امروز هم شروع شد
بایک دنیا اه و حسرت
باز هم یک تکرار دیگر
که با دلشکستگی به پایان رسید
امروز هم شروع شد
با...................یک دنیا
با یک دنیا اشک و غصه
وبا یک فریاد به پایان رسید
شب است و در تنهایی هایم به دنبال تو میگردم
شب است و در نگاه مستت بی خواب گشتم
شب است و با یاد تو این دنیا را می گذرانم
شب است و در بین تمام هستیم تو را دارم
شب است و در دلم غوغایی است از نبودنت
شب است و در رویاهایم می بالم از سادگیت
شب است و اندوهگینم از تاریکی تصویرت
شب است و می گریم از جای خالیت
شب است و در دلم به دنبالت می گردم
شب است و سادگی هارا با تو پیدا می کنم
شب است و می نالم از تهی بودنم
شب است و می گریم از تنها بودنم
شب است و بی تو تنها
شب است و بی تو با خدا
شب است و درگیر کاغذ ها
شب است ودلگیر از تاریکی ها
شب است ومی نالم ومی بالم
شب است و می گریم و می خندم
شب است و گم میکنم و می جویم
شب است و بی تو تنها وبی کسم
شب است و می گویم با تو
شب است و می جویم با تو
شب است و می خوانم با تو
شب است و می خندم با تو
دنیا را دوست ندارم
از زندگی ام بی زارم
دلم خواب می خواهد
مرگی ساعتی می خواهد
این مرگ هم مراجواب کرد
گفت :زود است
به ایینه گفتم دنیایت چگونه است
گفت :جنگ است وقت تو را ندارم
از این هستی بی همتا از این گیتی بی پایدار
از این دنیای فانی
پرسیدم تو چگونه جوابم خواهی کرد
گفت:زندگی تو حق و مرگت حق است
روزی می ایی و روزی می روی
دنیا این است رسم وفا نمی داند
همه یک سر نوشت داریم مرگ
امروز هم گذشت
با غصه وغم
امروز هم گذشت
با یه دنیا امید
امید برای دیدن فردا
فردایی پر از شادی
شادیی پر از امیدعشق عشق دیدار فردا
امروز هم گذشت
باقصه ای جدید
امروز هم گذشت
با یه دنیا گریه
گریه برای از دست دادنت
از دست دادن امید
امید برای زنده ماندنم
زنده ماندنم برای عشق عشق برای ماندن و دیدن
دیدن و ماندن برای زندگی
زندگی چیزی جز این عشق نیست عشق هم جز پلیدی نیست
پلیدی در دنیای امروز
امروز در دنیای فردا
فردایی پر از امید عشق
پر از شور زندگی
چشمات ارامشی داره که تو چشمای کسی نیست
می دونم که توی قلبت جز من جای کسی نیست
تو با اون چشمای ارومت بهم خوشبختی بخشیدی
خودت خوبی و خوبی رو داری یاد منم می دی
تو با صدای ارومت منو عاشق کردی
تو با اون صورت ماهت منو دیوونه کردی
یه شب اومدی توی خوابم
بهم گفتی که عاشقم
یه روز تو رو تو رویاهام دیدم
بهم گفتی که تو هستی در قلبم
من با شنیدن حرفات عاشق شدم
نمی دونستم که میری از دستم
من دارم با حرفاش زجر می کشم
کنج این خونه دارم جون می کنم
دیدم که دست گذاشته توی دستاش
منو تنها گذاشته دلمو بی خودی دادم دستش
توی کوچه عشق یه کوچه گرد
بهش رسیدم اما نگام نکرد
با اون لبخند سادش منو عاشق تر می کرد
حالا که دارم میمیرم
اومدی پیشم
دیگه دارم میرم صدای قلبمو بشنو
دارم میمیرم دارم میمیرم
صدای ساعت رو دیوار
داره میگه لحظه ی اخرشه
اما تازه دارم اونو میبینم
عاشقم می خوام که زنده بمونم
صدای ساعت رو دیوار
داره میگه خداحافظ هستی
اخه خدا دوست ندارم این صدارو
میگه برو برو نمون اینجا نبین این دنیا رو
ولی من می خوام بمونم
می خوام دست توی دستاش بزارم
واسه اخرین بار که دیدمت
شدمبیشترعاشقت
وقتی بهت رسیدم رو ازم بر گر دوندی
گفتی برو نبودم عاشقت
ساعت داره می گذره
ولی من هنوز زنده ام اره
اخه خدا دوست دارم این دنیارو
نمی خوام بشنوم این صدارو
تیک و تیک ساعت داره میگه
وقته خدا حافظیه
در خلوت شبانه ام
ورد زبانم نام تو
در دفتر خیال من
تک واژاه ام نام تو
تصویر پایدار ذهنم
نقش صورت زیبای تو
من دراین شبهای تنهایی
تنها خیالم نام تو
افسوس دراین زندانم
خرابم بدون حس حظور تو
غم روز هایم ,غم نبود تو
ای بود و نبود هستی ,تو
شاعرانه هاى خصوصى ،بخاطر همون لذتى كه به شاعر ميدن ارزشمنده
قرار نيست با معيار شعر شعرا مقايسه بشه.
قشنگن.
وحالا شعر كوچكى از من
تو شاعرانه ى زيباى منى سردار
برايت ببافم فرشى از روياوديدار
تمام شبنم و لبخند وجود من اى يار
نثار چشم سياه وخندان تو سردار