معرفی نامه جشن های ایران باستان

H@niyeh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
628
امتیاز واکنش
2,670
امتیاز
514
محل سکونت
...
پیدایش مهرگان:
پیشینهی جشن مهرگان به اندازهی قدمت ایزدش، میترا است و تا آنجا که بن نوشتهای موجود نشان می‌دهند، این جشن دست کم از دوران فریدون پیشدادی آغاز شده است که شاهنامهی فردوسی به روشنی به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کرده است :

فریدون
چو شد بر جهان کامکار ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و
تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر
ماه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از
بدی گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوریهـا
بپرداخـتـنـد به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد
فرزانگان، شادکام گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی
شاه نـَو جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش
افـروخـتـنـد همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان
دیـن اوسـت تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه
مهر به کوش و به رنج ایچ منمای چهر


ابوریحان بیرونی نیز می‌آورد:

«... در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه ی آهنگر شتافتند و فریدون به تخت شاهی نشست و ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد و مردمان را از گزند او برهانید ...»و تاریخ نگار دیگری به نام «ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی» که در سال 444 هجری کتاب «زینالاخبار» را نگاشته از جشنهای ایران باستان بخشی را آورده است و دربارهی مهرگان میگوید :«این روز مهرگان باشد و
نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بوده است و زرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرموده است، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.»

fexx4si5g8sbkje2od2o.jpg


گویا تاریخ‌نویسان،
شاعران و نویسندگان هم پیمان گشته‌اند تا از
پیدایش مهرگان گزارش‌های یکسانی ارایه دهند.«اسدی توسی» نیز در «گرشاسب نامه»از چرایی پیدایش مهرگان گزارش می‌دهد :

فــریـدون
فــرخ بـه گـرز
نـبـرد ز ضـحـاک تـازی بـرآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه
مهر نشست او به شاهی سر ماه مهر


و باز هم «بیرونی» در«التفهیم» می‌نویسد : «... مهرگان شانزدهمین
روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز، آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بُوَد ...»گزارش خلف تبریزی دربارهی
پیدایش مهرگان نیز اینچنین است :«... و در این روز ملایکه
یاری و ممدکاری کاوه آهنگر کردند و فریدون در این روز بر تخت شاهی نشست و در این روز ضحاک را گرفته به کوه دماوند فرستاد که در بند کنند و مردمان به سبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد از آن حکام را مهر و محبت به رعایا به هم رسید و چون مهرگان به معنی محبت پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت ...» دکتر «محمود روح‌الامینی» به نقل از
آثارالباقیهی بیرونی می‌نویسد : «… و برخی مهرگان را بر
نوروز برتری داده‌اند چنانکه پاییز را بر
بهار برتری داده‌اند و تکیه‌گاه ایشان اینست که «اسکندر» از «ارسطو» پرسید که
کدامیک از این دو فصل بهتر است ؟ ارسطو گفت پادشاها در بهار حشرات و هوام آغاز
می‌کند که نشو یابند، و در پاییز آغاز ذهاب آنهاست، پس پاییز از بهار بهتر
است...» و حتی بیرونی که به سخت‌کوشی
و پرکاری نامدار است گویا بایسته‌ی خویش می‌داند که در مهرگان و نوروز بیاساید، آنگونه که «شهروزی» در مورد وی می‌گوید:«… دست و چشم و فکر او
هیچ‌گاه از عمل بازنماند، مگر به روز نوروز
و مهرگان.» در نظم و نثر پارسی از
روزگاران گذشته، دربارهی جشن مهرگان گفتوگو و اشاره بسیار شده است. پس از ساسانیان، در آن روزگاران پر آشوب که نابسامانی و پریشانی در ایران گسترش پیدا کرده بود، باز هم ایرانیان آیینهای گذشته و آدابشان را همچنان نگه میداشتند و هنگامی که فرصتی به دست میآوردند، این آداب و
آیینها به آشکاری و روشنی و فر و شکوه برگزار میشد و هنگامی که سختگیری تازیان در اینباره آغاز میشد، ایرانیان به گونههای پنهان آیینهای خود را برگزار
میکردند. سرانجام به انگیزهی اهلیت این آیینها، شایان نگرش بود و پذیرا شدن یا
زیر همان عنوانها و یا زیر سرپوشها و عنوانهایی تازه مورد پذیرش و اقتباس
تازیان یورشی و دشمنان ایران قرار میگرفت. از آن جمله است جشن مهرگان.

«رودکی» دربارهی مهرگان چنین سروده است :

ملکا
جشن مهرگان آمــــد جشن شاهان و خسروان آمــد
جز به جای ملهم
و خرگاه بـــدل بــاغ و بـــوسـتـان آمـــد
مورد برجای سوسن آمـــد
بــاز مــی بر جــای ارغــوان آمــــد
تو جوانـمرد و دولت تو
جـوان مــی بر بخت تــو جـوان آمــد


«ابولفضل بیهقی» نیز شرح جشن مهرگان را در که در روزگار مسعود غزنوی برگزار میشد در کتاب خود آورده است :«... و روز دوشنبه دو روز
مانده از ماه رمضان به جشن مهرگان بنشست و چندان نثارها و هدیهها و طرف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت و
سوری صاحب دیوان بیاندازه چیزها فرستاده بود، نزدیک درش تا پیش آورد، همچنان نمایندگان بزرگان پیرامون چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و امیر گرگان و کشورهای قصدار، مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با نام بگذشت.

چگونگی برپایی جشن مهرگان در گذشته با نگاهی با آثار بجا
مانده از بزرگان و دانشمندان و مورخانی چون
فردوسی، بیرونی، اسدی توسی، کتزیاس، دوریس، استرابون، و همچنین آثارشاعرانی چون رودکی، فرخی، منوچهری دامغانی، ناصرخسرو، سعد سلمان و ... میتوان به راحتی شیوهی برگزاری جشن مهرگان در دوران پیشین را دریافت.

p11.jpg


«کتزیاس»(Katesias)یونانی، پزشک ویژهی اردشیر دوم هخامنشی مینویسد :«... پادشاهان هخامنشی به هیچگونه نباید مـسـ*ـت شوند، مگر در روز جشن مهرگان که لباسهای ارغوانی گرانبهایی میپوشند و همراه با مردم و دسته‌های نوازندگان و خنیاگران در باده پیمایی همگانی شرکت میجویند ...»

این تنها روز در ایران هخامنشی بوده که مردم می‌توانستند در حضور پادشاهان به صورت همگانی باده گساری کنند.تاریخ نگار دیگری به نام
«دوریس»(Duris) مینویسد :«... پادشاهان در این جشن پایکوبی و دست افشانی میکردند ...» بنا به گفتهی «استرابون»(Strabon)خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان، در جشن مهرگان بیست هزار کره اسب به رسم پیشکشی به دربار شاهنشاه هخامنشی گسیل میداشت.اردشیر پاپکان (بابکان) و
خسرو انوشیروان در این روز تنپوش نو به مردم میبخشیدند.

در این روز موبد موبدان
خوانچهای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر،
سیب، به، انار، و یک خوشهی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان
(زمزمه کنان) نزد شاه میآورد. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه می گذاشتند، همان هفت چین بودکه جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به حساب میآید.ابوریحان بیرونی میگوید:«... گویند مهر، نام
خورشید است و در چنین روزی پدیدار گشته، از اینرو، نام مهرگان را به او نسبت دادهاند. پادشاهان در این روز تاجی به شکل خورشید که در آن دایرهای مانند چرخ چسبیده بود بر سر میگذاشتند و میگویند که دراین روز فریدون بر بیوراسپ (ضحاک ماردوش) دست یافت. چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون پایین آمدند، لذا در جشن مهرگان به یاد آن روز، در سرای پادشاهان، مردی دلیر میگماشتند و بامدادان به آواز بلند ندا میداد، ای فرشتگان به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید.» خلف تبریزی نیز بخشی از
مراسم جشن مهرگان را چنین توصیف میکند :«... و گویند که اردشیر
بابکان تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از او پادشاهان عجم نیز در این روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و روغن «بان» که آن درختی است و میوهی آن را «حسب البان»
گویند به جهت یُمن و تبرک بر بدن مالیدندی و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی موبد موبدان و دانشمندان بودی و هفت خوان از میوه همچو ترنج و سیب و بی وانار و عناب و انگور سفید و کُنار با خود آوردندی، چه عقیدهی فارسیان آن است که در این روز از هر هفت میوهی مذکور بخورند و روغن بان بر بدن بمالند و گلاب بیاشامند و بر خود و دوستان خود بپاشند ...» «کومون»(Cumont)
خاورشناس و دانشمند بلژیکی در
کتاب گرانبهای خود به نام «آیین میترا» چنین میگوید : «.. بدون تردید، جشن
مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده میشد و آن را «سل ناتالیس این وکتی»(Sol Natalis Invecti)
یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر» میگفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمیخواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند.» در واقع باید گفت که
کریسمس عیسویان بر پایهی مهر روز ایرانیان باستان است.

00024566582567630826_0_24671.jpg


دکتر «ذبیح الله صفا» در مجلهی مهر، شمارهی ده، سال نخست چنین مینویسد :«در روزهای مهرگان و نوروز، پارسیان، مُشک و عنبر و عود هندی به
یکدیگر میدادند و تودههای مردم هر کدام به فراخور حال و توانایی و کار خود برای
پادشاه پیشکش میآوردند و رسم و آیین و آداب جشن مهرگان همانند بزرگواری روز نخست نوروز بوده است.» به روایتی نیز تاجگذاری
اردشیر پاپکان، مقارن با جشن مهرگان بود.ابومسلم خراسانی، برمکیان
و دولت مردان آن زمان عباسیان، در گرفتن جشن مهرگان پافشاری داشتند.در کتاب «تلمود»، از کتابهای مقدس یهود هم از جشن مهرگان سخن رفته است و این نشان می‌دهد که این جشن در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار می‌شده است.واژگان
«مهرجان»(مهرجانات) و «نیروز» که معرب شدهی مهرگان و نوروز است و اکنون نیز در بسیاری از کشورهای عرب زبان حاشیهی خلیج فارس و برخی از
کشورهای شمال آفریقا به مفهوم جشنواره (فستیوال)، کاربرد دارد و وارد زبان و قلمرو
فرهنگی کشورهای مسلمان و عرب زبان گردیده است نیز،‌ نشانه‌ی دیگری است بر فر و شکوه این دو جشن باستانی.

چگونگی برگزاری کنونی جشن مهرگان امروزه هم میهنانمان چند
روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و مهرگان میروند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانهها را آب پاشی و جارو کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاهها و گردهم آمدن با تهیهی خوراکهایسنتی از یکدیگر پذیرایی میکنند و با سخنرانی، خواندن سرود و شعر و دکلمه جشن
مهرگان را با شادی برپا میکنند. در برخی روستاهای کشور،
جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی
همراه است بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل میدهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه وقنات، گرد هم میآیند و «گروه ساز» را تشکیل میدهند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی میکنند، آنها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز میکنند و با شادی وارد خانهها میشوند؛ کدبانوی هر خانه مانند همهی جشنهای ایرانی نخست آینه وگلاب میآورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهرهی آنها نگه میدارد و سپس«لــُرَک» را که فراهم نموده میان همهی گروه پخش میکند، این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان، و نخودچی کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی میشود.آنگاه یکی از افراد گروه ِساز که صدایی رسا دارد نامهای کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشتهاند باز میگوید و برای همهی آنهاآمرزش و شادی روان آرزو میکند.
پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت
میکنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بستهاند میریزند و از خانه بیرون میآیند و
به خانه پسین میروند. چنان که در خانهای بسته باشد برای لحظهای بیرون خانه
میایستند و با بیان نامهای درگذشتگان آن خانه، بر روان و فروهر آنها درود
میفرستند.برخی از خانوادهها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به
گروه میدهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لورگ» درست میکنند و
گوشتهای بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه با سبزی داخل آن قرار داده به گروه میدهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوری شده را در میان شرکت کنندگان پخش میکند.
مردم تا آنجا که امکان دارد با لباسهای ارغوانی یا سرخ گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی میپردازند و هر یک چند نبشتهی شادباش (کارت تبریک) برای هدیه به همراه دارند.
 
  • پیشنهادات
  • H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    سفره مهرگان:
    خوان یا سفرهی مهرگانی
    نیز همچون سفرهی هفت سین نوروز و دیگر سفرههای جشنهای ایرانی، هفتچینی از میوهها و خوراکیهاست همراه با شاخههایی
    ازدرختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصارهی «هوم»(هَئومَه) [6] که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچه‌ای ارغوانی گرد ِیک آتشدان چیده میشوند.هفت میوه همچون سیب،
    انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
    آجیل ویژهای از هفت خشکبار از
    جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و
    ...آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
    کاسهای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گلهای بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمهدان،
    شیرینی و بویهای خوش همچون اسفند و عود و کُندر.

    1949.aspx


    موسیقی مهرگان:خلف تبریزی در «برهان
    قاطع» برای یکی از مقام‌ها و لحن‌های موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است، که گمان میرود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژهای نواخته میشده که اکنون از آن آگاهی نداریم.همچنین در میان دوازده
    مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر»
    ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است و نیز نظامی گنجوی در
    منظومهی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را
    «مهرگانی» نوشته است.

    527597_OFp51pvx.jpg
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    مهرگان در ادبیات:
    در ادبیات به ویژه چامههای
    (شعرهای) پارسی، از مهرگان بسیار سخن به میان آمده است که در اینجا تنها نمونههای کوتاهی از آنها را میآوریم :مسعود سعد سلمان :

    روز
    مهر
    و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا ای نگار ماه چهر مهربان
    مهربانی
    کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان
    جام
    را چون لاله گردان از نبید باده رنگ وندر آن منگر که لاله نیست اندر
    بوستان
    کاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد بوستان نو شکفته عدل
    سلطان جهان


    منوچهری دامغانی :

    شاد
    باشید که جشن مهرگان آمد بانگ و آوای ِدَرای ِکاروان آمد
    کاروان
    مهرگان از خَزران آمد یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
    نا از این آمد،
    بالله نه از آن آمد که ز فردوس برین وز آسمان آمد
    مهرگان آمد، هان در
    بگشاییدش اندر آرید و تواضع بنماییدش
    از غبار راه ایدر
    بزداییدش بنشانید و به لب خرد نجاییدش
    خوب دارید و فرمان
    بستاییدش هرزمان خدمت لخـ*ـتی بفزاییدش


    دقیقی :

    گاه
    آن
    آمد که باد مهرگان لشگر کشد دست او پیراهن اشجار از سر بر کشد
    باغها را
    داغهای عـریـان بر برزند شاخها را چادر نسطوریان بر سر کشد
    زانکه سی سنبر
    چون ما مـسـ*ـت و نرگس شوخ چشم هردو بدخو را همی در زر و در زیور کشد
    مهرگان آمد و
    جشن ملک افریدونا آن کجا گاو خوشش بودی بر ما یونا


    قطران تبریزی :

    آدینه و
    مهرگان و ماه نو بادند خجسته هر سه بر خسرو


    عنصری :

    مهرگان
    آمد گرفته فالش از نیکی مثال نیکروز و نیکجشن و نیکوقت و
    نیکفال


    ناصر خسرو :

    نـوروز
    بـه از مـهـرگـان، گـرچـه هـــر دو زمـــانــنــد،
    اعــتــدالــــی


    امیرهوشنگ ابتهاج (هـ الف. سایه) :



    بــگشاییم
    کفتران را بــال
    بــفروزیم شعله بـر سر کوه
    بـسـرایـیـم شادمانه سرود
    وینچنین با هزار
    گونه شکوه


    مهرگان
    را به پیشباز رویم ...


    رقـ*ـص
    پر پیچ و تاب
    پرچمما
    زیر پرواز کفتران سپید
    شادی آرمیده
    گام سپهر
    خندهی نوشکفتهی خورشید


    مهرگان
    را درود میگویند ...
    گرم هر کار مـسـ*ـت، هر پندار
    همره هر پیام، هر سوگند
    در
    دل هر نگاه، هر آواز
    توی هر بـ..وسـ..ـه، هر لبخند"
    ما
    خواهانیم که پشتیبان کشور تو باشیم،
    ما نمیخواهیم از کشور تو جدا
    شویم،
    نمیخواهیم از خانه خود جدا شویم،
    مباد جز این ای مهر نیرومند ! "
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    آبان

    جشن های آبانگان:
    آبان
    روز از آبان ماه برابر با 10آبان در گاهشماری ایرانی «...اینک آبها را میستاییم، آبهای فروچکیده و گردآمده و روان شدهو خوب کـُنش ِ اهورایی را...»
    (یسنا - هـات 38 - بند 3)«جشن آبانگان» جشنی است در گرامیداشت
    ستارهی روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه / آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اردوی / آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزدبانوی بزرگ«آب»ها در ایران (غیاث آبادی،
    1382،ص77).«اَردوی سوره اَناهیتا» Ardavi
    – Sura Anhita ایزد‌بانویی ایرانی
    بسیار برجستهای است که نقش مهمی در آیینهای ایرانی دارد و پیشینهی ستایش و
    بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگ ایرانی به دورههای پیش از زرتشتی در تاریخی
    ایران میرسد. بخش بزرگی در کتاب اوستابه نام «آبان یشت»(یشت پنجم) که یکی از
    باستانیترین ِیشتها میباشد به این ایزد بانو اختصاص دارد، در این یشت، او زنی
    است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده،
    کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوشدر گوش، تاجی با سد ستارهی هشت گوش بر سر، کفشهایی درخشان درپا، با بالاپوشی
    زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهید گردونهای دارد با چهار اسب سفید، اسبهای گردونهی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.او در بلندترین طبقهی آسمان جای
    گزیده است و بر کرانهی هر دریاچهای، خانهای آراسته، با سد پنجرهی درخشان وهزار
    ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و
    تگرگ را فرو میباراند.

    images


    نیایشگاههای آناهیتا
    معمولا در کنار رودها برپا میشده و
    زیارتگاههایی که امروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در کنار آنها
    آبی جاری است، میتوانند بقایای آن نیایشگاهها باشند.
    برخی حتی سفرههای نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازماندهی آیینهای مربوط به آناهیتا میدانند.آناهیتا همتای ایرانی
    «آفرودیت»، الههی عشق و زیبایی در یونان و «ایشتر»، الههی بابلی، به شمار میرود.واژهی «آب» که جمع آن«آبان» است در اوستا و پهلوی «آپ» و در
    سانسکریت «آپه» Apa ودر فارسی هخامنشی «آپی» میباشد.
    این آخشیج (عنصر) همانند آخشیجهای اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا در آیینهای ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است. برای هریک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است. به گواهی اوستا و نامههای دینی پهلوی، ایرانیان آخشیجهای
    چهارگانه را که پایهی نخستین زندگی است، میستودند. در جشن آبانگان، پارسیان
    به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانهها، فرشتهی آب را نیایش میکنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) میشمردند
    و هیچگاه آنرا آلوده نمیکردند و آبی را که اوصاف سهگانهاش (رنگ - بو - مزه)
    دگرگون میشد برای آشامیدن و شستشو بهکار نمیبردند.

    «هرودوت» میآورد :«... ایرانیان در میان آب
    ادرار نمیکنند، آب دهان و بینی در آن نمیاندازند و در آن دست و روی نمیشویند ...»

    «استرابون» جغرافیدان یونانی نیزمیآورد :«... ایرانیان در آب
    روان، خود را شستشو نمیدهند و در آن لاشه،
    مردار و آنچه که نا پاک است نمیاندازند ...» در برگردان فارسی آثارالباقیه
    ابوریحان بیرونی
    میخوانیم :

    «... آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید میداند که به جهت
    همراه بودن دو نام، آبانگان میگویند. در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسلهی
    پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قناتها و نهرها و بازسازی آنها فرمان
    داد، در این روز به کشورهای هفتگانه خبر رسید که فریدون ، بیوراسب (ضحاک - آژی
    دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و
    زندگی خود را دارا شوند...»

    در روایت دیگرى آمده است
    که پس از هشت سال خشکسالى در ماه آبان
    باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.

    زرتشتیان نیز در این روز
    همانند سایر جشنها به آدریانها
    (آتشکدهها) مىروند و پس از آن براى گرامیداشت مقام فرشتهی آبها، به کنار جوىهاو نهرها و قناتها رفته و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا که به آب و آبان
    تعلق دارد) که توسط موبد خوانده مىشود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست
    فراوانى آب و نگهدارى آن را کرده و پس از آن به شادى مىپردازند. جالب اینجاست که مىگوینداگر در این روز باران ببارد، آبانگان به مردان تعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مىسپارند و اگر بارانى
    نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى مىکنند.

    527597_8SZDrNpD.jpg
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    تیرما سیزه شو:
    تیرما سیزه شو ماه روز از آبان ماه برابر با 12 آبان در گاهشماری ایرانی جشنی به نام «تیرما سیزهشو» یا «تیرماه سیزه شو» در گاهشماری باستانی تبری، که همان جشن تیرگان در مازندران است.

    527597_EHeqNDXA.jpg
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    دهواحنینا:
    روز هیجدهم ماه تورا مندایی برابر با 14آبان در گاهشماری ایرانی در گاهشماری صابئین مندایی روز هیجدهم ماه تورا (چهارمین ماه سال) جشنی برپا میشود به نام «دهواحنینا» یا «عید کوچک» که
    از آیینهای این جشن میتوان به دید و بازدید و تهیهی خوراکیهای ویژه نام برد.


    527597_uKHPDFam.jpg
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    پاییزانه:
    دی به مهر
    از آبان ماه برابر با 15آبان در گاهشماری ایرانی میانهی فصل پاییز هنگام برگزاری جشنی به نام «پاییزانه» یا «جشن میانهی
    پاییز
    » است که در گاهشماری گاهنباری نیز هنگام یکی از گاهنبارها به
    نام «اَیاثرِم»(در اوستا اَیاثرِیمَه) به مانک «آغاز سرما» بوده است. این گاه در باور سنتی زرتشتیان هنگامی است که خداوند گیاهان و رستنیها را آفریده است.جشن پاییزانه هنوز در بین مردم کرمانشاه برگزار میشود و از مراسم این جشن میتوان به خواندن دعا و پختن خروس به شمارگان فرزندان خانواده نام برد.


    527597_aG5V7lsv.jpg
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    گالشی جشن:
    آسمان
    روز از آبان ماه برابر با 27آبان در گاهشماری ایرانی این روز برابر با سیزدهم تیرماه دَیلمی و روز جشن تیرگان در گیلان است که با نام «تیرجشن» یا «گالشی جشن» شناخته می شود.



    527597_rc55Cgl9.jpg
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    آذر

    کوسه برنشین:

    هُرمزد
    روز از آذرماه برابر با 1 آذر در گاهشماری ایرانی در روزگار ساسانیان آغاز بهار به دلیل در نظر نگرفتن کبیسه با اول آذرماه مصادف بود از این رو مراسم سنتی «بهار جشن» را در آغاز آذرماه که همزمان با بهار بود انجام می دادند.
    یکی از این مراسم که شهرتی بسیار داشت و همانند جشن های کارناوالی بوده است«کوسه برنشین» نام دارد. بیرونی شرح این رسم را چنین آورده که در نخستین روز از آذرماه - یا نخستین روز بهار - مردی کوسه (بی ریش) با شمایلی عجیب و غریب را بر خری می نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادبزن و خود را مرتب باد می زد. او برای جلوگیری از نفوذ سرما با روغن های گرم کننده ی ویژه ای خود را چرب کرده و خوراک و آشامیدنی های گرم کننده می خورد؛ مردم به این کوسه ی ژنده پوش که اشعاری در وصف بدرود با زمستان و سرما می خواند می خندیدند و آب و برفابه به سوی او پرتاب می کردند.شمار فراوانی از مردم کوچه و بازار و نیز برخی ماموران حکومتی به دنبال او بودند و او مجاز بود که از هر خانه و دکانی یک درم سیم یا یک دینار بگیرد. اگر کسی از پرداختن این وجه سرباز می زد مرد کوسه می توانست از ظرف مرکب سیاه یا گل سرخرنگی که همراه داشت او یا خانه او را نشان کند و گاه به لودگی فرمان تاراج او را می داد. بخشی از این پول که از آغاز مراسم تا میانه ی روز به دست می آمد سهم حاکم و درآمد میانه ی روز تا پایان مراسم به هنگام غروب سهم کوسه و همراهان او بود.مردم از ترس حکومت و مسخرگی و لودگی کوسه و نیز از بیم آلوده شدن لباس و جامه معمولا این پول را پرداخت می کردند.
    پس از غروب آفتاب، کوسه باید می گریخت و پنهان می شد، وگرنه مردم مجاز به ضرب و شتم او بودند و کسی نیز مانع آن ها نمی شد.
    در برهان قاطع نیز می خوانیم : «جشنی است که پارسیان در غره ی آذرماه می کرده اند و وجه تسمیه اش آن است که در این روز مرد کوسه ی یک چشم بدقیافه ی مضحکی را بر الاغی سوار کرده و داروی گرم بر بدن او طلا می کردند و آن مرد مضحک مروحه و بادزنی در دست داشت و پیوسته خود را باد می کرد و از گرما شکایت می نمود و مردمان برف و یخ بر او می زدند و چندی از غلامان پادشاه نیز با اوهمراه بودند و از هر دکانی یک درم سیم می گرفتند
    و اگر کسی در چیزی دادن اهمال و تعلل می کرد گل سیاه و مرکب [ که ] همراه او بود بر جامه و لباس آن کس می پاشید و از صباح تا نماز پیشین هرچه جمع می شد تعلق به سرکار پادشاه داشت و از پیشین تا نماز دیگر به کوسه و جمعی که با او همراه بودند و اگر کوسه بعد از نماز دیگر به نظر بازاریان درمی آمد او را آنقدر که توانستند می زدند و آن روز را به عربی «رکوب کوسبج» خوانند ... گویند در این روز جمشید از دریا مروارید برآورد و در این روز خدایتعالی حکم سعادت و شقاوت فرمود هر که در این روز پیش از آنکه حرف زند بهی بخورد و ترنج ببوید تمام سال او را سعادت باشد.»

    در عجایب مخلوقات طوسی نیز آمده است که :«... در این روز لٶلٶ از دریا برآرند و گویند که در این روز باری تعالی حکم به سعادت و شقاوت هر کسی معلوم کرده است. هر که در این روز پیش از آن که سخن گوید «سفرجل» (بِه) تناول کند و ترنج ببوید در تمامی سال مسعود باشد.»

    شمس الدین صوفی دمشقی نیز به این مراسم اشاره دارد، با این تفاوت که در توصیف او کوسه بر گاوی می نشیند و زمان مراسم نیز هفت روز است. این جشن به جشن های بابلی «ساکئا» و «زگموگ» شباهت فراوانی دارد. در جشن «ساکئا»، شاه مقام خود را به یک محکوم به مرگ تفویض می کرد مرد محکوم به جامه ی شاهانه درمی آمد بر تخت می نشست و فرمان می داد و پادشاه چون دیگر رعایا در بین مردم می ماند. پس از یک روز فرمانروایی (که معمولا با
    فرامین طنز همراه بود) او را اعدام می کردند و شاه دوباره برتخت می نشست.

    در کتاب «گوژپشت نتردام» هم ویکتورهوگو به
    کارناوالی در روز خاصی به نام «جشن احمق ها» اشاره می کند که به
    این مراسم شباهت فراوانی دارد.



    52.13500.medium.aspx


    در روزگار ما، با توجه به اینکه بهار در جای خود در اعتدال ربیعی،
    مراسمی در برخی مناطق ایران انجام می شود که شباهت هایی به کوسه برنشین دارد همچون
    مراسم «حاجی فیروز»، «پیربابو» و «عروس
    گولی
    »، اما آنچه پیداست این است که امروزه در این مراسم تنها عنصر نمایشی
    باقی مانده و جنبه های آیینی خود را کاملا از دست داده است، حال آنکه در مراسم
    «کوسه گردی» و «کوسه گلین» که هنوز در برخی
    مناطق قم و استان مرکزی توسط شبانان برگزار می شود، نشانه هایی از اعتقادات و
    باورهای اساطیری برای طلب باران دیده می شود.
     

    H@niyeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    628
    امتیاز واکنش
    2,670
    امتیاز
    514
    محل سکونت
    ...
    جشن آذرگان:
    آذر
    روز از آذرماه برابر با 9 آذر در گاهشماری ایرانی«نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده ی اهورامزدا وسزاوار ستایش»یسنا 62، بند 9روز نهم هرماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :
    «... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ...»

    در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان
    قاطع
    »، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة
    احکام النجوم
    » از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را
    «آذرخش» نوشته اند
    962Azargan.jpg
    .



    sadeh_03.jpg

    در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و
    شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می
    گیرند.
    نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون نوروز
    و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها را آراسته و آذین بندی می
    کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و
    پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این
    روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه
    ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند. دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی
    ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی
    ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.

    atash4.gif

    در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در
    «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها،
    «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش
    گماشته می شود است.

    همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا
    از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می شد خاموش گردد.

    images
     
    بالا