داستان نسخه آقای دکتر

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
26

نسخه آقای دکتر

آقای مریض وارد مطب آقای دکتر شد و صدا زد آقای دکتر به دادم برسید .خیلی حالم بده لطفا چند تا آمپول به من بزنید.

آقای دکتر گوشی معاینه شو به جای اینکه بذاره روی گوشاش گذاشت دور گردنش و به جای اینکه قلب مریض رو معاینه کنه ، روی مچ دست مریض رو معاینه کرد و گفت اوه اوه قلبتون تند تند می زنه.باید قلبتون رو عمل کنم .بعد توی گوشهای مریض رو نگاه کرد و گفت اوه چقد تب دارید!

بعد هم توی دهن مریض رو نگاه کرد گفت معلومه که سرتون هم حسابی درد می کنه .باید سرتون رو هم پانسمان کنم .آقای مریض گفت پس کی آمپول می زنید من آمپول بیشتر دوست دارم .

دکتر توجهی نکرد و شروع کرد به نوشتن نسخه و گفت باید هر هشت ساعت یه چیپس بخورید قبل از غذا هم پفک یادتون نره .یه بسته آدامس هم براتون می نویسم یکی صبح یکی شب . اگر هم تشنه تون شد آب یخ یخ بخورید!روزی ده تا آمپول هم براتون نوشتم که الان همه رو بهتون می زنم.

اول سرش رو پانسمان کرد بعد از اون نوبت آمپولا رسید . دکتر یه سرنگ بزرگ برداشت و چند تا آمپول به آقای مریض زد یکی به دستش ،یکی به پاش ،یکی به گردنش ،یکی به کمرش و... ولی همه آمپولها رو با همون یه سرنگ بهش زد. باورتون می شه همه رو با همون یه سرنگ زد.

تازه هنوز مریض دوست داشت آمپول بزنه که دیگه بابا صدا زد بچه ها دکتر بازی بسه دیگه بیایید نهار بخورید!
 

برخی موضوعات مشابه

بالا