بیوگرافی نویسندگان زندگی نامه حسن کیانور ( کیان )

  • شروع کننده موضوع Mch:)
  • بازدیدها 400
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Mch:)

کاربر اخراجی
عضویت
2016/09/01
ارسالی ها
461
امتیاز واکنش
2,147
امتیاز
441
سن
23
بیوگرافی حسن کیانور (کیان) :)
حسن کیانور درخانواده معتقد و باایمان پابه عرصه هستی نهاد. زادگاهش مرکـز شهرتـبریـز محله (خیاوان ) میدان ساعـت می باشد پس از اتمام تحصیلات به استخدام اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجانشرقی درآمد و سپس دراداره کل رادیوتلویزیون آذربایجانشرقی مشغول بکارشد .ایشان همراه با فعالیت درشغل اصلی (امورمالی ) باتوجه به علاقه وافربه گوینده گی واستعداد ذاتی بارادیو تبریز شروع به همکاری نمود.
اولین برنامه ایشان (نیازمندیها ) بود که بعد ازچندی دربرنامه هفتگی مشاهیر آذربایجان بعنوان مترجم و گوینده و بعد در برنامه (سحرلر )ادامه فعالیت دادند .
اصلی ترین برنامه رادیویی ایشان آخشاملاربود که مدت 10 سال بعنوان مجری ثابت باهمیاری خانم داداش زاده آقای طاهری خانم مرتضویان آقای رحم جو آقای سلیمانی ، خانم نامداری، خانم فارغی و... ادامه کار دادند .
نامبرده قریب به 3 سال مدیریت گروه موسیقی صداوسیمای تبریز را بعهده داشتند که بارهبریت زنده یاد استاد علی سلیمی اداره می شد و درآن برهه نزدیک به 120 آهنگ بی کلام و باکلام تهیه کردند که هنوز زینت بخش برنامه های رادیو تبریز می باشد و گفتنی است اشعار چندین ترانه معروف ازجمله ( کارگر، معلم، اوشاقلار، خزان اولدو،ایل بایرامی،...) راسروده اند.
مدیریت و اجرا سالنی گروه موسیقی ( آینا ) با خوانندگی استاد خسرو نژاد آریا و سرپرستی صادق جدیری رابرعهده دارند.
واما درعرصه فعالیت تلویزیونی ایشان مجری برنامه های جمعه باخیشی، جمعه گوروشی، جنگ جمعه، اولدوز و آینا بوده اند و در دنیای شعر و ادبیات تاکنون بیش از 500 عنوان شعرترکی و فارسی با تخلص ( کیان ) سروده اند که درحال ویرایش برای چاپ میباشد.


از اشعار حسن کیانور (کیان)
"بازخونبار است مژگانم نمی دانم چرا"

"اضطرابی هست در جانم نمی دانم چرا؟"

هاله ای از غم گرفته این تن فرسوده ام

روز شادی هم پریشانم نمی دانم چرا

میدرخشد اختر سیمین تنم در آسمان

در حبابی ماه پنهانم نمی دانم چرا

رنج هستی می رباید از تنم آرام دل

چون اسیر چرخ دورانم نمی دانم چرا

می گریزم از خودم تا وارهم از رنج خویش

مانده ام طفل دبستانم ؟ نمی دانم چرا

اشک تلخ زندگی بر چهره ام جاری شده

روز و شب چون ابر نیسانم نمی دانم چرا

با فلک کهنه حریفم تا به امروز ساختم

از چه رو من کنج زندانم نمی دانم چرا

درد رسوایی مرا آزرده خاطر کرده است

من غریق موج طوفانم نمی دانم چرا

شرح این دل مردگی کار ( کیان ) راساخته

در کویری مات و مبهوتم نمی دانم چرا
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
209
پاسخ ها
2
بازدیدها
115
پاسخ ها
0
بازدیدها
101
پاسخ ها
0
بازدیدها
249
پاسخ ها
0
بازدیدها
234
پاسخ ها
0
بازدیدها
149
پاسخ ها
0
بازدیدها
162
پاسخ ها
0
بازدیدها
184
پاسخ ها
0
بازدیدها
162
پاسخ ها
0
بازدیدها
322
پاسخ ها
0
بازدیدها
1,013
پاسخ ها
0
بازدیدها
138
پاسخ ها
0
بازدیدها
487
پاسخ ها
0
بازدیدها
247
پاسخ ها
0
بازدیدها
344
بالا