تاپیک‌های دنباله‌دار دیالوگ های روزانه ☕︎

  • شروع کننده موضوع Zhinous_Sh
  • بازدیدها 8,633
  • پاسخ ها 164
  • تاریخ شروع
Z

Zhinous_Sh

مهمان
سلام سلام :aiwan_light_curtsey::aiwan_light_curtsey::aiwan_light_curtsey::aiwan_light_curtsey:

با مشورت با یکی از دوستان بعد از 10 روز دارم این تاپیک رو میزنم :campe545457on2::campe545457on2:

خب شاید الان این سوال براتون پیش بیاد که این تاپیک که مانند تاپیک خاطره نویسی هستش ولی من میگم نه :aiwan_light_blumf::aiwan_light_blumf:

قضاوت نکنید و چند لحظه صبر کنید خودتون متوجه میشید:aiwan_ligfht_blum::aiwan_ligfht_blum::aiwan_ligfht_blum:

1-اگه توجه کرده باشید دیالوگ نه خاطره...البته این تاپیک زیر مجموعه ای از خاطره میشه...

2-اینجا دیالوگ هایی رو میزاریم که خوشتون اومده یامهمه یا جالبه یا یا یا....اصن هر چی خودتون میخواید...والا ب خدا بااین نوناشون42kmoig42kmoig42kmoig42kmoig(خودتونم خود در گیری دارید:aiwan_light_ghlum::aiwan_light_ghlum::campe45on2::campe45on2:)

3-فکر کنم متوجه شده باشید دیگه :aiwan_lightff_blum::aiwan_lightff_blum::aiwan_lightff_blum:

خب پس چی شد
ما اینجا دیالوگ هایی رو میزاریم که در کل خوشمون اومده ازشون ، و در هر زمانی میتونند رخ داده باشندBokmal

امیدوارم تاپیک جالبی بشه :aiwan_lipght_blum::aiwan_lipght_blum:

و جا داره از دوست خوبم که پیشنهاد این تاپیک رو داد
تشکّر ویژه بکنم

یا علی:wave1::wave1::wave1::wave1:


اهم اهم :aiwan_light_blum:www:aiwan_light_blum:www:aiwan_light_blum:www

انگاری باید یک نکته اضافه کنم BoredsmileyBoredsmileyBoredsmiley

ببینید دوستان :aiwan_light_pilot::aiwan_light_pilot::aiwan_light_pilot:

اینجا باید دیالوگ های خودمون رو بزارم

دیج یو آندرستند :aiwan_light_good::aiwan_light_good::aiwan_light_good:

دیگه واقعاً یا علی :wave1::wave1::wave1::wave1:








 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • Z

    Zhinous_Sh

    مهمان
    دیالوگ من و شیوا
    همین دیشب...

    من #
    شیوا *

    *شقا یق چکار کنم یکم جنبم بره بالا
    #نمیدونم
    *شقا یق چکار کنم یکم صبرم بیشتر بشه
    #نمیدونم
    *شقا یق چی کار کنم کمتر گریه کنم
    #نمیدونم
    *شقا یق چه کار کنم لوس نباشم
    #نمیدونم
    بگیر بخواب
    *شقا یق بهم راه حل بده ... مگه میشه تو اینارو ندونی
    #به من چه؟...
    *شقا یق خو بگو دیگه
    #...
    *شقا یق من خیلی لوسم
    #نچ
    شیوا بگیر بخواب
    *نه من ی ادم لوس ناز نازواِ . بچه ننم
    #شـــــــــــــــــــــــــــــــــوا بس میکنی یا نه
    *شقا یق سگ بودی سگ تر شدی، عین این سگا همش منتظری پاچه ی نفرو بگیری ... رفتی تو خودت ... شقایق(فقط اروم نگاش میکردم موقع گفتن این حرفا)
    # من سگ شدم ... پس دیگه طرفم نیا . که ممکنه اذیت بشی
    *شقا یق خیلی اشکی
    #شیوا میزاری کپه مرگمو بزارم یانه
    *گند اخلاق . باشه ولی بدون تو این مدت هر چی میپرسم میگه به من چه یا نمیدونم
    #باشه . حالا بگیر بخواب
     

    AEEN

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/22
    ارسالی ها
    507
    امتیاز واکنش
    24,849
    امتیاز
    781
    سن
    34
    محل سکونت
    شیراز :)
    -فلانی
    +من
    پاییز1392...عصر...یه پارکی ! { خیلی از جمله ها در حد یه تیکه اش یادمه..تیکه پاره شدن تو ذهنم ! }
    .........................................................
    -نمیشه . دست من نیس
    +میدونم
    - موفق باشی. بدیامو ببخش
    +باشه
    -خب ..خدانگهدار
    +.......
    -بگو
    +چی ؟
    -خداحافظی کن
    +خاصیتش چیه
    -شروع نکن
    +تمومه...مگه نمیگی دست تو نیس ؟
    -اره افرین
    +بسلامت
    -خیلی...
    +باشه
    -آیین
    -دست تو نیس
    +اوف اره . دست من نیس
    -باشه
    +بازم همون جوری شدی
    -چجوری؟
    +یه جوری
    -اسم نداره ؟
    +آیینی شدی
    -اکی
    -اه خدانگدار دیگه
    +.....
    -جواب ؟؟
    +نداره...دست من نیس ..برو بیخیالش
    -باشه بیخیالش!
     
    آخرین ویرایش:

    mahshad.cham

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/27
    ارسالی ها
    90
    امتیاز واکنش
    1,452
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    کرمان
    امروز توی دانشگاه با وجود اینکه خیلی حرص خوردم ولی یکمم خندیدم تیکه های بدی هم نثار شخصیتم شد، گفتم بگم شماهم روحتون شاد شه :)

    استاد چیز : (از ذکر اسم معذورم . اگه یکی پیدا بشه منو بشناسه چی ؟ اونوقت میره چوقولیم و پیش اقای چیز می کنه )
    استاد چیز : خانم نامدار اون چیز و چیز کن .
    ترجمه : خانم نامدار اون لپ تاب و بزن به برق
    - اقای چیز دیگه چیز نکنین دیگه خوب نیست دانشجو اینجوری باشه.
    اقای قاسمی دیگه سبک بازی در نیارین دیگه خوب نیست دانشجو اینجوری باشه
    - بچه ها کلاس خیلی چیزه ! بلند شین بلند شین چیز ... چیز ... موو move کنین کلاس b2 .
    این استاد چیز استاد زبان اختصاصی هم هست بنده ی خدا ... اصلا نمی تونه فارسی حرف بزنه دست خودش نی همش چیز چیز می کنه حالا اینا خوبن ... حرفی که به من گفت !!! وااای هنوز یادش می یوفتم میخوام خودم و بکشم
    - خانم چیز بهتون یه چیز میدم !
    خانم بهتون یه پوینت میدم !
    - خانم چیز ... بعد از کلاس بیاین دفتر من چیز کنیم !!!
    (من کلا محو بودم .... اه اه پسرای لوسم همش تیکه مینداختن بی نذاکت ها )
    ترجمه : خانم (فامیل) بعد از کلاس بیاین اتاق من یه سرچی روی مقاله تون توی isi بکنیم !!
    حالا مثلا اون همکلاسی های ذهن منفی که ته کلاس نشستن و هی با متلک هاشون اعصاب منو بهم میریزن می فهمن این چی گفته ؟!!!
     

    ماهتاب :)

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/28
    ارسالی ها
    123
    امتیاز واکنش
    2,589
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    توی اتاقم
    - من
    # بابام
    کل خانواده در حال تماشای والیبال بودیم. یک هو ایران یک امتیاز می گیره همه خوش حال میشیم. من و خواهرم جلوتر از مامان و بابا نشسته بودیم و حواسمون به پشتمون نبود. همون طور که داشتم خوش حالی بازکینان رو می دیدم یه هو یک دست گنده مردانه خیلی محکم به کمرمان زد. هیچی دیگه من با اخم برگشتم و گفتم:
    - اخخخ چرا می زنی؟؟
    # تشویقت کردم
    - تشویق؟
    # اره دیگه نمی بینی اینا وقتی امتیاز می گیرن همدیگه رو کمی می زنن اینا همدیگه رو تشویق می کنن
    - خب الان اینا یک امتیاز گرفتن خوش حالن تو برای چی من رو تشویق می کنی؟
    # که بیشتر حواست باشه
    - ممنون من حواسم هست دیگه نمی خوام تشویق بشم
    # باشه
    تیم حریف امتیاز می گیره که دوباره محکم تر به کمرم می زنه. این بار با عصبانیت به طرفش بر می گردم
    - این بار چرا می زنی؟ مگه من تشویق خواستم؟
    # نه این تشویق نبود که
    - چی بود پس؟
    # خواستم بزنمت
    - برای چی؟!
    # چون دختری
    - جانم؟؟!!! چون دخترم باید بزنی مگه من کیسه بوکسم
    # نه ولی خب من پدرتم حق ندارم بزنمت؟
    - وا چه حرفا چون پدرمی باید بزنی منو؟!
    # برای اصول تربیتی دیگه!! حالا هم ساکت بزار والیبالمون رو ببینیم
     

    Winterlady

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/10
    ارسالی ها
    624
    امتیاز واکنش
    11,231
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    بندر انزلی
    دیالوگ منو رعنا دختر داییم امروز
    من: زدم تو فاز دپی
    رعنا: خلی تو
    من:لطف داری بهم!
    رعنا :اخه مگه میشه یه نویسنده دپ شه؟!
    من:مگه نویسنده خونش رنگی تره؟! خب منم ادمم دیوونه!
    رعنا:نمیدونم چی بگم بهت حالت خوب شه ولی خب اینو در نظر بگیر که مرگ پایان کار نیست، جمله ی خودت بودا! امروز عزیزت مرد تو بخاطر اون و اینده ای بهتر جای اونم زندگی کن!
    خندیدم!
    _مرسی از نصیحت فیلسوفانه ات!
    رعنا: کمترین لطفم بود بهت!
     

    ماهتاب :)

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/28
    ارسالی ها
    123
    امتیاز واکنش
    2,589
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    توی اتاقم
    - من
    # بابام
    مکالمه من و بابام چندشب پیش
    همه خانوده کنار سفره نشسته بودیم و داشتیم غذا می خوردیم. من و خواهرم تخم مرغ اب پز و مامان بابا نون و پنیر محلی ( فوق العاده بدمزه) می خوردند. همزمان برنامه خنداونه پخش می شد. من محو برنامه بودم و گاهی هم از سفیده های تخم مرغ برای خودم لقمه درست می کردم. یک لقمه خوردم دیدم مزه عجیبی میده. قشنگ مزه مزه کرده دیدم بله مزه شور پنیر میده. فهیمدم زیر سر کی بوده. به بابام چند ثانیه خیره شدم که با خنده گفت:
    # چرا این جوری نگام می کنی ؟!
    - پس چجوری نگات کنم چرا پنیر گذاشتی توی لقمه من؟!
    # من؟!( با تعجب بخونید) برو بابا خودت برای خودت پنیر می زاری گردن من میندازی چرا؟
    - من عمرا از اون پنیر های بد مزه برای خودم بزارم کارتو بوده
    # اره اما من فقط پنیر گذاشتم تو ظرفت
    - خب چرا گذاشتی تو ظرفم؟؟
    # دیگه این جاش تقصیر من نیست. تو خودت ای کیوت اونقدر ضعیفه که فرق پینر و سفیده تخم مرغ رو نمی دونی به من چه
    - من ای کیوم ضعیفه ؟! (با عصبانیت)
    # نه ( خنده) حالا که فکر می کنم تقصیر تو نیست کلا همه دخترا ای کیو شون ضعیفه
    من :aiwan_lighght_blum:
    مامانم:aiwan_lighght_blum:
    خواهرم :aiwan_lighght_blum:
    بابام:aiwan_ligkht_blum:
    # اااااااااا چیزه جناب خان اومدش
     
    Z

    Zhinous_Sh

    مهمان
    آخرین دیالوگ من و عزیز ترینم
    این دیالوگ برای حدوداً 10 سال پیشِ ، یعنی حدوداً 6 سالم بوده
    بااینکه برای خیلی وقت پیش ، همچنین موقعی که خیلی کوچک بودم
    ولی تک به تک حرف هایی که زدیم تو ذهنم هست

    *****
    با جیغ دوییدم سمتش و گفتم
    _ خاله . خاله . خاله
    +جان خاله ، چی شده عزیزم
    _میگم خاله جون (بالحن لوس)
    + بگو عزیزم
    یکم نگاش کردم ؛ که با عث شد دستایی که پشت سرم قفل شده بودند و انگاری چیزی رو که قایم کردم رو ببینه
    +شقایق ، دوباره (باحالت نزار و لحن خنده دار)
    _ خاله جونم ، من که تو رو دوست میدارم
    +بگو عزیزم
    قاب عکس رو از پشت سرم بیرون اوردم و مثل همیشه ، من راجع به افراد توی قاب پرسیدم و خاله باحوصله برام توضیح میداد ؛ ولی ایندفعه سوالات من بهش اضافه شده بود

    _میگم خاله
    +بگوگلکم
    _تو بچه داری؟
    +آره عزیزم
    _پس کجاست!
    +جلوم نشسته
    _نه ، منظورم بچه خودِ خودته
    + خب نتونست بیاد این دنیا
    _یعنی خدا بردش پیش خودش
    +اره گلم
    _میدونی دیروز چی شنیدم خاله؟!
    +نه ،چی شنیدی؟
    _مامان جون میگفت :« خدا اونایی که خوبن ، گل سرسبدشونن ، رو دست چین میکنه .» ، یعنی بچه ی توروهم دوست داشته و گلش بوده!
    +اوهوم ، مامان جون درست گفته ، خدا خوب هارو دست چین میکنه
    _ یعنی من خوب نیستم که دست چینم نمیکنه؟
    + عزیز خاله ، دیگه نزنی این حرف روها
    _چرا آخه ، مگه دروغ میگم
    + اگه خدا یی نکرده ، توهم دست چین بشی من که میمیرم ، تواینو میخوای ؟
    _ نه خاله جونم ، اصن من کلی اذیت میکنم که دیگه دوستم نداشته باشه
    +نگاه ، نگاه ، بچه تو منتظر همین حرف بودی؟!!
    _چه حرفی خاله؟
    یکم نگام کرد و بعد گفت
    +هیچی گلم...

    و از هوش رفت :(
     
    Z

    Zhinous_Sh

    مهمان
    دیالوگ من و مامانم
    همین دیشب

    _______________

    _ شقایق
    +بله مامان؟
    _میای بریم خونه ی باباجونت ؟!
    +نه مامان
    _بیابریم
    +نمیخوام
    _ بیابریم شقایق
    + دِ آخه نمیخوام بیام ، مگه زوره؟!!
    _چرا نمیخوای بیای؟
    +چون نمیخوام ...
    _میدونی فردا چه روزیِ؟
    +اوهوم فردا پنج شنبست،مامان جون اینا فردا میان اینجا.
    _نه...
    +پس چی؟
    _فردا سالگرد خالته...


    دنیارو سرم آوار شد :(((
    نفسم حبس شد....
     

    Marya 1381

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/15
    ارسالی ها
    3,547
    امتیاز واکنش
    22,065
    امتیاز
    856
    دیالوگ من و دوستم
    دیروز...
    _من
    #دوستم
    ______________________________________
    #مریم؟
    _هان؟
    #کوفت
    _بنال
    #اصلا نمیگم برو گمشو
    _به درک
    #مریم؟
    _چیه؟
    #چیزه
    _چیه؟
    #هیچی
    _دو تا میزنم تو سرت هااا
    #غلط میکنی جفت پا میام تو صورتت



    این مدل حرف زدن من و دوستمه....بعله
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    6
    بازدیدها
    553
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    342
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    134
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    158
    پاسخ ها
    261
    بازدیدها
    4,782
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    198
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    199
    پاسخ ها
    8
    بازدیدها
    253
    پاسخ ها
    33
    بازدیدها
    821
    پاسخ ها
    6
    بازدیدها
    196
    پاسخ ها
    13
    بازدیدها
    416
    Z
    پاسخ ها
    21
    بازدیدها
    2,089
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    681
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    624
    • نظرسنجی
    تاپیک‌های دنباله‌دار عقده های خودمونی
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    435
    پاسخ ها
    359
    بازدیدها
    9,048
    پاسخ ها
    21
    بازدیدها
    1,353
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    779
    تاپیک قبلی
    بالا