دلنوشته شبـــــ زنده دارانـــــ

[*KHatereH]

یک زمان گوهری از سنگ محک ارزش داشت
سخن پیر محل تا به فلک ارزش داشت
دوستی معنی زیبای صمیمیت داشت
نان خشکی بغـ*ـل دوغ خنک ارزش داشت
آن زمان مردم دنیا دلشان درد نداشت
هیچ کس غصه ی اینکه چه میکرد نداشت
کارها یکسره با عشق و صفا میچرخید
تار مو بیشتر از سفته و چک ارزش داشت
چشمه ی سادگی از لطف زمین میجوشید
خودمانیم زمین اینهمه نامرد نداشت

 

[*KHatereH]

زاهد زِ بهشت ، خان و مان می سازد
عابد به عمل ، بدان جهان می نازد

عارف به عمارتِ درون می نازد
عاشق زِ برای دوست جان می بازد

 

[*ROyA]

به یاد شبهایی که بیدار میماندی و اشعار زیبایت را دراینجا مینوشتی...
نمیدانی، هرروز از روز قبل جای خالی ات برایم چقدر پررنگ میشود...نمیدانی...

 

[Re@lity]

...داره میسوزه دلم واسه خودم،آخ منه بیچاره...

...هنوز اسمت میاد میلرزه دلم،اسم تو چی داره...

...آخه دیونه مغرورمی،ستاره پر نورمی،آخ همه جونمی تو...

...همه درا رو بستم کسیو جاتو نزارم...

...بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا من...​

 

[Re@lity]

کاش زندگی مثل بازی دکمه ی
Pause
داشت
تا ادم شده حتی برای
5 دقیقه
بتونه اتفاقای اطرافش رو
درک کنه
بتونه استراحت کنه
...​

 

[Re@lity]

کاش بشه وقتی که داری ور میری با گوشیت دستت بره رو اسمم...
کاش بشه آخر قصه برسم یه جایی که بگم دیدی تونستم...
...
کاش بشه راهت بخوره رد شی از این دور و ورا یه سری بهم بزنی...
با اینکه خورد شدم دوست ندارم بشکنی تو میدونی گرده زمین...
...
نذار زندگی برام بیشتر از این سخت بشه یکم به خودت بیا فک کنم وقتشه...
از آسمون سنگ بیاد حتی اگه جنگ بشه دله من تو رو میخواد میدونی حقشه...

 

[snopooyf14]

شبانه به مولانا هایش گوش میسپاردم دریغا که روزگارم را سیه میکردم....

 

[Re@lity]

...سخته...
...سخته که برای همه لالایی بخونی...
...اما...
...نتونی عشقت رو بخوابونی...
​

 

[snopooyf14]

اینروزها دلم یک خاطره خوب میخواهد
من،
تو ،
یک فنجان قهوه و طلوع نقره فام مهتاب !!!....

 

[Re@lity]

هنوزم...​