داستان قورباغه و گاو نر

  • شروع کننده موضوع :Osenwt
  • بازدیدها 246
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

:Osenwt

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/28
ارسالی ها
788
امتیاز واکنش
4,438
امتیاز
481
محل سکونت
شهر رویای خیالی
قورباغه كوچولو به قورباغه بزرگي كه كنار بركه نشسته بود مي گفت: واي پدر،من يك هيولاي وحشتناك ديدم. او به بزرگي يك كوه بود و روي سرش هم شاخ داشت. دم درازي داشت و پاهايش هم سم داشت.

قورباغه پير گفت: بچه جان، اوني كه تو ديدي فقط يك گاو نر بوده است. آن خيلي هم بزرگ نيست و ممكن است يك كمي از من بزرگتر باشد.
sk0532.gif
من مي توانم خودم را به همان اندازه بزرگ كنم، تو مي تواني خودت ببيني.سپس خودش را باد كرد و باد كرد.
بعد از قورباغه كوچولو پرسيد: از اين هم بزرگتر بود؟

sk0533.gif
قورباغه كوچولو كه هيجان زده شده بود،گفت: خيلي بزرگتر از اين بود.

sk0534.gif

قورباغه پير دوباره خودش را بيشتر باد كرد و پرسيد: آن گاو نر هم اين اندازه بود مگه نه؟

و باز قورباغه كوچولو جواب داد: بزرگتر پدر، خيلي بزرگتر.


sk0535.gif
دوباره قورباغه پير نفس عميقي كشيد و خودش را بيشتر باد كرد و بزرگتر و بزرگتر شد. سپس به پسرش گفت: من مطمئن هستم كه آن گاو نر از اين اندازه بزرگتر نبود.
اما در يك لحظه قورباغه پير كه خودش را خيلي باد كرده بود تركيد.


بچه هاي عزيز يادتون باشد كه اونهايي كه خيلي خودخواه هستند و خودشان را بهتر از هر كسي مي بينند باعث از بين رفتن خودشان مي شوند.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا