آسیا سفری کوتاه به تفلیس زیبا و فراموش نشدنی

T@NIN

کاربر ارزشمند تالار معماری
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/01
ارسالی ها
2,366
امتیاز واکنش
7,269
امتیاز
606
شروع نوشتن سفرنامه هم به اندازه شروع خود سفر کار سختیه. اینکه انتخاب کنی کجا بری و کی بری ، تا بررسی قیمت ‏هاش و بالا پایین کردن اینکه می ارزه بری یا نه ، همه اینا اول کاره ، عین نوشتن اولین جمله سفرنامه. اما همه سختی های ‏اولش به لـ*ـذت های سفرش می ارزه. ‏

چند سالی بود که دوست داشتم گرجستان برم اما هر بار به یه بهانه ای برنامم کنسل می شد ، البته ناگفته نماند که بخشی از ‏سفر خوب همراه بودن با همسفرای خوبه که خوشبختانه ما توی این سفر کلی همسفر خوب داشتیم. ‏

من و دوستم از زمانی که فهمیدیم ویزای گرجستان رو برداشتن کمین زده بودیم تا در اولین فرصت یه سفر به این کشور زیبا ‏بریم. با بارها عوض کردن تاریخ سفر و کنسل شدن چند بارش به این توافق رسیدیم که یه سفر خیلی کوتاه و فقط سه روزه ‏به تفلیس داشته باشیم. بنابراین سفر ما 18 خرداد 95 آغاز شد. ‏

لاری ببریم یا دلار ؟ ‏

البته لازمه در همین ابتدا بگم که ما خیلی آدمای خوش شانسی هستیم کلا ، زمانی که داشتیم تصمیم می گرفتیم بریم سفر،‏لاری ( واحد پول گرجستان ) 1400 تومن بود و تا ما برناممون اوکی شد رسید به 1800 تومن ، اونم با شرایطی که ‏صرافی ها زیر هزار لاری بهمون نمی دادن. ما هم با یه چرتکه انداختن به این نتیجه رسیدیم که دلار ببریم به صرفه تر ‏هست. ‏

پرواز : ‏

ما پرواز سه شنبه به جمعه آتا رو انتخاب کردیم که پروازش سه شنبه شب و برگشتش جمعه شب بود. بنابراین در یک سه ‏شنبه گرم خرداد ، ما راهی سفر شدیم تا یک پرواز یکساعت و نیمه به تفلیس داشته باشیم. من پیش از این تجربه سفر با ‏هواپیمایی آتا رو نداشتم و می تونم بگم تجربه خوبی بود به طوری که ما اصلا متوجه مسیر نشدیم و انگار هواپیما هنوز بلند ‏نشده به فرودگاه تفلیس رسید. ‏

آب و هوا : ‏

زمانیکه ما به تفلیس رسیدیم هوا خیلی سرد بود و ما پیش بینی انقدر سر بودن هوا رو نکرده بودیم ، البته بماند که کلی هم ‏هوا رو برای اون تاریخ چک کرده بودیم که خیلی برامون غیر منتظره نباشه ولی در نهایت غیرمنتظره بود و وقتی ما ‏رسیدیم با هوای 16 درجه بارونی مواجه شدیم! البته توی این سه روز اصلا هوای تفلیس قابل پیش بینی نبود ، هوایی که از ‏‏14 درجه یهو برسه به 24 درجه دقیقا چشه ؟ تکلیف ما رو مشخص کنه یا سرد باشه یا گرم دیگه ! ‏

انتخاب هتل :‏

هتل انتخابی ما در منطقه قدیمی تفلیس بود ، یک هتل به اصطلاح چهارستاره به نام ‏Tbilisi inn‏ . البته فکر نکنم بشه انتظار ‏خاصی از هتل های تفلیس داشت ، ولی یکی از مزیت های این هتل نزدیک بودنش به خیلی از نقاط دیدنی شهر بود. ‏



00.jpg


03.jpg


اتاق های هتل خیلی بزرگ نبودن ، مثلا اتاقی که برای ما سه نفر در نظر گرفته شده خیلی فضا برای رفت و آمد نداشت و ‏شاید دو نفر هم براشون این فضا کم بود. ولی در کل تمیز بود و هر روز هم تمیز می شد ، لیوان و بطری آب ‏رایگان و نسکافه در اتاق ها و شامپو و صابون و حوله تمیز برای حمام گذاشته می شد. اینترنت هتل رایگان بود و در تمام اتاق ها هم قابل دسترسی ‏بود و از سرعت خیلی خوبی هم برخوردار بود که خب این برای ما از نون شبم واجب تر بود ! ‏

صبحانه هتل خیلی مفصل نبود بنابراین اگر صبحانه خور باشید احتمالا با دیدن میز صبحانه این هتل کمی دلسرد بشید و ‏منتظرید تا معجزه ای رخ بده و یه املتی چیزی از یه ور میز سر در بیاره ! ولی اینطور نیست ، خیلی راحت بشینید و یه ‏نون و پنیر بخورید و از سفرتون لـ*ـذت ببرید. ‏

البته این هتل کارکنان خیلی خوبی داره که بهتون توی هر شرایطی کمک می کنن حتی اگه بزنید صندوق اماناتشون رو ‏بترکونید و صدای بوقش هتل رو برداره میان و با مهربونی تمام براتون درستش می کنن! از تراس هتل که در طبقه آخر و ‏کنار رستورانش قرار داره هم می تونید در هر وقت از روز استفاده کنید و شهر رو تماشا کنید. که البته چون سرد بود کسی ‏توی تراس نبود معمولا چون حتی چایی هم می خوردی نمی تونست جلوی سرما رو بگیره. ‏

05.jpg




‏‏( چشم انداز اطراف هتل از تراس رستوران ) ‏


ما وقتی به هتل رسیدیم با دو تا دختر دیگه که با همون پرواز اومده بودن آشنا شدیم و سفر سه نفره ی ما به یه سفر پنج نفره ‏شیرین تبدیل شد. ‏

روز اول : ‏

روز اول ما یه گشت رایگان داشتیم که جمیعا تصمیم گرفتیم نریم و خودمون به دل شهر بریم و بیشتر باهاش آشنا بشیم. البته ‏این کاریه که ما همیشه توی سفرامون انجام می دیم و خیلی هم لـ*ـذت بخشه برامون. بنابراین برنامه خودمون رو مشخص ‏کردیم ، برنامه ما رفتن به قلعه ‏Narikala‏ بود که در نزدیکی هتل قرار داشت. گوگل مپ به دست از هتل خارج شدیم و ‏اولین چیزی که باهاش مواجه شدیم بارون و سرمای زمستونی بود! به هر سختی که شده دل به دریا زدیم چون فرصتی ‏برای تو هتل موندن و منتظر بند اومدن بارون نداشتیم ، سه روز اونجا بودیم بنابراین باید بیشترین استفاده رو می بردیم. اول ‏از همه راهی صرافی شدیم و مقداری از دلارامونو تبدیل به لاری کردیم. ضریب تبدیل دلار به لاری 2.13 بود که همونطور ‏که در اول سفرنامه گفتم از اونجایی که ما خیلی خوش شانس بودیم همینطور که از لحظه لحظه سفرمون می گذشت این نرخ ‏هی عوض می شد و همون روز به 2.11 و فرداش به 2.10 رسید. دو روز دیگه مونده بودیم دیگه با دلار برابر می شد از ‏شانس خوبمون !!! ‏

1.jpg


کمی در سطح شهر چرخیدیم و چند تا جا رو همینطور سرک کشیدیم تا به ‏Narikala‏ رسیدیم. مسیر هتل تا ‏Narikala‏ ‏نیازی به تاکسی نداشت و فقط کافی بود خیابون ‏Metekhi‏ که هتلمون توش بود رو تا ته پیاده بریم که شاید بشه گفت ده دقیقه ‏طول می کشه.‏

2.jpg





‏ در انتهای این خیابون اولین چیزی که جلب توجه می کنه مجسمه بزرگی از یکی از پادشاهای گرجی به اسم واختانگ ‏گرگاسالی هست. از اینجا تقریبا به معروف ترین جاذبه های تفلیس نزدیک هستید. از یک طرف پل صلح رو می بینید و ‏سمت دیگه قلعه ‏Narikala‏ و تله کابین که ازش برای رفتن به قلعه استفاده می شه.‏

4.jpg








8.jpg


‏‏‏+ واختانگ گرگاسالی که به واختانگ کله گرگی معروفه از پادشاهای پرطرفدار گرجستان بوده که به خاطر اینکه در ‏جنگها کلاهی به شکل کله گرگ سرش می کرده به این اسم مشهور شده. ‏ ‏


برای رفتن به نارین کالا یا نارین قلعه باید از تله کابین استفاده کرد. البته بعدا ما فهمیدیم که بایدی هم وجود نداره و راه دیگه ‏ای هم هست ولی شما "باید" در نظر بگیرید چون لـ*ـذت رفتن به بالای اون تپه با تله کابین به مراتب بیشتر از استفاده از پله ‏هاست. قیمت بلیط رفت و برگشت تله کابین نفری تقریبا 2 لاری می شه که باید براش کارت تهیه کنید. تله کابین خیلی جذاب ‏بود همینطور که به بالا می ری و شهر تفلیس رو زیر پات می بینی واقعا هیجان انگیزه. ‏



وقتی به بالای تپه می رسید اولین چیزی که نظرا رو به خودش جلب می کنه مجسمه بزرگ و با عظمت مادر گرجستان ‏هست که اسمش " کارتلیس ددا" هست ولی به همون اسم مادر گرجستان معروفه ، البته ما در طول سفر اسم مادر اژدها رو ‏براش گذاشته بودیم ( برگرفته از سریال بازی تاج و تخت ) ، این مجسمه با عظمت تقریبا از همه جای شهر مشخصه و مثل ‏یک نماد مستحکم با شمشیرش بالا سر شهر واستاده. جلوی این مجسمه یه صندلی هست که می تونید روش بشینید و به ‏جایی که این مجسمه خیره شده نگاه کنید و ببینید چی می بینه ! البته چیزای خوبی می بینید و می تونید شهر و فضای ‏سرسبز زیبای اون و از همه مهم تر آسمون بی نهایت آبی شهر رو تماشا کنید. آسمون شهر تفلیس بی نظیر آبیه و تماشای ‏اون اصلا خسته نمی کنه آدمو. آدم تمام مدت به این فکر می کنه که چجوری می گن آسمون همه جا همین رنگه ! والا ما که ‏دیدیم اصلا همه یه رنگ نبودن ! ‏

10.jpg


بعد از دیدار با مادر تفلیس ، انقدر عظمش و آبی آسمون ما رو گرفته بود که داشتیم مسیر رو اشتباه می رفتیم و از قلعه دور ‏می شدیم که با پرس و جو به مسیر درست رسیدیم. نکته مهم اینجاست که گرجستانیا به سختی انگلیسی حرف می زنن و ‏حتی به سختی می فهمن چی می پرسی و حتی اگه بفهمن هم انقد سختشونه که بهت بگن چجوری به جایی که می خوای ‏برسی که کلا بیخیال جواب دادن می شن! البته در بینشون می شه پیدا کرد آدمایی که انگلیسی خیلی خوب حرف می زنن. ‏یعنی در کل اونایی که من باهاشون برخورد کردم یا اصلا بلد نیستن حرف بزنن یا عین یه انگلیسی الاصل شروع می کنن ‏به صحبت کردن. ‏


وقتی از تله کابین پیاده می شید سمت راست به مجسمه می رسید و سمت چپ به نارین قلعه . نارین قلعه فضای کوچیکی ‏برای گشتن داره و شاید بشه گفت جذاب ترین چیزی که داشت پلکان بلند و ترسناکش بود که به بالاترین نقطه می رسید. ‏حتما اگه از بلندی ترس داشته باشید بعد دو تا پله بالا رفتن از ادامه مسیر انصراف میدین. ‏

15.jpg




اونجا بودیم که دیدیم گشت رایگان شهری که ما باهاش نرفتیم هم اونجان و از لیدر تور مقصد بعدیشون رو پرسیدیم و وقتی ‏دیدیم دریاچه لاک پشت ها قراره برن باهاشون رفتیم. بعد از نارین قلعه به مسجد جامع ، حمام های گوگردی و پارک ‏حیدرعلیف رفتیم که خیلی مختصر و کوتاه بود و در پایین تپه نارین قلعه قرار داشتن و بعد از اون سوار اتوبوس شدیم و به ‏دریاچه لاک پشت ها راهی شدیم. ‏



18.jpg


23.jpg


دریاچه لاک پشت ها علی رقم اینکه دریاچه کوچیکی بود ولی واقعا حال و هوای خوبی داشت. اطراف دریاچه پر از کافه ‏بود که می تونستید بشینید و از آرامش و زیبایی دریاچه لـ*ـذت ببرید و چیزی بخورید. البته چون زمان ما محدود بود متاسفانه ‏فرصت نشستن تو کافه ای رو نداشتیم و به گشتن اطراف دریاچه و عکس گرفتن ازش رضایت دادیم. ‏



این حلزون هم نماد سرعت اینترنت ما توی ایران هست که گفتم بد نیست باهاش آشنا بشید.البته در نظر داشته باشید اطراف این دریاچه حلزون زیاد هست سعی کنید تا جای ممکن این بنده خداها رو له نکنید زیر پاهاتون



بعد از دریاچه به مرکز شهر برگشتیم و از اونجایی که ساعت 3 شده بود در به در دنبال رستوران برای غذا خوردن بودیم. ‏بعد از پرس و جو و از فرط گشنگی نزدیک ترین جا رو انتخاب کردیم که بعدا تبدیل شد به بهترین جایی که برای غذا ‏خوردن انتخاب کردیم. صاحب کافه ای که ما واردش شدیم یه خانم مسن بامزه بود که با اینکه انگلیسی صحبت نمی کرد کلی ‏با ما دوست شد. من هیچوقت نفهمیدم چی بهمون داره می گـه ولی کلا فقط از نون خوردن استقبال می کرد و هی می گفت نون ‏بخورین ! برای ما بخشی از سفر آشنا شدن و ارتباط برقرار کردن با آدمای مقصدمونه که با جرات می تونم بگم مردم ‏گرجستان خیلی خوش برخورد و مهربونن حتی با اینکه نمی فهمن بهشون چی می گی ! ‏

ویکتوریا نام صاحب کافه بود ، برای ما پنج تا آدم گرسنه یه منو آورد که ما هیچی ازش سر در نمیاوردیم ! بعد سی ثانیه که ‏فهمید ما خیلی گیج تر از اینیم که بتونیم بفهمیم توی این منو چی نوشته منو رو برداشت و گفت خودش برامون یه غذای ‏مخصوص میاره. ما هم که نه چیزی از منو سر در آورده بودیم نه می دونستیم غذای مخصوص سرآشپز ویکتوریا قراره ‏چی باشه تصمیم گرفتیم که ببینیم خودش برامون چی میاره. البته چاره دیگه ای هم نداشتیم چون تا میومدیم بهش بگیم نیاره و ‏چی بیاره از گشنگی تلف می شدیم. بنابراین دل به دریا زدیم و به غذای مخصوص رضایت دادیم و در کنارش خواستیم ‏برامون یکی از غذاهای معروف خودشون رو که اسمش خاچاپوری هست رو هم بیاره. ‏

غذاهای گرجی ارگانیک هستن و علاوه بر سالم و خوشمزه بودنشون یکم درست شدنشون بیشتر از حد انتظار طول می کشه ‏البته اگه مثل ما گرسنه باشید این زمان قرن ها ممکنه براتون طول بکشه ! انگار که طرف رفته تازه دونه بکاره و آبیاری ‏کنه تا محصول آماده طبخ بشه. اما نگران نباشید در نهایت با چیزی که مواجه می شید می بینید که ارزش این همه انتظار رو ‏داشته. ‏

بالاخره غذای مخصوص ما هم آماده شد و در کنار خاچاپوری و نوشیدنی مخصوص نعنایی روی میز گذاشته شد. ‏خاچاپوری واقعا خوشمزه بود و غذای مخصوص ویکتوریا که اسم خاصی هم نداشت دقیقا چیزی بود که ما می خواستیم. از ‏لیموناد نعنایی هم نگم که نوشیدنی سبز رنگ عجیب و معجزه آسایی بود. در کل من همین الان که دارم این سفرنامه رو می ‏نویسم دلم غذای مخصوص ویکتوریا و نوشیدنی نعنایی سبزشو می خواد! دو تا غذای ما با نوشیدنی 52 لاری شد که تقریبا ‏نفری 10 لاری برای ناهار دادیم .‏

بعد کلی گپ زدن با ویکتوریا راهی هتل شدیم و یکمی استراحت کردیم و تصمیم گرفتیم که شب رو به یکی از مرکزخریدای ‏شهر سر بزنیم و بعد اون به پل صلح بریم. بنابراین تقریبا ساعت 6 بود که زدیم بیرون که به سمت مرکز خرید ‏East Point‏ ‏بریم. ‏

25.jpg


ما خیلی دوست داشتیم که از وسایل نقلیه عمومی شهر برای رفتن به جاهای مختلف استفاده کنیم ولی از اونجایی که بافت ‏شهری طوریه که همش دور و برش تپه هست خیلی نمی شه برای رفتن به جاهای دیدنی از مترو و یا اتوبوس استفاده کرد ، ‏اما نگران نباشید چون تاکسی انقدر ارزونه که اصلا تصمیم نمی گیرید از وسیله نقلیه دیگه ای استفاده کنید. ‏

از هتل خارج شدیم و اولین ماشینی که دم درب هتل بود پرسیدیم که تا ‏East Point‏ چقدر می بره و اونم گفت 10 لاری ، ‏یعنی نفری برای ما می شد 2 لاری و بصرفه به نظر میومد. بنابراین ما هم سوار شدیم. البته به راحتی می شد این نرخ رو ‏به مبلغ کمتری هم رسوند، فقط کافیه بگی گرونه و من می خوام با مثلا 8 تا برم و عجیبه که اونا هم قبول می کنن. چیزی که ‏برای من خیلی جالب بود این بود که انگار همه مردم شهر مسافر کشن! و اینکه فرمون ماشین ها جای خاصی نداره نصف ‏ماشینا سمت راسته فرمونشون نصفشون سمت چپ ! کلا انگار هر کی هر جور دوست داره هست قضیه !؟



27.jpg


به مرکز خرید ‏East Point‏ رسیدیم و راننده که به سختی چند کلمه انگلیسی بلد بود صحبت کنه به ما گفت که اگه بخوایم می ‏تونیم بهش زنگ بزنیم که بیاد دنبالمون و ما رو تا هتل برسونه و ما هم برای روز مبادا شمارشو گرفتیم که اگه لنگ موندیم ‏بهش زنگ بزنیم. ‏

مرکز خرید ‏East Point‏ شاید خیلی بزرگ به نظر نرسه ولی فروشگاههای زیادی داره ، از برند های ترکی مثل ‏LC ‎Waikiki‏ گرفته تا برندهای معروف دیگه مثل زارا و آدیداس. قیمت ها هم به نسبت بسیار منصفانه هستن و به نظر من اگه ‏جایگزین برای خرید استانبول می خواید می تونه تفلیس جای مناسبی باشه. ‏

مرکز خریدهای تفلیس ساعت 10 می بندن و از ساعت 9 می تونی ببینی که دیگه دلشون نمی خواد باز باشن و همینطور ‏مشغول جمع و جور می شن. ما هم ساعت 9 دیگه جمع کردیم که بریم. بعد اینکه نتونستیم تاکسی با نرخ مناسب گیر بیاریم ‏تصمیم گرفتیم که به راننده ای که ما رو رسونده بود زنگ بزنیم. جالب اینجاست که بهش زنگ زدیم و اونم هیچ کار دیگه ‏ای غیر دنبال ما اومدن نداشت و ظرف بیست دقیقه خودشو رسوند. البته بماند که یکبار اشتباه دم هتل رفته بود و بعد دوباره ‏به مرکز خرید اومده بود. انصافا یه تاکسی توی تهران یه بار اشتباه بره جایی دو برابر ازمون پول می گیره ولی این راننده ‏همون ده لاری رو برای برگشت ازمون گرفت. ‏

بعد اینکه خریدامونو توی اتاقامون گذاشتیم تصمیم گرفتیم که به سمت پل صلح بریم و یه شام هم بیرون بخوریم. قبلا در ‏سفرنامه ها خونده بودم که پل صلح در شب قشنگ تره بنابراین بعد یه استراحت کوتاه همون مسیری که صبح از خیابون ‏Metekhi‏ رفته بودیم رو رفتیم و به پل صلح رسیدیم. ‏

28.jpg


29.jpg


پل صلح تفلیس در سال 2010 افتتاح شده که روی رورد کر قرار گرفته و منطقه قدیمی شهر رو به بخش مدرن اون متصل ‏می کنه. این پل قطعا توی شب با نورپردازی هایی که داره قشنگ تره. از روی پل می شه نارین کالا رو هم دید که در شب ‏نورانی شده و در دوردست ها می درخشه. بعد از طی کردن پل به سمت دیگه شهر رسیدیم که چون شب بود و ما حال گشتن ‏بخش مدرن شهر رو نداشتیم برگشتیم که هم به سمت هتل بریم و هم جایی برای غذا خوردن پیدا کنیم که البته به هر دری ‏زدیم بسته بود و بعد متوجه شدیم که گویا همه برای غذا خوردن این وقت شب به اون سر شهر و خیابون روستاولی می رن ‏و ما در بخش قدیمی دنبال رستورانیم. ساعت دوازده بود و ما به تنها چیزی که دسترسی داشتیم سوپرمارکت بود و کمی هله ‏هوله خریدیم تا از خجالت شکممون در بیایم و شب رو گشنه نخوابیم. ‏

30.jpg





روز دوم :‏

روز دوم تصمیم داشتیم به دریاچه تفلیس بریم و از اونجایی که من قبلا توی فروم ها خونده بودم که امکان قایق سواری روی ‏دریاچه وجود داره با پیش زمینه قایق سواری کردن راهی این دریاچه شدیم. البته قبل از اون به کلیسای ‏Sameba‏ که ‏سرراهمون بود سر زدیم.کلیسای ‏Sameba‏ هم تا هتل ‏Tbilisi inn‏ فاصله کمی داشت و ما پیاده حدود یک ربع مسیر رو تا ‏این کلیسا طی کردیم. ‏

32.jpg


33.jpg


سامبا یک کلیسای ارتودوکس هست که بدون شک یکی از زیباترین جاذبه های شهر تفلیس هست و حتی می شه گفت یکی ‏از زیباترین کلیساهاییه که می تونید ببینید. نه تنها خود کلیسا ساختار فوق العاده دیدنی ای داره قرار گرفتنش روی تپه و ‏بالاتر از سطح شهر هم به جذابیتش اضافه می کنه. محیط اطراف کلیسا واقعا حس خوبی به آدم می ده. آسمون آبی تفلیس هم ‏فراموش نکنید که از اینجا حتی زیباییش دو چندان می شه. ‏Sameba‏ یک کلیسای فعاله ولی می تونید داخلش برید و ازش ‏دیدن کنید.‏

36.jpg


37.jpg




‏ زمانی که ما اونجا بودیم مراسمی در حال اجرا بود و ما هم فضای روحانی داخل کلیسا رو دیدیم هم گوشه ای واستادیم تا ‏کمی با مراسم و آیینشون آشنا بشیم. همونطور که می دونید برای وارد شدن به کلیسا بهتره که خانم ها سر و دستهاشون ‏پوشیده باشه و آقایون هم شلوار کوتاه نپوشن. هرچند توی این کلیسا هر دو مورد نقض شده بود و کسی هم کاری نداشت ولی ‏خب به نوعی احترامیه که بهتره برای مردم اونجا قائل بشیم. ‏

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 

برخی موضوعات مشابه

بالا