اشعار شعر کودکانه ی ( مسواک زدن چه خوبه)

N..sh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/28
ارسالی ها
1,471
امتیاز واکنش
17,064
امتیاز
706
محل سکونت
وایت لند *_* D:
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود

پایین سقف آسمون
این ور درد و اون ور درمون

بچه ای بود به اسم فریدون!

آقا فریدون کوچیک ما
بچه ی خوبی بود اما..

همیشه دندوناش زرد بود!
کرم خورده و سیاه و بد بود!

هرچی مامان بهش میگفت
_ پسر گلم، مسواک بزن

هرچی بابا بهش میگفت
_ گل پسرم، مسواک بزن

اصلا به خرجش نمیرفت
تا که یک روز....
یک روز بعد از خوردن ناهار
فریدون شد به یک درد، دچار!

دستش گذاشت روی دندوناش
داد زد و گفت _ آی، دندونام!

مامانش سریع اومد پیشش
بهش گفت که_ پسر، چی شده؟

باباشم سریع اومد پیشش
بهش گفت که_ چیه؟ چی شده؟

فریدون با اشک و گریه
قضیه رو گفت با ناله

مامانش نگاهش کرد و گفت
_ کار تو اشتباه بود خب!

باباشم بهش گفت که
_ پسر... باید فکرش و میکردی، زودتر!

اگه دندونات و مسواک میزدی
دیگه اینطوری نمیشدی!

باید بریم پیش پزشک
اما باید مسواک کنی هی!

اونوقت دندونت درد نمیکنه
مثل همیشه راحتی و بی عیب!

پسرک خوب قصّه ی ما
فهمید اون روز چه خوبه مسواک!
 

برخی موضوعات مشابه

بالا