Mch:)
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2016/09/01
- ارسالی ها
- 461
- امتیاز واکنش
- 2,147
- امتیاز
- 441
- سن
- 23
بیوگرافی و زندگی نامه عراقی : )
شیخ فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانى فراهانى و مشهور به عراقى از بزرگان تصوف و شاعران بلندپایهٔ ایران در قرن هفتم هجرى است. در مأخذها به تاریخ ولادتش اشارهاى نشده است اما ظاهراً ولادت ابراهیم به سال ۶۱۰ هجرى در 'کومجان' و یا 'کُمجان' از توابع اراک کنونى اتفاق افتاد...
خاندان عراقى اهل علم بودهاند. دربارهٔ کرامتهاى او روایتهاى مختلف دیده مىشود که مولود اعتقاد پیروان و مریدان به اوست. از آن جمله در احوال او نوشتهاند که چون به هفده سالگى رسید 'بر جملهٔ دانشها از معقول و منقول مطلع شده بود و مستفید گشته تا چنان شد که در شهر همدان در مدرسهٔ شهرستان به افادت و دیگران در خدمتش به استفادت مشغول بودند' (مقدمهٔ دیوان عراقی، ص ۴). اما گمان نمىرود که عراقى به چنین جامعیتى در علوم و فنون رسیده بوده باشد. آنچه دربارهٔ کیفیت خروج عراقى از دنیاى قال و ورود او به عالم حال و تجرد در غالب مأخذها آمده است و به هفدهسالگى او برمىگردد نیز باید افسانهاى باشد که بعدها بهوسیلهٔ مریدان و پیروان او در توضیح و تفسیر یکى از غزلهاى زیبا و فصیح او با مطلع:
پسرا ره قلندر سزد ار بما نمائى که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسائى
ساخته شده است. اما بههرحال اینگونه افسانهها که در احوال کسانى از قبیل سنائى و عطار و مولوى و نظیرهاى آنان مىبینیم ما را به یک حقیقت راهبرى مىکند و آن اینکه عراقى در آغاز امر سرگرم تعلم و تعلیم علوم بود و سپس رخت از مدرسه به خانقاه کشید. این تغییر حال در اوان شباب به او دست داد و بعد از آن به هندوستان رفت و در مولتان به خانقاه شیخ بهاءالدین زکریاى مولتانى (۶۶۶-۵۶۵ هـ) مؤسس سلسلهٔ سهروردیان مولتان راه جست. بعضى از تذکرهنویسان عراقى را مرید مستقیم شهابالدین عمر سهروردى شمردهاند اما جامع دیوان عراقى و نویسندهٔ مقدمهٔ آن که دوران زندگانیش نزدیک به عهد زندگانى عراقى بود به این امر اشارهاى نکرده است. عراقى خرقه از بهاءالدین زکریا گرفت و بدین طریق در جزو مشایخ سلسهٔ سهروردیه (شعبهٔ هند) درآمد و چندى در مولتان بهسر برد و از آنجا از راه دریا به دیار روم رفت و در قونیه به خدمت شیخ صدرالدین قونوى و جلالالدین مولوى و جمعى دیگر از بزرگان صوفیه رسید و به دعوت معینالدین پروانه وزیر سلجوقیان روم به توقاة (از شهرهاى آسیاى صغیر، میان قونیه و سیواس) رفت و شیخ خانقاه توقاة شد و تا سال ۶۷۵ که پروانه بهدستور اَباقا بهگونهاى دلخراش به قتل رسید فخرالدین در توقاة ماند و پس از آن به مصر و از آنجا به شام رفت. وفات عراقى را در محرم ۶۸۶ یا ذىالقعدهٔ ۶۸۸ نوشتهاند و ظاهراً او را پشت مزار محبىالدین ابنالعربى واقع در دامنهٔ جبل صالحیه در دمشق بهخاک سپردند ولى اکنون اثرى از گور او باقى نیست. دیوان عراقى حدود پنجهزار بیت از قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و ترانه و قطعه و مثنوى دارد و به اهتمام مرحوم سعید نفیسى در سال ۱۳۳۵ بهطبع رسیده است.
عشاقنامهٔ عراقى مخلوطى است از مثنوى و غزل و مجموعاً شامل ۱۰۶۳ بیت است و به 'دهنامه' نیز معروف است که بهنام شمسالدین محمد صاحبدیوان جوینى بین سالهاى ۶۸۰-۶۸۳ و بر وزن حدیقهٔ سنائى سروده و به او تقدیم نموده است. این منظومه شامل ده فصل و هر فصل مشتمل بر مثنوى و غزل و دربارهٔ مبحثى از عرفان است و بعدها منشاء ایجاد منظومههائى بهنام 'دهنامه' گردید.
اثر معروف دیگر عراقى 'لمعات' است که به ظن غالب در قونیه بعد از حضور در مجلسهاى درس صدرالدین قونیوى نگارش یافته ولى شیوهٔ نگارش آن بیشتر از 'سوانحالعشاق' احمد غزالى متأثر است. همچنین از عراقى رسالهاى بهنام 'مصطلحات' باقىمانده است.
عراقى عاشق سوختهاى است که با سخنانش از سوز درون و شوق باطن و کمال نفس خویش حکایت مىکند. کلامش ساده و استوار و استادانه است. در بیشتر شعرهایش شور و شوقى بىمانند که نشانهٔ التهاب درونى است دیده مىشود. مثنوى و قصیدههایش بیشتر رنگ 'تحقیق' دارد و فاقد لطافت غزلهاى او است.
اي راحت روانم ، دور از تو نا توانم
باري ،بيا ، كه جانم در پاي تو فشانم
گيرم كه من نگويم ،لطف تو خود نگويد:
كين خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
اي بخت خفته ،برخيز، تا حال من ببيني
وي عمر رفته ،باز آي،تابشنوي فغانم
اي دوست ،گاه گاهي مي كن بمن نگاهي
آخر چو چشم مستت من نيز ناتوانم
بر من هماي وصلت سايه از آن نيفگند
كز محنت فراقت پوسيد استخوانم
اين طرفه تر كه:دايـم تو با مني و من باز
چون سايه در پي تو گرد جهان روانم
كس ديد تشنه اي را غرقه در آب حيوان
جانش بلب رسيده از تشنگي؟ من آنم
خواهم كه يك زمان من با تو دمي بر آرم
از بخت بد عراقي آن هم نمي توانم
فخرالدین عراقی
شیخ فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانى فراهانى و مشهور به عراقى از بزرگان تصوف و شاعران بلندپایهٔ ایران در قرن هفتم هجرى است. در مأخذها به تاریخ ولادتش اشارهاى نشده است اما ظاهراً ولادت ابراهیم به سال ۶۱۰ هجرى در 'کومجان' و یا 'کُمجان' از توابع اراک کنونى اتفاق افتاد...
خاندان عراقى اهل علم بودهاند. دربارهٔ کرامتهاى او روایتهاى مختلف دیده مىشود که مولود اعتقاد پیروان و مریدان به اوست. از آن جمله در احوال او نوشتهاند که چون به هفده سالگى رسید 'بر جملهٔ دانشها از معقول و منقول مطلع شده بود و مستفید گشته تا چنان شد که در شهر همدان در مدرسهٔ شهرستان به افادت و دیگران در خدمتش به استفادت مشغول بودند' (مقدمهٔ دیوان عراقی، ص ۴). اما گمان نمىرود که عراقى به چنین جامعیتى در علوم و فنون رسیده بوده باشد. آنچه دربارهٔ کیفیت خروج عراقى از دنیاى قال و ورود او به عالم حال و تجرد در غالب مأخذها آمده است و به هفدهسالگى او برمىگردد نیز باید افسانهاى باشد که بعدها بهوسیلهٔ مریدان و پیروان او در توضیح و تفسیر یکى از غزلهاى زیبا و فصیح او با مطلع:
پسرا ره قلندر سزد ار بما نمائى که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسائى
ساخته شده است. اما بههرحال اینگونه افسانهها که در احوال کسانى از قبیل سنائى و عطار و مولوى و نظیرهاى آنان مىبینیم ما را به یک حقیقت راهبرى مىکند و آن اینکه عراقى در آغاز امر سرگرم تعلم و تعلیم علوم بود و سپس رخت از مدرسه به خانقاه کشید. این تغییر حال در اوان شباب به او دست داد و بعد از آن به هندوستان رفت و در مولتان به خانقاه شیخ بهاءالدین زکریاى مولتانى (۶۶۶-۵۶۵ هـ) مؤسس سلسلهٔ سهروردیان مولتان راه جست. بعضى از تذکرهنویسان عراقى را مرید مستقیم شهابالدین عمر سهروردى شمردهاند اما جامع دیوان عراقى و نویسندهٔ مقدمهٔ آن که دوران زندگانیش نزدیک به عهد زندگانى عراقى بود به این امر اشارهاى نکرده است. عراقى خرقه از بهاءالدین زکریا گرفت و بدین طریق در جزو مشایخ سلسهٔ سهروردیه (شعبهٔ هند) درآمد و چندى در مولتان بهسر برد و از آنجا از راه دریا به دیار روم رفت و در قونیه به خدمت شیخ صدرالدین قونوى و جلالالدین مولوى و جمعى دیگر از بزرگان صوفیه رسید و به دعوت معینالدین پروانه وزیر سلجوقیان روم به توقاة (از شهرهاى آسیاى صغیر، میان قونیه و سیواس) رفت و شیخ خانقاه توقاة شد و تا سال ۶۷۵ که پروانه بهدستور اَباقا بهگونهاى دلخراش به قتل رسید فخرالدین در توقاة ماند و پس از آن به مصر و از آنجا به شام رفت. وفات عراقى را در محرم ۶۸۶ یا ذىالقعدهٔ ۶۸۸ نوشتهاند و ظاهراً او را پشت مزار محبىالدین ابنالعربى واقع در دامنهٔ جبل صالحیه در دمشق بهخاک سپردند ولى اکنون اثرى از گور او باقى نیست. دیوان عراقى حدود پنجهزار بیت از قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و ترانه و قطعه و مثنوى دارد و به اهتمام مرحوم سعید نفیسى در سال ۱۳۳۵ بهطبع رسیده است.
عشاقنامهٔ عراقى مخلوطى است از مثنوى و غزل و مجموعاً شامل ۱۰۶۳ بیت است و به 'دهنامه' نیز معروف است که بهنام شمسالدین محمد صاحبدیوان جوینى بین سالهاى ۶۸۰-۶۸۳ و بر وزن حدیقهٔ سنائى سروده و به او تقدیم نموده است. این منظومه شامل ده فصل و هر فصل مشتمل بر مثنوى و غزل و دربارهٔ مبحثى از عرفان است و بعدها منشاء ایجاد منظومههائى بهنام 'دهنامه' گردید.
اثر معروف دیگر عراقى 'لمعات' است که به ظن غالب در قونیه بعد از حضور در مجلسهاى درس صدرالدین قونیوى نگارش یافته ولى شیوهٔ نگارش آن بیشتر از 'سوانحالعشاق' احمد غزالى متأثر است. همچنین از عراقى رسالهاى بهنام 'مصطلحات' باقىمانده است.
عراقى عاشق سوختهاى است که با سخنانش از سوز درون و شوق باطن و کمال نفس خویش حکایت مىکند. کلامش ساده و استوار و استادانه است. در بیشتر شعرهایش شور و شوقى بىمانند که نشانهٔ التهاب درونى است دیده مىشود. مثنوى و قصیدههایش بیشتر رنگ 'تحقیق' دارد و فاقد لطافت غزلهاى او است.
اي راحت روانم ، دور از تو نا توانم
باري ،بيا ، كه جانم در پاي تو فشانم
گيرم كه من نگويم ،لطف تو خود نگويد:
كين خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
اي بخت خفته ،برخيز، تا حال من ببيني
وي عمر رفته ،باز آي،تابشنوي فغانم
اي دوست ،گاه گاهي مي كن بمن نگاهي
آخر چو چشم مستت من نيز ناتوانم
بر من هماي وصلت سايه از آن نيفگند
كز محنت فراقت پوسيد استخوانم
اين طرفه تر كه:دايـم تو با مني و من باز
چون سايه در پي تو گرد جهان روانم
كس ديد تشنه اي را غرقه در آب حيوان
جانش بلب رسيده از تشنگي؟ من آنم
خواهم كه يك زمان من با تو دمي بر آرم
از بخت بد عراقي آن هم نمي توانم
فخرالدین عراقی