معرفی نامه جشن های ایران باستان

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
ستاره شمر گفت بهرام را ------- که در «چارشنبه» مزن کام را

اگر زین بپیچی گزند آیدت ------- همه کار ناسودمند آیدت

یکی باغ بُد درمیان سپاه ------- از این روی و زان روی بُد رزمگاه

بشد «چارشنبه» هم از بامداد ------- بدان باغ که امروز باشیم شاد

ببردند پر مایه گستردنی ------- می و رود و رامشگر و خوردنی

ز جیهون همی آتش افروختند------- زمین و هوا را همی سوختند


ايرانيان كهن بر اين باور بوده اند كه" فروهرهاي نياكان" در آغاز اين روز چهار شنبه سوري به زمين مي آيند و بركت و نيك روزي را براي خاندان خويش به ارمغان مي‌‏آورند و براي راهنمايي اين فرورها ايرانيان بر سر در خانه‌‏هاي خويش آتش مي‌‏افروختند و شعله‌‏هاي اين آتش را از آتشدان خانه فراهم ساختند تا فروهرها بتوانند خاندان خويش را بيابند. از دیرباز تا کنون، آتش در نزد ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشن ها و آیین ها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان می رود که جشن چهارشنبه سوری نوع تغییر یافته ای از گاهنبار «همس پت میدیم گاه» ششمین و آخرین گاهنبار سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از «هم» به معنی گرما و تابستان در زبان اوستایی گرفته شده است و واژه ی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجه ی پایان اسفندماه برگزار می شده است.
چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبه‌ي تقويم خورشيدي ايراني است، كه شب آن با رسوم و آيين‌هايي ويژه، خصوصاً پرش از روي آتش مشخص مي‌شود. نام‌هاي محلي گوناگون اين روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان). برخي دانشمندان واژه‌ي «سوري» را با «سور» (ميهماني، جشن) ارتباط داده و آن را به معناي «وابسته به سور، جشن‌آميز» گرفته‌اند، برخي ديگر، به طور موجه‌تري، سور را گونه‌اي ديگر از واژه‌ي سرخ مي‌پندارند (مانند گل سوري ”گل سرخ“) و آن را اشاره‌اي به خود آتش يا به «سرخي»، به مفهوم تن‌درستي يا بلوغ، كه به طور فرضي با پرش از روي آتش به دست مي‌آيد، مي‌انگارند. كاربرد عنوان متفاوت چارشمبه سرخي در اصفهان و قرار داشتن گونه‌ي گويشي رايج سور در برابر سرخ، تأييد ديگري است بر اين ديدگاه.



آيين‌هاي اصلي:

يك يا دو روز پيش از واپسين چهارشنبه‌ي سال، مردم براي چيدن بوته‌هاي گوناگون، خارشتر، خور، گون، يا ساقه‌ي برنج (در گيلان) بيرون مي‌روند؛ و در شهرها خاشاك مي‌خرند. در عصر روز پيش از آغاز چهارشنبه سوري، خار و خاشاك فراهم آمده، در حياط خانه (اگر جادار باشد)، يا در ميدان روستا، يا در خيابان شهر گذاشته و در يك، سه، پنج، يا هفت (هميشه عدد فرد) دسته، كه چند پا از يك‌ديگر فاصله دارند، مرتب مي‌گردند. در غروب آفتاب يا اندكي بعد، دسته‌هاي چوب و خاشاك سوزانده مي‌شوند، و هنگامي كه زبانه‌هاي آتش در تاريكي مي‌لرزند، مردان و زنان از روي آن مي‌پرند و چنين مي‌خوانند: «سرخي تو از من، زردي من از تو». مردم بر اين باورند كه اين آيين آنان را براي همه‌ي سال در برابر ناخوشي‌هايي كه انسان را رنگ‌پريده و ضعيف مي‌كند، ايمن و مصؤون مي‌سازد. در برخي جاها (مانند: نايين، انارك، خور، اروميه) آتش را بر پشت بام مي‌افروزند، سپس يك آفتابه آب روي آن مي‌ريزند، و خاشاك سوزان را به خيابان زيرين جاري مي‌كنند؛ در جاهاي ديگر اين آيين بر فراز تپه‌ها انجام مي‌شود. در طي اين مراسم هيچ كس نبايد به آتش بدمد؛ پس از آن كه همه‌ي اعضاي خانواده از روي آن پريدند، آتش رها مي‌شود تا كم كم خاموش شود يا آن را با آب خاموش مي‌كنند (مثلاً در خور). اگر اين آيين در حياط خانه برگزار شده باشد، يكي از اعضاي خانواده، معمولاً دختري كه هنوز به سن بلوغ نرسيده است، خاكسترها را جمع مي‌كند و با يك خاك‌انداز به چهارراهي مي‌برد و در آن جا پراكنده مي‌سازد، سپس به خانه باز مي‌گردد. او به در مي‌كوبد و آن گاه اين پرسش و پاسخ با فرد/ افراد داخل خانه رد و بدل مي‌شود: «كي هستي؟» «من‌ام». «از كجا آمده‌اي؟» «از يك جشن عروسي». «چه چيزي آورده‌اي؟» «سلامتي». رسمي بسيار همانند با آيين پرش از روي آتش را ارمنيان ايران در روز تعطيل Derendez (14 فوريه) برگزار مي‌كنند. چنين آيين‌ها در همه‌ي نقاط ايران مرسوم و معمول است. در بيش‌تر روستاها نوازندگان و طبال‌هاي محلي [در طي مراسم،] ساز همراهي كننده‌اي را مي‌نوازند. نويسنده‌ي سده‌ي 19م./ 13ق. آقا جمال خوانساري (درگذشته‌ي 1706م./ 1121ق.) نواختن سازي را در اين روز براي دور كردن بدبختي تجويز كرده بود. تا دهه‌ي 1300خ/ 1920م.، كه حمل سلاح ممنوع شد، مردان از شليك تير هوايي به نشانه‌ي شعله‌ور شدن چوب و خاشاك‌ها، استفاده مي‌كردند.



آجيل چهار شنبه سوري : آجيل مخصوص چهارشنبه سوري هم كه در همه جاي ايران مرسوم است، فسلفه عميقي دارد . آجيل رنگارنگ و زيبا همه از دانه‌‏هاي خوردني و رستني هايي است كه بيش از هزاران سال پيش از زمين و طبيعت مي‌‏گيرد . در واقع مجموعه آجيل چهارشنبه سوري طبقي آراسته از هدايا و دهش هاي خاك است كه رابـ ـطه انسان و طبيعت را تاييد و تاكيد مي‌‏كند .



فال كوزه: در اين شب بسياري از خانواده‌‏هاي روستايي فال كوزه مي‌‏گرفتند . كوزه‌‏اي نو فراهم مي‌‏كردند و اساس اين فال بر آيين فرورها بود ؛چرا كه فرورها از ميهمانان آسماني بودند كه از گذشته و آينده خاندان خويش با خبر بودند. اين مراسم به اين شكل برپا مي‌‏شد؛ بر روي كاغذ شعري مي‌‏نوشتند و درون كوزه و كوزه را نيز در تنور مي‌‏گذاشتند و فردا صبح دختري نابالغ كاغذي را به نيت تك تك اعضا خانواده از اين كوزه برمي‌‏داشت . ايرانيان به اين فال ارزش زيادي مي‌‏گذاشتند و معتقد بودند كه فرورها به خاندان خود هرگز پاسخ بد نمي‌‏دهند.


فالگوش: اين رسم بيشتر مورد توجه دختراني كه هنوز ازدواج نكرده‌‏اند، قرار مي‌‏گرفت .آنها كليدي را با خود به بيرون مي‌‏بردند و بر سر چهار راهي در گوشه مي‌‏ايستادند و كليد را زير پاي خود مي‌‏گذاشتند و چهار راه نمادي از گذرگاه و كليد نيز نمادي از گشايش كار است و دختران با اين كار مي‌‏خواستند گشايشي در زندگي آنها ايجاد شود . البته روايت ديگري نيز پيرامون مراسم وجود دارد كه چند زن يا دختر جوان نيت مي‌‏كنند و پشت ديواري مي‌‏ايستند و به حرف‌‏هاي رهگذران گوش مي‌‏دهند و با تفسير حرف‌‏هايي كه مي‌‏شنوند، پاسخ نيت خود را مي‌‏گيرند .


قاشق زني: ايرانيان كهن در شب چهار شنبه سوري براي پذيرايي ازفرورها كه در اين شب به زمين فرود مي‌‏آمدند، غذاهايي بر بام مي‌‏گذاشتند و آيين قاشق زني تمثيلي از رسيدن اين ميهمانان و گرسنگي آنهاست . فرورها موجودات نامحسوسي بوده‌‏اند و اين مراسم بيشتر توسط پسرهاي جوان انجام مي‌‏شد، آنها براي ناشناخته بودن چادري به سر مي‌‏كردند و سعي مي‌‏كردند ناشناس بماند و با قاشق زدن سعي مي‌‏كردند كه غذايي آسماني كه براي فرورها در نظر گرفته شده بود به عنوان فديه دريافت كنند كه اين فديه بيشتر آجيل مشگل گشا بود .چهارشنبه سوري براي پسران و مردان جوان هم روز پرجنب و جوشي است . در روستاهاي لرستان، مردان جوان قبل از غروب اسب‌‏هايشان را بيرون مي‌‏آورند و نمايشي اجرا مي‌‏كنند . در شهرهاي ديگر، پسران براي ايجاد هياهو دست به ابتكارهاي عجيب و غريب مي‌‏زنند . در بعضي جاها كوزه‌‏هاي گلي را با باروت پر مي‌‏كنند و روي آن را مي‌‏كوبند تا سفت شود، بعد سپس فتيله‌‏اي در كوزه مي‌‏گذارند و با آتش زدن فتيله اين‌‏طور به نظر مي‌‏رسد كه از كوزه آتش بيرون مي‌‏زند . يا ممكن است موشك‌‏هايي از كاغذهاي براق در مدل‌‏هاي مختلف درست كنند و در آن باروت بريزند و روي پشت‌‏بام ها فتيله‌‏اش را آتش بزنند و به هوا بيندازند .

چهارشنبه سوری که از دو کلمه ی «چهارشنبه» منظور آخرين چهارشنبه ی سال و «سوری» که همان سوريک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای «چهارشنبه ی سرخ»، مقدمه ی جدی جشن نوروز بود.
در ايران باستان بعضی از وسايل جشن نوروز از قبيل آينه و کوزه و اسفند را به يقين شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهيه می کردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و البته خريد هر کدام هم آيين خاصی را تدارک می ديد.
غروب هنگام بوته ها را به تعداد هفت يا سه (نماد سه منش نيک) روی هم می گذاشتند و خورشيد که به تمامی پنهان می شد، آن را بر می افروختند تا آتش سر به فلک کشيده جانشين خورشيد شود. در بعضی نقاط ايران برای شگون وسايل دور ريختنی خانه از قبيل پتو، لحاف و لباس های کهنه را نیز می سوزاندند.
آتش می توانست در بيابان ها و رهگذرها و يا بر صحن و بام خانه ها افروخته شود. وقتی آتش شعله می کشيد از رويش می پريدند و ترانه هايی که در همه ی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکيزگی بود، می خواندند. آتش چهارشنبه سوری را خاموش نمی کردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع می کرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند، سر ِنخستين چهار راه می ريخت. در بازگشت در پاسخ اهل خانه که می پرسيدند :
- کيست ؟
می گفت : منم.
- از کجا می آيی ؟
- از عروسی ...
- چه آورده ای ؟
- تندرستی ...

56546-1205947832-1-l.jpg


شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسايگان و خويشان می رفتند و از روی روزنه ی بالای اتاق (روزنه ی بخاری) شال درازی را به درون می انداختند. صاحب خانه می بايست هديه ای در شال بگذارد. شهريار در بند 27 منظومه ی «حيدر بابا» به آيين شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد:

برگردان بندهاي 27 و 28 منظومه ي حيدرباباي شهريار از تركي به فارسي عبارتست از:

برگردان بند 27:

عيد بود و مرغ شب آواز می خواند
دختر نامزد شده برای داماد،
جوراب نقشين می بافت.
و هر کس شال خود را از دريچه ای آويزان می کرد.
وه ... که چه رسم زيبايی است - رسم شال اندازی -
هديه عيدی بستن به شال داماد.

برگردان بند 28:

من هم گريه و زاری کردم و شالی خواستم.
شالی گرفتم و فورا بر کمر بستم.
شتابان به طرف خانه ی غلام (پسر خاله ام) رفتم.
و شال را آويزان کردم.
فاطمه خاله ام، جورابی به شال من بست
«خانم ننه ام» را به ياد آورد و گريه کرد.

شهريار در توضيح اين رسم می گويد : «در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمی بايست در مراسم عيد شرکت می کرديم ولی من بچه بودم، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دويدم.»

از ديگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بيشتر مخصوص کسانی بود که آرزويی داشتند. مانند دختران دم بخت يا زنان ِدر آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد ِگذر از مشکل بود می ايستادند و کليدی را که نماد گشايش بود، زير پا می گذاشتند. نيت می کردند و به گوش می ايستادند و گفت و گوی اولين رهگذران را پاسخ نيت خود می دانستند. آنها در واقع از فروهرها می خواستند که بستگی کارشان را با کليدی که زير پا داشتند، بگشايند.

قاشق زنی هم تمثيلی بود از پذيرايی از فروهرها. زيرا که قاشق و ظرف مسين نشانه ی خوراک و خوردن بود.

ايرانيان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون می گذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيده ی آسمانی پذيرايی کنند و چون فروهرها پنهان و غير محسوس اند، کسانی هم که برای قاشق زنی می رفتند، سعی می کردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجيل را مخصوص فروهر می دانستند، دريافتشان را خوش یُمن می پنداشتند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • SAHEL_M.N

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    331
    امتیاز واکنش
    2,643
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    اقیانوس آرام
    تاریخچه چهارشنبه سوری و داستان جالب چهارشنبه سوری در شاهنامه


    واژه «سور» در شاهنامه به چهار(معنى) مهمانی و جشن و سرور آمده است. برپایه سروده هاى فرزانه فردوسى توسی، سیاوش فرزند کیکاووس شاه در ٧سالگى مادرش را از دست میدهد و پادشاه همسر دیگری را برمیگزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش میىشود:
    یکى روز کاووس کى با پسر
    نشسته که سودابه آمد ز در
    زنـاگـاه روى سیاوش بدید
    پراندیشه گشت و دلش بردمید
    زعشق رخ او قرارش نماند
    همه مهر اندر دل آتش نشاند.
    سودابه در اندیشه بود تا بگونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا میخواند:
    که باید که رنجه کنى پاى خویش
    نمائى مرا سرو بالاى خویش
    بیاراسته خویش چون نوبهار
    بگردش هم از ماهرویان هزار.
    آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او چنین گفت:
    هر آنکس که از دور بیند ترا
    شود بیهش و برگزیند ترا
    زمن هر چه خواهى، همه کام تو
    بر آرم ، نپیچم سر از دام تو
    من اینک به پیش تو افتاده ام
    تن و جان شیرین ترا داده ام.
    سودابه پس از اینکه از مهر و عشق خود به سیاوش میگوید و همزمان به او نزدیک میشود ناگاه او را در آغـ*ـوش کشیده و میبوسد:
    سرش تنگ بگرفت و یک بـ..وسـ..ـه داد
    همانا که از شرم ناورد یاد
    رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
    بیاراست مژگان به خوناب گرم
    چنین گفت با دل که از کار دیو
    مرا دور داراد کیوان خدیو
    نه من با پدر بى وفائى کنم
    نه با اهرمن آشنائى کنم.
    سیاوش با خشم و پریشانی و دلهره به نامادرى خود چنین گفت:
    سر بانوانى و هم مهترى
    من ایدون گمانم که تو مادرى.
    سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم بیرون از کاخ سودابه را کرد. سودابه که از برملا شدن رویداده بیم داشت داد و فریاد کرد و دامن پاره نمود و گـ ـناه را به گردن سیاوش انداخت. بارى سیاوش به سودابه میگوید که پدر را آگاه خواهد کرد:

    از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
    بدو اندر آویخت سودابه چنگ
    بدو گفت من راز دل پیش تو
    بگفتم نهانى بد اندیش تو
    مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
    به پیش خردمند رعنا کنى؟
    بزد دست و جامه بدرید پاک
    به ناخن دو رخ را همى کرد چاک.
    در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش گذر کند. سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش گذر خواهم کرد:

    سیاوش بیامد به پیش پدر
    یکى خود و زرین نهاده به سر
    سیاوش بدو گفت انده مدار
    کزین سان بود گردش روزگار
    سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
    تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
    زآتش برون آمد آزاد مرد
    لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
    چو بخشایش پاک یزدان بود
    دم آتش و باد یکسان بود
    سواران لشگر برانگیختند
    همه دشت پیشش درم ریختند.
    سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسپ سیاهش از آتش گذر کرد و تندرست بیرون آمد.
    یکى شادمانى شد اندر جهان
    میان کهان و میان مهان
    سیاوش به پیش جهاندار پاک
    بیامد بمالید رخ را به خاک
    که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست
    همه کامه دشمنان کرد پست
    بدو گفت شاه، اى دلیر جهان
    که پاکیزه تخمى و روشن روان
    چنانى که از مادر پارسا
    بزاید شود بر جهان پادشا
    سیاوخش را تنگ در برگرفت
    زکردار بد پوزش اندر گرفت
    مى آورد و رامشگران را بخواند
    همه کام ها با سیاوش براند
    سه روز اندر آن سور مى در کشید
    نبد بر در گنج بند و کلید.
    این رخداد و آزمایش گذر از آتش در بهرام شید(سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید(جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد و از آن پس به یاد گذر سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید(سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن میگیرند.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    مراسم جشن هیرومبا
    هیرومبا یکی از آیین های کهن زدشتیان است که در روزهای آخر فروردین توسط اهالی روستای شریف آباد اردکان در نیایشگاه پیر هریشت برگزار می شود.
    source.gif


    زرتشتیان این روستا پیش از غروب آفتاب به نیایشگاه پیر هریشت می‏روند. هنگام سپیده دم پس از نیایش بامدادی به دشت میروند و هیزم و خار جمع آوری می‏نمایند. در این روز در پیر هریشت مراسم چوب زنی انجام میشود.

    به این ترتیب که به جوان یا مردی که برای اولین بار در مراسم جمع آوری هیزم شرکت کرده و یا اینکه در آن سال ازدواج کرده یا صاحب فرزند شده چوب می‏زنند. جوانان شخص مورد نظر را روی دست بلند می کنند و در میان شادی و شاباش شرکت کنندگان به او چوب می ‏زنند. بستگان این شخص باید در پایان کله قندی را به گروه برگزار کننده هیرومبا تقدیم کنند که با آن شربت درست نمایند و میان جمعیت توزیع کنند. در غروب این روز هیزم‏ها را به روستا می آورند و روی هم انباشته می ‏نمایند و در خانه‏ ها را می‏ زنند و از هر خانه نیز هیزمی می گیرند.

    %D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A8%D8%A7.jpg


    در هنگام غروب مردم دور خرمن هیزم جمع می‏ شوند و موبد نیز با آتش دان پر از آتش در آنجا حاضر است. موبد با صدای بلند پیام هیرومبا را آغاز می‏ کند و برای اموات طلب مغفرت می‏ نماید.
    افراد حاضر به دو گروه تقسیم می‏ شوند و در دو صف روبروی هم می‏ ایستند. وقتی که موبد برای اموات طلب مغفرت می نماید، یکی از گروه‏ها، در حالی که افراد گروه دست بر شانه یکدیگر دارند با صدای بلند «هیرومبا» می‏ گویند و با هم به حالت تعظیم در می‏ آیند و مجددا به حالت ایستاده باز می‏ گردند.

    %D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A8%D8%A7.jpg


    پس از آنها گروه دیگر این اعمال را تکرار می‏ کند و این عمل تا پایان نام بردن اسامی افراد برجسته و نیکوکار زرتشتی ادامه می ‏یابد. هر بار که موبد نام یکی از این افراد نیکو کار را می ‏برد و برای او طلب مغفرت می‏ نمود یک گروه اعمال فوق را انجام می‏ دهند.
    پس از آن موبد خرمن هیزم را آتش می‏ زند و مردم در اطراف آن حلقه زده و شادی می‏ نمایند و آرزوی روشنایی و دل گرمی می‏ نمایند.
    بامداد روز بعد خانمها گلوله‏ های آتش را از زیر خاکستر بیرون آورده و در آتشدان می گذارند و به خانه می ‏برند و آن آتش را تا صد شبانه روز با افزودن چوب به آن، روشن نگه می ‏دارند و آن را با آتش پنجه روی بام پیوند می‏ زنند.



    %D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A8%D8%A7.jpg




    پس از آتش افروزی هیرومبا، به مدت سه شبانه روز در این روستا جشن‏هایی برگزار می‏ شود. پس از غروب آفتاب جوانان به در خانه‏ ها می ‏روند و اسامی درگذشته هر خانه را نام می‏ برند و هیرومبا می‏ گویند. صاحب خانه نیز مقداری آجیل به آنها می ‏دهد. پس از آن مردم به خانه افرادی که در نیایشگاه پیر هریشت چوب خورده‏ اند و مجددا آنها را چوب می ‏زنند.

    %D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%87%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A8%D8%A7.jpg


    در پایان روز سوم مجددا اعمال و مراسم هیرومبا را تکرار و برای اموات طلب مغفرت می‏نمایند. در روستای اله آباد و فرسی آباد این مراسم به نام «هیبیدوگ» و در روستای خرمشاه به نام «شاخ شاخ دُربَند» برگزار می‏ شود.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    نوروز در آیین ها و اساطیر ایران

    جشن
    همتای واژه (عید) در زبان های ایرانی (جشن) یا (یسن) است. از ریشه YAZ به معنای ستایش، نیایش و پرستش؛ (ایزد) به معنای ستایش شده و نیایش شده نیز از همین ریشه است. (جشن) واژه ای ایرانی، مذهبی و بسیار کهن است. این واژه که باری گران از معناها و سنت های ویژه ایرانی را بر دوش دارد، در اصل عبارت بوده است از برپایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت رخداد یک پیروزی، یک واقعه اجتماعی یا یک معجره آسمانی که سودی برای اجتماع داشته باشد. مردم به هنگام برپایی بزرگداشت گردهم جمع می آمدند و خدای را با مراسم ویژه مذهبی نیایش می کردند، و این نیایش و سپاس همه ساله به عنوان قدرشناسی از موهبتی که از سوی خداوند ارزانی شده بود تکرار می گردید. این مراسم با رقـ*ـص های مذهبی و سرود و موسیقی نیز همراه بوده است. در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و پیش از ظهور زردشت همواره مراسم قربانی پس از مراسم نیایش و ستایش انجام می پذیرفت. آن چنان توده هایی از آتش برپا می داشتند و در کنار آن صدها و هزارها اسب و گاو و گوسفند قربانی می کردند. آن گاه سهمی از قربانی به آتش داده می شد و باقیمانده آن میان مستمندان و نیایشگران پخش می گردید و با همین گوشت قربانی سور و مهمانی برگزار می شد.

    یک پدیده کیهانی مانند واقع شدن خورشید در نقطه های اعتدال ربیعی یا خریفی یا انقلاب صیفی و شتوی می توانست انگیزه ای برای برگزاری جشن باشد. همین جشن ها در دوره های مختلف زندگانی اقوام ایرانی، آغاز سال را اعلام می کردند. چنانکه جشن های نوروزی، جشن مهرگان، جشن شب چله تابستان و شب چله زمستان از این قبیل است.

    تعداد دیگری از جشن ها برای نیایش امشاسپندان و ایزدان برپا می شد، از آن روی که این ایزدان نگاهبان روزهای ماه و ماه های سال بودند، هرگاه که نام روز با نام ماه برابر می افتاد، به آن مناسبت جشنی برپا می شد.



    جشن عید نوروز

    این جشن از کهن ترین جشن های ایرانی است که پژوهشگران بنیاد آن را هند و ایرانی ندانسته اند، بلکه با قید احتمال آن را به اقوام بومی نجد ایران پیش از مهاجرت و آریاییان، منسوب می دانند. همچنین دو جشن مهرگان و نوروز از طریق سومریان به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    راه یافته و در آنجا دو جشن (ازدواج مقدس) و (اکیتو) را پدید آورده که بعدها در بین النهرین این هر دو جشن به صورت جشنی واحد در آغاز سال نو برگزار گردیده، ولی در نجد ایران همچنان تا دوره
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به صورت دو جشن مستقل بر قرار مانده است.

    بنابراین سه جشن «نوروز»، «مهرگان» و «سده» بیشتر در زمره اعیاد ملی ایرانی قرار می گیرند تا جشن های مذهبی؛ گفتنی است که در گاهان و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از این سه جشن یادی نشده است.



    نوروز کوچک و نوروز بزرگ

    عنوان نوروز در فرهنگ ایرانی به دو روز تعلق داشته است. یکی روز اول فروردین، که خورشید به برج حمل می رسد و به آن نوروز کوچک یا (عامه) می گویند و دیگری نوروز بزرگ یا (نوروز خاصه) است که روز خرداد از ماه فروردین است.

    گفته اند : نوروز سالروز آفرینش جهان و انسان است و نوروز بزرگ روزی است که در آن جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم های نیکو گذاشت، و گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است. باید که به آب های پاکیزه تن را بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر خدا مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید.



    نوروز و فـَرَوَشی ها

    ماه فروردین به فـَرَوَهرها و یا فروشی ها تعلق دارد. جشن نوروز نیز نمادی از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی است که به رستاخیز و حیات منتهی می شود. فروهر یکی از نیروهای غیر مادی در وجود انسان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در جهان مینوی به وجود می اید و پس از مرگ آدمیان نیز دوباره به جای نخستین خویش باز می گردد و از پادافراهایی که روان انسان ها به مناسبت گناهان باید متحمل شود به دور است. در عقاید باستانی تر، ایرانیان تنها قهرمانان را دارای فروهر می دانستند، اما بعدها پرهیزگاران نیز از این موهبت بهره مند می شوند. آنان سالی یکبار برای دیدار بازماندگانشان به خانه های خویش فرود می آیند و ورود آنان برکت را به همراه خواهد داشت، آن زمان که خانه را پاکیزه و درخشنده ببینند. ولی چنانچه آن را آشفته در هم و پاکیزه نشده بیابند برکت برای آن نخواسته ، آن را رها می کنند.

    حضور فروهرها از طلیعه فروردین و نوروز آغاز می شود و تا دهم فروردین و به روایتی تا نوزدهم آن ادامه می یابد از این جهت مراسم آتش افروزی بر بالای بام ها انجام می پذیرفته تا راه خانه ها را به فروهرها نشان دهند.

    به گفته بعضی از محققان تا به امروز نیز اعتقاد به بازگشت ارواح نیاکان در ایام نوروز وجود دارد. چنانکه اعتقاد به آزادی مردگان در شب های جمعه و بازگشت ارواح آنان به خانه های خود می تواند چنین بنیادی داشته باشد.



    پیوند نوروز با آب


    نوروز بزرگ، روز خرداد از ماه فروردین است و خرداد ایزد موکل بر آب در جهان مادی است. در بندهش چنین آمده است:

    همه نیکی ها چون از ابرکران (عالم اعلی) به گیتی آید، به خرداد روز آید. باشد که همه روز آید، اما آن روز بیش آید. پیداست اگر آن روز بر تن جامه ای نیکو بدارند. و بوی خوش بویند و مروای نیک تفأل کنند و… آن سال نیکویی بدیشان رسد و بدی را از ایشان دور می سازد. از آنجا که نوروز در آغاز فصل بارش باران های بهاری قرار دارد می توان ردپای اردویسور اناهید را نیز در آن یافت. اردویسور اناهید الهه آب است. اوست که به فرمان اورمزد از آسمان باران، برف و تگرگ را فرو می باراند. بندهش او را «مادر آب‌ها» توصیف می کند که پاکیزه نگاه داشتن تخمه مردان، چون از خون پالوده شود و نیز زنان، چون بزایند و دیگر آبستن شوند از خویشکاری های اوست.

    و نیز گفته اند : سبب این که ایرانیان در نوروز غسل می کنند آن است که این روز به الهه آب تعلق دارد. از این رو، مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب برمی خیزند و با آب قنات و حوض خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری بر خود از راه تبرک و دفع آفات می ریزند. و در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و درباره سبب این کار برخی گفته اند علت آن است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و سپس ناگهان سخت ببارید و مردم به آن باران تبرک جستند و از آن آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همچنان در ایران مرسوم بماند.



    نوروز پیروز

    نوروز همچنین نمادی است از پیروزی نیکی بر بدی. از همین رو آیین نیایش رپیثون در نوروز برگزار می شود. (رپیثون ) سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است. با یورش دیو زمستان به زمین رپیثون به زیر زمین فرو می رود تا با گرم نگاهداشتن آب های زیرزمینی، گیاهان و ریشه درختان را از مرگ نجات بخشد. بازگشت سالانه او در بهار نمادی است از پیروزی نهایی خیر بر شر، به همین مناسبت جشن و نیایشی ویژه در مراسم نوروزی به ایزد مذکور تعلق داشته است.

    یکی از نوشته های پهلوی به نام ماه فروردین روز خرداد این معنا، (پیروزی نیکی بر بدی)، را بسیار یادآور می شود. در این متن، این روز، روزی است که تهمورث اهریمن دروند (گناهکار) را سی سال به باره کرد، منوچهر به خونخواهی ایرج بیرون آمد و سلم و تور را هلاک کرد، سام نریمان بر سناوذک دیو پیروز شد، کیخسرو به خونخواهی پدر خویش (سیاوش) افراسیاب را هلاک کرد، منوچهر و آرش زمین را از افراسیاب باز ستاندند، و بالاخره در ماه فروردین، روز خرداد، اورمزد فرمان رستاخیز دهد و جهان را بی مرگ و بی زرمان (بی پیری) و بی پتیاره (بی عیب و نا آلوده) کند. آن زمان است که اهریمن با دیوان و دروجان … همگی ناکار گردند.



    نوروز روز دین و روز پادشاهی

    در ماه فروردین، روز خرداد، فریدون جهان را تقسیم کرد. روم را به «سلم»، ترکستان را به «تور» و ایرانشهر را به «ایرج» داد، کیخسرو و سیاوشان را به لهراسب سپرد، زردشت دین مزدیسنان را از اورمزد پذیرفت و کی گشتاسپ شاه دین را از زردشت و در این روز پشوتن رواج دین خواهد کرد.

    و نیز روایت شده است که کوروش پس از پیروزی بر بابل، پسر خود کمبوجیه را در جشن نوروز گموک بابلی به عنوان پادشاه بین النهرین معرفی کرد.



    نوروز و سلیمان

    در روایات ایرانی آمده است که چون سلیمان بن داوود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت. اما پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بازیافت و پادشاهی و فرماندهی به او بازگشت و مرغان به دور او گرد آمدند، و ایرانیان گفتند: نوروز آمد.



    نوروز و خوان هفت سین

    از مهمترین آیین های نوروزی، گستردن خوان نوروزی است که مشهورترین آن «سفره هفت سین» است. این سفره تا پایان جشن نوروز گسترده می ماند. این خوان مجموعه ای است متنوع از آنچه که در زندگی به آن احتیاج است. البته محدود کردن آن به هفت چیزی که با حرف «سین» آغاز می شود اصالتی ندارد. همچنین این خوان می تواند به نوعی بیانگر پذیرایی از فروهرها باشد که از روز اول فروردین به خانه های خویش وارد می شوند.

    عدد هفت از اعداد مقدس نزد ایرانیان است که با هفت امشاسپند (برابر هفت ملک مقرب در آیین های سامی) ارتباط دارد.

    گویند: سین شکل کوتاه شده سینی است که همان خوان مسین است. و در نوروز هفت خوان را برای هفت امشاسپند می آراسته اند. یا آنکه برای برکت و شگون در هفت سینی دانه هایی را که برکت به سفره می آورد می رویاندند و آن گاه در خوان نوروزی قرار می دادند.

     
    بالا