جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار
    جای من در شوق تابستانی آن چشم
    جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
    جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت​

    جای من خالی است
    من کجا گم کرده ام آهنگ باران را !؟
    من کجا از مهربانی چشم پوشیدم !؟...

    محمدرضا عبدالملکیان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    حالا كه آمده‌اي
    هي دست و دلم را نلرزان و
    هي دلواپسم نكن
    اگر نمي‌ماني
    بيابان‌هاي بي‌باران
    منتظرم هستند

    محمدرضا عبدالملکیان
     
    بالا