سیگار که میکشی
دنیا را دود میکنی در قفسی تنگ
در رویایی ارام مینشینی کنار دلتنگی ماهی قرمز همسایه
خاکسترو خاکستری نگاه بی اندام
محو میشوی
ارام میشوی لحظه ای میخندی
ولی زندگی تمام نمیشود
سیگار بعدی باید تو رابه کافه ی حسرتهای کال بکشاند
ارام ارام...
یک نخ آرامش دود می کنم به یاد نا آرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند !
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولیهایم !
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام !
یک نخ بغض به یاد تمام اشکهای نریخته !
یاد آن روزها بخیر که هیچ سیگاری تا دلت رضایت نمیداد نمیسوخت ولی از وقتی رفته ای با اولین کام قلبم هم میسوزد
هر کس یک جور زندگی کردن رو دوست داره !
من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم ، با کبریتم سیگار روشن کنم و دودش رو تماشا کنم . . .
نه ناراحتم !
نه افسرده !
فقط چیزه جذابی اون بیرون وجود نداره ، همین . . .