دلنوشته کاربران شـــاخــه نــبات طــوری | Elham_T

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • پیشنهادات
  • ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    جانان
    از حال و هوای روزهای بهمنم بگویم برایت،
    هر روز کنج اتاقم، علیه خاطراتت قیام می‌کنم. التهاب لبخندهایت، احساسم را از ریشه می‌خشکاند. زیر شکنجه‌ی بی‌مهری‌ات، بغض چند ساله‌ام می‌شکند.
    دیکتاتورجان
    تو؛ اما هیچ‌وقت نفهمیدی که من برای پیروزی نجنگیدم.

    جنگیدم تا تبعید شوم،
    شاید به قلبت.
    می‌دانی تو انقلابی نبودی؛ اما عجیب شعار می‌دادی.
    سرانجام زیر رویاهای تو را داشتن، برای دلم نوشتم: «شاهَت فراری شده»
    «هر روزِ بهمن، شکست خورده»

    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    فرشته‌ی من،
    در آخر، روزی که آغوشت را برای دخترت باز کرده‌ای و مدام قربان صدقه‌ی مادرش می‌روی.
    ساعت صفر، همان وقت عاشقانه‌هایمان و در نخستین لحظات روزِ اولین دیدارمان.
    قلبِ من سرانجام لابه‌لای خاطراتت می‌گیرد.
    تو هم از آن روز شروع کن و به دخترت یاد بده،
    « عزرائیل هم فرشته است.»
    «فرشته باش، از نوع خوبش»

    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    بهمن که می‌آید. نبودنت بند بند وجودم را کنار زده و میان تنهایی‌ام، عجیب قد می‌کشد.
    من می‌گویم بَهمَن، تو بخوان بِهمَن.
    بِه از من بود دیگر...
    «می‌دانی نبودنت چند ساله است؟»

    Elham_Thri

     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    گاهی باید یک نفر باشد،
    که وقتی غم با تمام توان، قصد جانت را کرده، به او پناه ببری.
    گاهی باید یکی باشد،
    که داد بزنی و ناسزا بگویی و گلایه کنی؛ اما او با لبخند آرام‌کننده‌اش بگوید: «می‌دونم، حالا بیا بغلم».
    باید باشد.
    تا از دلخوری‌هایت بگویی و او در آخر بگوید: «حق با توست» حتی اگر حق با تو نباشد.
    یکی از این هفت میلیارد و خورده‌ای نفر باید باشد.
    که فاتح تنهایی‌ات و تسلیم نگاهت باشد.
    یکی که باشد و با بودنش تمام نبودن‌ها را نابود کند.
    یکی که بغض صدایت را که شنید، خودش را بدون فوت وقت، برساند به تو و آغوشش را سخاوتمندانه تقدیمت کند، آن وقت دمِ گوشت بگوید: «مگه من مُردم که تنهایی غصه بخوری؟»
    یکی که قهر کردن بلد نباشد؛ اما خوب کردن حالت را عجیب یاد داشته باشد.
    یکی که کافه‌های شهر را برایت تکراری کند.
    مهربان باشد، مثل فیلم‌ها، «دوستت دارم»ها را آخر داستان نگوید.
    آری، یک نفر باید باشد.
    بیاموزیم‌های کتاب‌ها، باید بیاموزند که «آن یکی را پیدا کن».
    آن‌وقت اگر پرسیده شد، پس این درس خواندن چه به دردت خورد؟
    لبخند بزن و بگو:
    «پیدا کردمش»

    *گم شده: شاخه‌نبات

    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    به خدا فضای مجازی علاوه بر این‌که بخت‌گشا نیست، عقده‌گشا هم نیست.

    *تخلیه‌ی عقده‌ها: فضایی را بیاب که مجازی باشد.

    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    ولنتاین بهانه‌ای بود تا در آن کافه‌ی همیشگی، انتهای خیابانی که شیطنت‌هایمان از در و دیوارش بالا می‌رفت، روی همان میز شماره بیست‌و‌یکِ روبه‌روی مدرسه‌ی ابتداییِ دخترانه، ‌لبخندت را برای لحظه‌ای شکار کنم.
    من، همان دختری که در گوشه‌ترین جای آن کافه کز می‌کرد و یواشکی و با التماس، در آن تاریکی، محو دیدنت می‌شد.
    ولنتاین بهانه‌ای بود تا در آن کافه‌ی همیشگی، انتهای خیابانی که شیطنت‌هایمان از در و دیوارش بالا می‌رفت، روی همان میز شماره بیست‌و‌یکِ روبه‌روی مدرسه‌ی ابتداییِ دخترانه، بودنت را برای لحظه‌ای لمس کنم.
    من، همان پسری که در قشنگ‌ترین جای آن کافه، تمامَش گوشه‌ی چشمش جمع می‌شد تا بتواند تو را محو شود.
    «وای اون دختره چه نازه، خدا کنه دختر من و تو هم این‌طوری شه».
    من، همان دختری که آرزویش، در نطفه خفه شد و عاقبت قلبش بی‌گوشه شد. قلبِ بی‌گوشه هم مثل پولِ بی‌گوشه خریدار ندارد.
    می‌گن: «پدر دختره قاتله»
    «آره، احساسِ مادرش رو کشت».
    من، همان پسری که گوشه‌ی چشمش بارانی شد و تو را دید که آرام محو شدی.
    « چه‌قدر یهویی سرد شد!»

    _happy Valentine _


    Elham_Thri

     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    پنج شنبه است.
    من و خیالِ تو و دو فنجان قهوه،
    جمعه شد.
    من و خیالِ تو و همان دو فنجان قهوه و درد و درد و درد...
    شنبه نمی‌شود.

    *شاخه‌نبات وهمی


    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    گناهی بیش نبودی
    من کبیرت کردم
    کفاره لازم شدی.

    *تقصیر منه.

    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    نبودنت، هر روز تکرار می‌شد.
    کانال را عوض کردم.
    پخش زنده‌ی لبخندت را برای دیگری دیدم.
    بازیگر نقش مرد: «شاخه‌نبات»

    *و... و... و توهمات یک عدد شاخه‌نبات‌دار

    Elham_Thri
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا