اگر تو ثروتمند باشی، سرما یک نوع تفریح می شود تا پالتو پوست بخری، خودت را گرم کنی و به اسکی بروی... اگر فقیر باشی برعکس، سرما بدبختی می شود و آن وقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف متنفر باشی. کودک من! تساوی فقط در آن جایی که تو هستی وجود دارد مثل آزادی. ما تنها توی رَحِم مادر برابر هستیم.
وقتی این شعر را نمی خوانی
یعنی دست هایت جای دیگری بند است....
اصلا اگر بخوانی هم
مگر کلمات فرو می روند در سیمان؟
مگر می شود خندید به احتمال چند آجر؟!
مرا ببخش که شاعرم
وقتی که می دانم «دیوار» استعاره نیست
خود دیوار است...
«علی اسدالهی»