در فاصله سالهای ۱۳۰ تا ۱۸۳۲ ، سلسله انقلاباتی در گوشه و کنار اروپا علیه حاکمان مستبد و محافظهکار انجام شد. این انقلابها در واقع ، جدال میان تجدد و ارتجاع به حساب می آمد. انقلابات ۱۸۳۰ برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) بود که اندیشههای آن ، طی جنگهای ناپلئونی (۱۸۰۴-۱۸۱۵) به سراسر اروپا سرایت کرد.
************
انقلابات ۱۸۳۰ ابتدا در فرانسه آغاز شد. در ۲۹ ژوئیه آن سال ، انقلابیون فرانسوی توانستند شارل دهم – آخرین پادشاه فرانسه از خاندان بوربون – را سرنگون سازند. گروههای رادیکال مایل بودند که نظام جمهوری در کشور برقرار شود اما نمایندگان طبقه متوسط جامعه از ادامه سلطنت پشتیبانی کردند. در نهایت لوئی فیلیپ – دوک اورلئان – که سالها قبل در جریان انقلاب کبیر فرانسه در صفوف انقلابیون قرار داشت ، به عنوان شاه فرانسه برگزیده شد.
شاه لوئی فیلیپ
به دنبال وقوع انقلاب ۱۸۳۰ فرانسه ، لیبرالها در سراسر اروپا خواهان انقلاب اجتماعی و تغییر نظام سیـاس*ـی حاکم بر کشورشان شدند اما بسیاری از آنها در این راه ناکام ماندند. آنها فرانسه را الگوی خویش قرار دادند اما شاه لوئی-فیلیپ برخلاف انتظار آنان ف هیچ کمکی به جنبشهای انقلابی اروپا نکرد. شاه جدید فرانسه به دنبال آن بود که حاکمیتش را در کشور مستحکم کند ؛ سپس ، به دنبال دیپلماسی گسترده در خارج از فرانسه باشد.
لهستانیها که از حدود ۴۰ سال قبل جزئی از قلمرو امپراتوری روسیه شده بودند ، علیه حاکمیت تزار قیام کردند اما به دلیل فقر مالی و عدم قدرت نظامی ، در این راه توفیقی نیافتند. انقلابات در ایتالیا و آلمان نیز راه به جایی نبرد.
قیام مردم لهستان علیه حاکمیت روسها
نقطه قوت انقلابهای ۱۸۳۰ ، قیام مردم بلژیک علیه هلندیها بود. انقلاب بلژیک سرانجام به استقلال و جدایی این کشور از هلند انجامید. همچنین ، یونانیها که چندین سال برای جدایی از امپراتوری عثمانی در جنگ بودند ، توانستند در سال ۱۸۳۲ به استقلال برسند. سلطان عثمانی نیز تمامیت ارضی یونان را به رسمیت شناخت.
************
انقلابات ۱۸۳۰ ابتدا در فرانسه آغاز شد. در ۲۹ ژوئیه آن سال ، انقلابیون فرانسوی توانستند شارل دهم – آخرین پادشاه فرانسه از خاندان بوربون – را سرنگون سازند. گروههای رادیکال مایل بودند که نظام جمهوری در کشور برقرار شود اما نمایندگان طبقه متوسط جامعه از ادامه سلطنت پشتیبانی کردند. در نهایت لوئی فیلیپ – دوک اورلئان – که سالها قبل در جریان انقلاب کبیر فرانسه در صفوف انقلابیون قرار داشت ، به عنوان شاه فرانسه برگزیده شد.
شاه لوئی فیلیپ
به دنبال وقوع انقلاب ۱۸۳۰ فرانسه ، لیبرالها در سراسر اروپا خواهان انقلاب اجتماعی و تغییر نظام سیـاس*ـی حاکم بر کشورشان شدند اما بسیاری از آنها در این راه ناکام ماندند. آنها فرانسه را الگوی خویش قرار دادند اما شاه لوئی-فیلیپ برخلاف انتظار آنان ف هیچ کمکی به جنبشهای انقلابی اروپا نکرد. شاه جدید فرانسه به دنبال آن بود که حاکمیتش را در کشور مستحکم کند ؛ سپس ، به دنبال دیپلماسی گسترده در خارج از فرانسه باشد.
لهستانیها که از حدود ۴۰ سال قبل جزئی از قلمرو امپراتوری روسیه شده بودند ، علیه حاکمیت تزار قیام کردند اما به دلیل فقر مالی و عدم قدرت نظامی ، در این راه توفیقی نیافتند. انقلابات در ایتالیا و آلمان نیز راه به جایی نبرد.
قیام مردم لهستان علیه حاکمیت روسها
نقطه قوت انقلابهای ۱۸۳۰ ، قیام مردم بلژیک علیه هلندیها بود. انقلاب بلژیک سرانجام به استقلال و جدایی این کشور از هلند انجامید. همچنین ، یونانیها که چندین سال برای جدایی از امپراتوری عثمانی در جنگ بودند ، توانستند در سال ۱۸۳۲ به استقلال برسند. سلطان عثمانی نیز تمامیت ارضی یونان را به رسمیت شناخت.