قواعد و اصول قواعد وزن و قافیه

Aida.y

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/15
ارسالی ها
2,180
امتیاز واکنش
20,665
امتیاز
781
سن
21
محل سکونت
شیراز
چرا دانستن اصول وزن و قافیه لازم است ؟
برای آنکه شعر دیگران ( از فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ تا بسیاری از شعرهای نیما و سهراب و فروغ و اخوان ثالث و شاملو ) را درست بخوانید و از آن لـ*ـذت بیشتری ببرید و اگر شعر کلاسیک یا نیمایی یا ترانه میگویید برای این که شعر ِ بدون اشکال بگویید و اگر شعر سپید هم میگویید برای آنکه آهنگ ذاتی شعر خود را مخصوصا در قسمت های موزون‏تر آن بهتر بشناسید .
وزن همان ریتم یا آهنگ شعر است و دانستن وزن و قافیه برای شاعر یا خواننده شعر به همان دلیلی لازم است که موسیقیدان باید نتها و دستگاه‏های موسیقی را بشناسد و نقاش رنگهایش را .
اگر فضای شعر و وزن آن همخوانی داشته باشد , تاثیر گذارتر است و اگر نه , باز هم بهتر است بدانید بر اساس چه دلیلی این کنتراست را ایجاد کرده‏ اید !
 
  • پیشنهادات
  • Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    انتقاد به وزن و قافیه
    اول . آیا وزن و قافیه ممکن است حواس شنونده را از موضوع اصلی شعر منحرف کند ؟
    بله ! گاهی . دقیقا همان‏طور که موزیک و آواز خواننده یک ترانه می‏توانند تاثیر همدیگر را کم کنند . شما دوباره گوش کنید مشکل حل می‏شود !
    دوم . آیا وزن و قافیه برای شاعر محدودیت ایجاد میکند ؟
    بله ! خیلی هم ایجاد می‏کند .
    مولوی فرموده است :
    قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
    مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
    هر هنری در هر سبکی مشخصاتی دارد که همان محدودیت های آن است ! اگر قرار باشد شما شعری بگویید که هیچ وزن و قافیه‏ ای نداشته باشد این هم خودش یک محدودیت است . نیست؟
    سوم . آیا وزن و قافیه در ترجمه از بین می‏رود ؟
    بله ! حتی ردیف هم کم‏رنگ می‏شود . مگر آن که مترجم دوباره شعر بگوید ! این اشکال در ترجمه داستان هم به شکل های دیگری وجود دارد .
    هیچ دو کلمه‏ ای در دو زبان مختلف و حتی در یک زبان بار معنایی و ایهامی و احساسی و تاریخی یکسانی ندارد . از آن مهم تر یک کلمه برای دو شخص هم زبان نیز تصور و ادراک یکسان ایجاد نمی‏کند ! مثلا وقتی من کلمه‏ ی آبی را میشنوم ممکن است آسمان را تصور کنم و شما دریا را ! یا کلمه‏ ی امتحان برای دانش‏ اموز یا دانش‏جو صحنه‏ ی امتحان دادن را تداعی می‏کند و برای معلم یا استاد صحنه‏ ی امتحان گرفتن را یا کلمه‏ ی سیاست در زبان فارسی به معنی تنبیه و شکنجه به کار می‏رفته و شما اگر هم فکر کنید این موضوع را نمی‏دانید ولی در لایه‏ های پنهانی‏ تر ذهنتان یا در حافظه‏ ی تاریخی‏ تان این موضوع را می‏دانید . ( واژه باستانی جهان‏بانی چقدر زیباست !)
    اصلا هر هنری کم و بیش وابستگی‏ های بومی دارد .
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    حالا آموزش وزن شعر فارسی را شروع می‏کنم:
    همه چیز از زمان لازم برای تلفظ یک هجا ( بخش)شروع می‏شود:
    تلفظ ر ِی از ر ِ بیش‏تر طول میکشد .این که ساده است . نیست؟
    حروف یا صدادارند یعنی فقط با حنجره و تغییر شکل دهان ایجاد می‏شوند مانند حروف صدادار کوتاه: اَ- اِ - اُ
    و حروف صدادار بلند: آ - ای - او - اُو ( مثل نو )
    یا بی‏صدا هستند ( سایر حروف فارسی) و با کمک لب و دندان و زبان و سقف دهان و حلق تلفظ می‏شوند (مثل ء - ع - غ - ی - و - ب - پ -... )
    اگر زمان تلفظ حروف صدادار کوتاه و حروف بی‏صدا را 1 فرض کنیم زمان تلفظ حروف صدادار بلند 2 میشود .
    هر هجا , یک حرف صدادار با حروف بی‏صدای قبل و بعد از آن است . تقطیع شعر یعنی بخش کردن کلمات آن به هجاهای سازنده ( همان کاری که اول دبستان انجام می‏دادیم! ) .فقط یادتان باشد در فارسی هیچ هجایی ، با حرف بیصدای ساکن شروع نمی‏شود .
    هجاهای فارسی سه نوع است :
    نوع اول: هجای کوتاه . مجموع زمان حروف : 2 . علامت : 7
    حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه . مثال: دَ . کِ . مُ
    نوع دوم : هجای بلند . مجموع زمان حروف : 3 . علامت : -
    دو حالت دارد :
    حالت اول : حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند . مثال: یا . سی . بو
    حالت دوم : حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه + حرف بی‏صدا .
    مثال: دَر. کِی. مُد
    نوع سوم : هجای کشیده . مجموع زمان حروف : 4 یا 5 .علامت: -7 ( معادل یک هجای بلند سپس یک هجای کوتاه )
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    سه حالت دارد:
    حالت اول :حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه + حرف بی‏صدا + حرف بی‏صدا .
    مثال: دَرد . بُرد . خـِشت
    حالت دوم : حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند + حرف بی‏صدا .
    مثال: یاد . سیب . بود
    حالت سوم: حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند + حرف بی‏صدا + حرف بی‏صدا .
    مثال: تافت . ریخت . سوخت
    موزون بودن یک شعر یعنی این که وقتی در زیر آن علامت هجاها را قرار می‏دهیم ( علامت هجای کوتاه : 7 علامت هجای بلند : - علامت هجای کشیده برابر با یک هجای بلند سپس یک هجای کوتاه : -7 ) علامتهای به دست آمده برای مصرع‏ ها هم از نظر تعداد و هم از نظر ترتیب کاملا یکسان باشد . یعنی هم زمان و هم آهنگ تلفظ آنها کاملا یکسان است .
    وزن شعر فارسی همین است والسلام . حالا دیدید کاری نداشت. فقط چند قاعده کوچک بعدی را هم بخوانید و همراه با دلیلشان یاد بگیرید . کاملا منطقی هست و لازم نیست حفظ کنید !
    اگر می‏ پرسید چرا یک هجای کشیده معادل یک هجای بلند و سپس یک هجای کوتاه است باید بگویم چون مثلا وقتی کلمه‏ ی اسب را ادا می‏کنیم ناخودآگاه بعد از ب یک کسره‏ ی یواشکی را هم تلفظ می‏کنیم ! گاهی در ترانه‏ ها یا نوحه‏ ها این کسره را به روشنی ادا می‏کنند.
    اسب = اس ب ِ = - 7
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    شعر باید به همان‏ صورتی که خوانده می‏شود تقطیع شود :
    اگر یک هجا با حرف صدادار شروع شود قبل از آن در واقع یک ء وجود دارد که نوشته نشده است ولی حساب می‏شود . پس آلی مثل عالی محسوب میشود (یعنی دو هجای بلند : - - )
    حرف و اگر او خوانده می‏شود صدادار است (مثل بود ) اما اگر و خوانده شود بی‏صدا ( مثل وای )
    حرف ی اگر ای خوانده می‏شود صدادار است (مثل سیب ) و اگر ی خوانده شود بی‏صدا ( مثل یار )
    اگر قبل از ی کسره باشد آن کسره‏ , ای خوانده میشود ولی چون کوتاه تلفظ میشود باید حرف صدادار کوتاه حساب شود مگر آن که ی تشدید داشته باشد :
    نیاز = ن ِ یاز = 7 - 7
    نیات = نی یات = - - 7
    کلا حروف مشدد دوبارحساب می‏شود: معلّم= مُ عَل لـِم = 7 - -
    و عطف معمولا به کلمه قبل می‏چسبد : من و تو = مَ نُ تُ
    حروفی که خوانده نمی‏شود حساب نمی‏شود: خواهر = خا هَر
    وقتی هاء آخر خوانده می‏شود باید حساب شود . مثل به ( به معنی خوب یا میوه ) ولی هاء آخر غیر ملفوظ حساب نمی‏شود :
    خانه = خا ن ِ . لاله = لا ل ِ . به من بگو = ب ِ مَن ب ِ گو
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    ن ساکن حرف صدادار بلند قبل از خود را کوتاه میکند یا به عبارت دیگر خودش را حذف می‏کند: جان=جا = - نان=نا = -
    فقط هجای نان در نانوا هجای کشیده محسوب می‏شود:
    ز خاک من اگر گندم برآید
    از آن گر نان پزی مـسـ*ـتی فزاید
    خمیر و نانوا دیوانه گردد
    تنورش بیت مسـ*ـتانه سراید
    پس در زمان حضرت مولوی هم مانند امروز گاهی نانوا به صورت نانِوا تلفظ می‏شده است !
    آخرین هجای مصرع همیشه یک هجای بلند محسوب می‏شود چون اگر کوتاه یا کشیده هم باشد ناخودآگاه بلند خوانده میشود .
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    اختیارات شاعری :
    اول : شاعر میتواند کلماتی را که با حرف صدادار شروع می‏شود به کلمه قبل بچسباند . مثلا ( من از این ) به چهار صورت ممکن است خوانده شود : (مَن اَز این . مَ نـَز این . مَن اَ زین . مَ نَ زین )
    دوم: شاعر می‏تواند آخرین هجای هر کلمه را اگر کوتاه باشد بلند محسوب کند ( معمولا درمورد و عطف مثل کوه و دریا یا کسره موصوف مثل ابر ِ سیاه یا کسره مضاف‏الیه مثل دست ِ من ) در این حالت خواننده ناخودآگاه یک حرف ء یا ه یا ع به آخر این کلمات اضافه می‏کند ! مثلا دل من به دو روش مختلف می‏تواند خوانده شود ( د ِ ل ِ مَن یا د ِ لـِه مَن ) من و تو به چهار روش می‏تواند خوانده شود ( مَ نُ تُ یا مَ نـُه تُ یا مَ نُ تـُه یا مَ نـُه تـُه ) البته به جز ( مَن وَ تُ که معمولا در شعر استفاده نمیشود!)
    سوم :شاعر میتواند در اول یک مصرع - 7 - - ( فاعلاتن ) را به جای 7 7 - - ( فـَعـَلاتن) بیاورد .
    چهارم . در هر جای مصرع - 7 7 - (مُفتَعَلُن) با 7 - 7 - (مَفاعِلُن) برابر همند .
    پنجم : شاعر در هر جای مصرع میتواند به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند بیاورد . در چهار مورد قبلی معمولا شنونده اصلا متوجه اختیار شاعری نمی‏شود ولی این مورد بعضی وقتها قدری محسوس‏تر است .
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    نامگذاری وزنها ( بحرهای عروضی)
    این کار که چهار مورد آن را در بند قبل دیدید فقط برای ساده شدن نامگذاری وزنهاست و اصلا لازم نیست عربی بلد باشید‏.
    معمولا وزن شعرها تکرار یک الگوی ثابت است که اسم آنها طوری انتخاب می‏شود که هم‏وزن خودشان باشد و با تکرار یا به تنهایی یک مصرع کامل ایجاد می‏کنند .
    درصورت تکرار معمولا آخرین آنها در مصرع یک یا چند هجای خود را از دست می‏دهد و مخبون (دم‏بریده) می‏شود و در غیر این صورت اگر تعداد تکرار الگو زوج باشد طبیعتا هر مصرع خودش دو نیمه هم‏وزن دارد و وزن دوری نامیده میشود . در مورد وزن دوری آخرین هجای هر نیمه مصرع طبق بند 10 همیشه بلند محسوب میشود .
    پرکاربردترین الگوها اینهاست :
    - : فـَع
    - - : فـَعـلـُن
    7 - : فَـعَـل
    7 - - : فـَعـولـُن
    - 7 - : فاعِـلـُن
    - - 7 : مـَفـعـولُ
    7 - - - :مـَفاعیلـُن
    - 7 - - : فاعـِلاتـُن
    - - 7 - :مـُستـَفعـِلـُن
    - - - 7 : مـَفـعولات ُ
    7 7 - - : فـَعـَلاتـُن
    - 7 7 - : مـُفتـَعـَلـُن
    - - 7 7 :مـُستـَفـعـِلُ
    7 - 7 - : مـَفاعـِلـُن
    - 7 - 7 : فاعـِلات ُ
    7 - - 7 :مـَفاعیل ُ
    7 - 7 7 : مـَفاعـِل ُ
    7 - 7 - 7 7 - - : مـَفاعـِلـُن فـَعـَلاتـُن
    - - 7 - 7 - 7 7 :مـُستـَفعـِلـُن مفاعـِل ُ
    به شباهت این دوتای آخر که تولید کننده اوزان پرکاربرد فارسی هستند توجه کنید .(در صورت تکرار مثل هم می‏شوند)
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    مثالهایی از وزنهای پرکاربرد شعر کلاسیک (در مورد هر مثال باید خودتان شعر را تقطیع عروضی کنید و قوانین و اختیارات شاعری مربوط به آن را بررسی کنید تا کاملا مسلط شوید . در مورد وزنهای دوری وسط مصرع را با | نشان داده‏ام . )
    فـَعـولـُن فـَعـولـُن فـَعـولـُن فَعَل (وزن حماسی شاهنامه ) :
    7 - - 7 - - 7 - - 7 -
    کنون گر به دریا چو ماهی شوی
    و یا همچو شب در سیاهی شوی
    کُ . نون . گر . ب ِ . دَر . یا . چُ .ما . هی . ش َ . وی
    وَ . یا . هَم . چُ . شـَب . دَر. س ِ . یا . هی . ش َ . وی
    ن در انتهای کنون طبق قاعده بند 8 حساب نمی‏شود.
    به نحوه تقطیع سیاهی و چو و قاعده بند 7 هم دقت کنید .
    مـَفاعیلـُن مـَفاعیلـُن | مـَفاعیلـُن مـَفاعیلـُن :
    7 - - - 7 - - - 7 - - - 7 - - -
    سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    سَ . حَر. با. باد. می.گـُف. تـَم.ح َ. دی. ثِه . آ. ر ِ . زو . مَن .دی
    خ .طا . با .مد .ک ِ . وا.ثِق. شو.ب ِ . اَل .طا . فِه . خ ُ.دا.وَن.دی
    هجای کوتاه انتهای حدیث و الطاف بر اساس اختیار شاعری بلند حساب شده است . دلیل متصل شدن خطاب به آمد نیز اختیار شاعری است .
    مـَفاعیلـُن‏مـَفاعیلـُن‏فـَعولُن (وزن دوبیتی و فرهادوشیرین نظامی):
    7 - - - 7 - - - 7 - -
    بگفتا جان‏فروشی از ادب نیست
    بگفت از عشق‏بازان این عجب نیست
    ب ِ. گـُف . تا . جان . ‏فُ . رو.شی. از. اَ . دَب .نیست
    ب ِ .گـُف . تـَز .عِشق‏ . با . زان . این .عَ جَب .نیست
    هجای کشیده نیست طبق قاعده بند 9 باید بلند حساب شود .
    فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلـُن :
    - 7 - - - 7 - - - 7 - - - 7 -
    بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز
    بر امید جام لعلت دردی‏آشامم هنوز
    بَر. ن َ . یا . مَد . اَز . ت َ . مـَن .نا . یـِه . لَ .بَت .کا.مَم .هَ . نوز
    بَر. اُ . می . دِه . جا . م ِ . لَع . لَت . دُر . دِ .‏ آ . شا . مَم . هَ . نوز
    فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلـُن (وزن مثنوی مولوی ونیز برخی ترانه‏های محلی ) :
    - 7 - - - 7 - - - 7 -
    بشنو از نی چون حکایت می‏کند
    وز جداییها شکایت می‏کند
    بـِش . نُ . اَز . نـِی . چون . ح ِ . کا . یَت . می‏ . ک ُ . نـَد
    وَز .ج ُ . دا . یی . ها . ش ِ . کا . یَت . می‏ . ک ُ . نـَد
    مـُستـَفعـِلـُن مـُستـَفعـِلـُن | مـُستـَفعـِلـُن مـُستـَفعـِلـُن :
    - - 7 - - - 7 - - - 7 - - - 7 -
    هفت آسمان را بر درم وز هفت دریا بگذرم
    چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
    هـَف . تا. س ِ . مان. را . بـَر . دَ . رَم . وَز. هَفت .دَر.یا .بُگ. ذَ. رَم
    چون . دِل. بَ . را . نِه . بـِن.گـَ . ری .دَر .جا. ن ِ.سَر. گر.دا .نِ.مَن
    نه در انتهای دلبرانه هجای کوتاه است ( چون هاء غیرملفوظ است ) اما بنا بر اختیار شاعری بلند حساب شده است .
    فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن | فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن
    ( عشق درویشان خانقاه همسایه ما البته همراه با دف !) :
    7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - -
    اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم
    که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد
    همه امروز چنانیم که سر از پای ندانیم
    همه تا حلق در آبیم و در این حلقه نشست او
    هَ . م ِ . اِم . روز . چُ . نا . نیم . کِ . سَ . رَز .پای .نـَ .دا . نیم
    ه َ . م ِ . تا . حَلق . دَ . را . بی . مُ . دَ . رین. حَل. ق ِ. ن ِ.شـَس .تو
    هجای نیم در آخر چنانیم هجای کشیده است اما چون در انتهای نیم‏مصرع وزن دوری است بلند محسوب شده است در حالی‏که در مورد هجای بیم آخر درآبیم حرف م به نیم مصرع بعد ملحق شده است .
    فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن فـَعـَلـُن ( از اوزان پرکاربرد):
    شکل اصلی: 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    شکلهای دیگر با اختیارات شاعری :
    7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - - -
    - 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    - 7 - - 7 7 - - 7 7 - - - -
    نفس باد صبا مشک‏فشان خواهد شد
    عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
    گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
    مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
    اولا به جز مصرع اول این مثال سه مصرع بعدی طبق اختیارات شاعری با فاعلاتن به جای فعلاتن آغاز شده‏اند .
    دوما هجای هد آخر خواهد یک هجای بلند است و بنا بر اختیارات شاعری به جای دو هجای کوتاه آمده است .
    مـُفتـَعـَلـُن‏مـُفتـَعـَلـُن‏ | مـُفتـَعـَلـُن‏مـُفتـَعـَلـُن‏
    - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    (مـُفتـَعـَلـُن وزنهای شاد ایجاد می‏کند):
    یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
    یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
    چون مـُفتـَعـَلـُن‏ = مـَفاعـِلـُن پس وزن قبل معادل وزن زیر است:
    مـُفتـَعـَلـُن‏ مـَفاعـِلـُن | مـُفتـَعـَلـُن مـَفاعـِلـُن
    - 7 7 - 7 - 7 - - 7 7 - 7 - 7 -
    آب زنید راه را این که نگار می‏رسد
    مژده دهید باغ را بوی بهار می‏رسد
    مـُفتـَعـَلـُن‏مـُفتـَعـَلـُن‏فاعِـلـُن:
    - 7 7 - - 7 7 - - 7 -
    از اوزان بسیار شاد:
    ای همه هستی ز تو پیدا شده
    خاک ضعیف از تو توانا شده
    هجای ه آخر این دو مصرع کوتاه است ولی طبق قاعده بند 9 باید بلند محسوب شود .
    مـُفتـَعـَلـُن فاعِـلـُن | مـُفتـَعـَلـُن فاعِـلـُن:
    - 7 7 - - 7 - - 7 7 - - 7 -
    شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
    باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
    مـُستـَفـعـِلُ مـُستـَفـعـِلُ مـُستـَفـعـِلُ فـَعلـُن:
    - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - -
    در زد کسی از سمت خیابان تو نبودی
    برخاستم از خواب هراسان تو نبودی
    مـُستـَفـعـِلُ‏مـُستـَفـعـِلُ‏مـُستـَفـعـِلُ‏فـَع (لا حول ولا قوه الا بالله):
    شکل اصلی: - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    شکلهای دیگر با تبدیل هر یک از جفت هجاهای کوتاه کنارهم به یک هجای بلند به دست می‏آید و نیز با خواندن وزن به صورت فـَع مـُفتـَعـَلـُن‏ مـُفتـَعـَلـُن‏ مـُفتـَعـَلـُن‏ و آوردن مـَفاعـِلـُن به جای مـُفتـَعـَلـُن‏ دوم : - - 7 7 - 7 - 7 - - 7 7 -
    زاهد بودم ترانه‏گویم کردی
    عابد بودم پیاله‏جویم کردی
    سجاده‏نشین باوقاری بودم
    بازیچه‏ی کودکان کویم کردی
    هر روز دلم در غم تو زارتراست
    وز من دل بی‏رحم تو بیزارتر است
    بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
    حقا که غمت از تو وفادارتر است
    مـُستـَفـعـِلُ فاعِلات ُ فـَعـلُن ( از وزنهای پرکاربرد ):
    یا به عبارت دیگر : مـُستـَفـعـِلُ فاعِلـُن فَـعـولُن
    - - 7 7 - 7 - 7 - -
    دیدید که وزن رباعی با اختیارات شاعری به صورت زیر در‏می‏آید ( - - 7 7 -7 - 7 - - 7 7 - ) اگر 3 هجای آخر آن را برداریم به وزن مـُستـَفـعـِلُ فاعِلات ُ فـَعـلُن ( وزن لیلی و مجنون نظامی یا ترجیع‏بند معروف سعدی ) می‏رسیم :
    بنشینم و صبر پیش گیرم
    دنباله کار خویش گیرم
    مَفاعیلُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ مَفاعیل
    7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 - -
    بیایید بیایید بر این یار بگردیم
    بر این نقطه‏ی اقبال چو پرگار بگردیم
    بیایید که امروز به اقبال و به پیروز
    چو عشاق نو آموز بر این یار بگردیم
    بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
    در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
    مـَفاعـِلـُن فـَعـَلاتـُن | مـَفاعـِلـُن فـَعـَلاتـُن :
    7 - 7 - 7 7 - - 7 - 7 - 7 7 - -
    بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
    تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
    مـَفاعـِلـُن فـَعـَلاتـُن مـَفاعـِلـُن فـَعـَلـُن ( از وزنهای پرکاربرد):
    7 - 7 - 7 7 - - 7 - 7 - 7 7 -
    دعای گوشه‏نشینان بلا بگرداند
    چرا به گوشه‏ی چشمی به ما نمی‏نگری؟
    فـَعـَلاتـُن مـَفاعـِلـُن فـَعـَلـُن ( از وزنهای پرکاربرد ):
    این وزن با حذف مـَفاعـِلـُن از اول وزن قبلی به دست می‏آید.
    شکل اصلی : 7 7 - - 7 - 7 - 7 7 -
    شکل دیگر : 7 7 - - 7 - 7 - - -
    حال خونین دلان که گوید باز
    وز فلک خون جم که جوید باز
    مـُستـَفعـِلـُن مفاعـِل ُ مـُستـَفعـِلـُن فَـعَـل ( از وزنهای پرکاربرد):
    - - 7 - 7 - 7 7 - - 7 - 7 -
    حاشا که من به موسم گل ترک ِ مـِی کنم
    من لاف عقل می‏زنم این کار کی کنم
    تعدادی از وزنهای بالا دوری بود و حالا چند وزن دوری دیگر را بررسی می‏کنیم :
    فَعَلاتُ فاعِلاتُن | فَعَلاتُ فاعِلاتُن
    7 7 - 7 - 7 - - 7 7 - 7 - 7 - -
    همه عمر بر ندارم سر از این خمـار مـسـ*ـتی
    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
    مَفعول ُ فاعِلاتـُن | مَفعول ُ فاعِلاتـُن :
    - - 7 - 7 - - - - 7 - 7 - -
    نام وزنها سلیقه‏ای است مثلا می‏توانید نام این وزن را مستفعلن فعولن هم بگذارید !
    دل می‏رود ز دستم صاحبدلان خدا را
    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
    مَفعولُ مَفاعیلُن | مَفعولُ مَفاعیلُن :
    ساقی چمن و گل را بی‏روی تو رنگی نیست
    شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
    فاعِلُن مَفاعیلُن | فاعِلُن مَفاعیلُن :
    - 7 - 7 - - - - 7 - 7 - - -
    آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
    جان و دل فدا کردم از برای آزادی
    زاهدی به میخانه سُرخ‏رو ز ِ مِی دیدم
    گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی
    ازحافظ فقط یک غزل در این وزن یادم هست:
    یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
    کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
    فَعلُن فَعولُن | فَعلُن فَعولُن :
    - - 7 - - - - 7 - -
    یارب امان ده تا باز بیند
    چشم محبان روی حبیبان
    فاعِلاتُ فاعِلُن | فاعِلاتُ فاعِلُن
    مثل شعر ناگهان مثل گریه بی‏امان
    مثل لحظه‏های وحی اجتناب‏ناپذیر

    من پرکاربردترین اوزان فارسی را معرفی کردم ولی هر کسی میتواند وزن جدیدی ابداع کند و در آن وزن شعر بگوید . برای آن که شعر موزون باشد کافی است که مصرع‏ها هم‏وزن باشند .
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    قافیه و ردیف :
    در قصیده و غزل و دوبیتی و رباعی مصرع اول بیت اول با تمام مصرع‏های دوم ابیات هم‏قافیه است اما در مثنوی هر دو مصرع هر بیت هم‏قافیه‏اند.
    تفاوت دوبیتی و رباعی در وزن آنهاست و تفاوت قصیده و غزل در موضوع است .
    قطعه مانند قصیده است اما اولین مصرع قافیه ندارد.
    قافیه در شعر سنتی اجباری و ردیف اختیاری است . ردیف گاهی یک کلمه است و گاهی طولانی‏تر است و به شبه جمله یا یک جمله بدل می‏شود . ردیف طولانی از نظر معنی یا آهنگ شعر نقطه‏ی ثقل آن است .
    قافیه باید حداقل شامل یک حرف صدادار باشد : چوب با خواب هم‏قافیه نیست ولی با خوب هم‏قافیه است .
    قافیه بخش انتهای کلمات است ( چون اگر تمام کلمه باشد ردیف محسوب می‏شود ) : کتاب من با دفترمن هم‏قافیه نیست !
    قافیه معمولا نباید تکراری باشد : دلم گرفته با غم‏گرفته هم‏قافیه است اما اگر دستم گرفته را به این دو اضافه کنیم حرف م در دستم و دلم چون کلمه مستقلی است قافیه تکراری محسوب میشود .
    بعضی‏ها کمی سخت می‏گیرند مثلا می‏گویند آسانی با می‏توانی هم‏قافیه نیست چون ی به دو معنی مختلف ( نسبت و ضمیر)آمده است و لحن و آهنگ تلفظش در این دو کلمه تفاوت دارد . در این صورت تکلیف غزل ای پادشه خوبان حافظ چه می‏شود ؟ آنجا تنهایی و بازایی و توانایی و نپیمایی هم‏قافیه‏اند! یا اینکه می‏گویند عاقلانه و عاشقانه و صادقانه قافیه تکراری هستند چون آنه آخر این کلمات فقط برای ساخت صفت نسبی آمده است . البته من با تکرار بیش از حد این‏گونه کلمات در یک شعر موافق نیستم ولی اگر این را قاعده فرض کنیم تکلیف شعر حیلت رها کن عاشقای مولوی چه می‏شود ؟ آنجا مسـ*ـتانه و دیوانه و جانانه قافیه‏اند !
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا