اخبار سینما و تلوزیون نقدی بر فیلم The LEGO Movie (فیلم لگو) / بی پروایی در نوگرایی و پس زدن کلیشه ها

♥MASTANE♥

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
4,316
امتیاز واکنش
3,789
امتیاز
546
محل سکونت
شیراز
فیلم لگو» مخاطب را با فیلمی مواجه کرده است که میتوان در آن، چه در درونمایه و طراحی پیام و چه در لحن و بیان و چه در بهرهگیری از عناصر روایی و تا حدی ساختاری و چه در آفرینش جهان اثر و شکلدهی مناسبات درونی و بیرونی آن، نوعی بیپروایی و اراده پولادین جهت نوگرایی و پسزدن کلیشهها یافت.
The_Lego_Movie_poster.jpg


از یک انیمیشن چه انتظاراتی داریم؟ سیر و سیاحتی ماورایی و در عین حال بیحد و مرز که در آن، ذهنیت و عینیت و خودآگاه و ناخودآگاه و آرمان و واقعیت و حقیقت با یکدیگر درهمآمیخته شده باشند؟ یا میدانداری روح و رهایی از جسم و حرکت به سوی آسمانها و درنوردیدن ابرها؟ یا شاید هم شنا در اعماق دریای بیکرانی که خود، جزئی از آن هستیم، آن هم در پیوندی کاملا ارگانیک با فصل کودکی که اصیلترین و صادقانهترین فصل زندگی انسانی است؟ یا شاید هم در پیوند با کودک درونمان که حتی در عنفوان جوانی و میانههای میانسالی و اوج کهولت قدرتمند است ولو برای لحظاتی هم که شده، بر آدمی حاکم شود و بهوسیله سلاح مخفی اعجابانگیزش، «اربـاب تجارت» را با اَمت بریکوسکی عادی و غیراستثنایی متحد کند؟ نگارنده البته نمیخواهد تا آنجایی پیش رود که «فیلم لگو» را انیمیشنی ایدهآل بداند اما میتواند قاطعانه ادعا کند که «فیلم لگو»، اکثریت قریب به اتفاق انتظارات مخاطب از انیمیشنی ایدهآل را برآورده کرده است.

مسلما از دنیای آزاد و رها و بدون خطکشی یک انیمیشن، توقع حصول یک درام کاملا علت و معلولی نمیرود اما میتوان انتظار داشت که بهرهگیری از عنصر تصادف، بویژه در شکلدهی کنش و واکنشها و رویدادها و حوادث، بهگونهای باشد که انسجام میان تمام آنچه درون درام میگذرد حفظ شود و این، دقیقا یکی از موهبتهای «فیلم لگو»یی است که از ابتدا تا پایان، تم و مسالهای کودکانه اما به غایت گزنده و جسورانه و تابوشکنانه و اصیل و نو را برای خود برگزیده و مخاطب را با فیلمی مواجه کرده است که میتوان در آن، چه در درونمایه و طراحی پیام و چه در لحن و بیان و چه در بهرهگیری از عناصر روایی و تا حدی ساختاری و چه در آفرینش جهان اثر و شکلدهی مناسبات درونی و بیرونی آن، نوعی بیپروایی و اراده پولادین جهت نوگرایی و پسزدن کلیشهها یافت بهگونهای که:

1-هرگونه طراحی دستوری و مهندسی از پیش تعیینشده شادی و سرگرمی و دیکته آمرانه آن به مخاطب (نظیر آنچه «اربـاب تجارت» میکند و نمونههای فرامتنیاش را میتوان در بسیاری از آثار پاپ کورنی و انیمههای کلیشهای مصداقیابی کرد) مذموم دانسته میشود و محکوم به شکست.

2- بهرغم چشمنواز بودن و بهرهگیری گسترده از جذابیتهای بصری، به سبب اهمیتی که برای بروز و ظهور همزمان و توامان بخش نمایشی و بخش درام قائل است، قدرتنمایی بخش نمایشی مجزای از بخش درام را نمیپسندد و از این رو، هرگونه ایجاد هیجان کاذب و هیبت تحمیلی و زرق و برقهای پوشالی ولو فانتزیگونه که بیتناسب با سیر دراماتیک فیلم باشد را رسما به باد تمسخر میگیرد.

3- آنقدر هوشمند و زیرک است که بهرغم ورود عاشقانهاش به عوالم شلوغ و پرتلاطمی همچون اکشن و تعقیب و گریز، گیرا و خیرهکننده و شبهماتریکسی همچون مغز اَمت، زیبا و فریبندهای همچون شهر ابرآلود کوکولند، کوچک و متظاهرانهای همچون سرزمین زلاند میانه بخوانید (اربـاب حلقهها) و بزرگ و جاودانهای همچون غرب قدیم (بخوانید وسترن) نه تنها مرعوبشان نمیشود بلکه ضمن بهرهگیری از نوستالژیشان جهت ادای دین به برخی لحظات بهیادماندنی تاریخ سینما، صراحتا آنها را هجو نیز میکند.

4- میداند که برای نو بودن باید مبهوتکننده باشد و از این رو، حتی لحظهای نیز از غافلگیرکردن مخاطب خود غافل نمیشود. در موقعیتسازیها، نهتنها از هیچ نوع کلیشهسازی تبعیت نمیکند بلکه هرگونه قهرمان پروری دمده، پایانبندی قابلپیشبینی، تعیین مسیر تحمیلی برای قهرمانان، خطابههای پرطمطراق و عاشقانههای متداول (که بعضا مخاطب را تا مرز تهوع نیز پیش میبرند) را به نحوی هجوآمیز به چالش میکشد.
5- اگرچه در بهکارگیری ابرقهرمانها و اسطورهها کم نمیگذارد و از بتمن و رابینهود و پری دریایی و شکیل اونیل و زن شگفتانگیز و سوپرمن و فانوس سبز گرفته تا نینجای سبز و میکل آنژ و مایکل آنجلو و آبراهام لینکلن و گندالف و دامبلدور و ریش آهنی در آن یافت میشود اما اشتباه نکنید! «فیلم لگو» مصمم به اسطورهزدایی است و با جنبههای تصنعی و افراطی و نخنمای ابرقهرمانانه، در ضدیت مطلق. تصور کنید آبراهام لینکلن را زمانی کهسیاست محافظهکارانهاش در قالب گریز از صحنه نبرد گل میکند و شکیل اونیل را زمانی که دستش برای حریف رو میشود و سوپرمن را زمانی که با آدامسهای چسبان کاملا مهار میشود و از پرواز قهرمانانه محروم و فانوس سبز را زمانی که معلوم میشود، آنقدرها هم که بهنظر میآید باهوش نیست و زن شگفتانگیز را زمانی که جت نامرئیاش نابود میشود و خودش دستگیر و بتمن را زمانی که ماشین بتمنیاش نابود میشود و در هدفگیری بیش از 10 پرتاب خطا دارد. البته که عجیب است اما شما تعجب نکنید! چرا که موارد یادشده، تنها معدود نمونههایی از تهاجم هجوآمیز «فیلم لگو» به کلیشههای رایج در آثار ابرقهرمانی و اسطورهپرور هستند؛ کما اینکه برخی خیزشهای قهرمانانه اما نمایشی ویترویوس و اَمت نیز از گزند این تهاجم در امان نیستند و برخی تحکمهای تیپیکال اربـاب تجارت (ضدقهرمان) نیز همچنین.
علاوه بر اینها، «فیلم لگو» به عنوان یک فیلم انیمیشن شخصیت- موقعیت که قصهگو و دارای ژانر و لحنی کمدی- درام است، تقریبا به تمام قواعد و ملزومات سبک خود پایبند است. ابتدا از قصه شخصیت (اَمت) و معرفی خصوصیات و منش و وضعیت و شرایط پیرامونی او آغاز شده و جهان اثر را از طریق معرفی مختصات و فضاسازیهای بصری و محیطی خلق کرده و سپس به قصه موقعیت میرسد و این طریقت (رسیدن از شخصیت به موقعیت) را غالبا بهوسیله تغییر نماها از نماهای بسته و مختص شخصیت (کلوزآپ و مدیوم کلوز) به نماهای عمومی و مختص موقعیت مدیوم شات و لانگشات) در میزانسن نیز دنبال میکند. دارای پلاتی پررنگ است که از طریق آن، شخصیت اصلی خود را تکمیل و شخصیت مکمل (لوسی) و تیپهای خود را معرفی و مجموعه پرسوناژهایش را در عرض یکدیگر تعریف میکند و آنقدر در این امر موفق است که حتی ابرقهرمانهای داستان نیز اگرچه جملگی تیپاند و دارای یکنواختی اما مفروض و ناشناخته و بیهویت نیستند و بارزترین نمونهشان بتمنی است که خصوصیاتی از تیپ او، همچون گریز از هویت حقیقی و علاقه به تاریکی و غافلگیرکردن دیگران و فداکاری و انجام عمل قهرمانانه، ولو به نحوی کمیکوار هم که شده مورد پرداخت قرار گرفته است. در قصه موقعیت، به مدد خلق موقعیتهای پیدرپی پیرامونی که جملگی با موقعیت مرکزی در ارتباطاند، امکان پیدایش هرگونه خلأ داستانی را به حداقل رسانده و به آن ریتمی میبخشد که به سبب دارا بودن فیلمنامهای مملو از کاراکتر و موقعیت و رویداد و حادثه و کشمکش و چالش و فراز و فرود، تند است و آنچنان مخاطب را پیگیر ماجراهای پرتعداد فیلم میکند که عملا گذشت زمان حس نمیشود.

اما از یاد نبریم که «فیلم لگو» برای دقایقی از قالب انیمیشنی خود خارج شده و وارد دنیایی حقیقی میشود که از قضا، حاوی کمرمقترین دقایق فیلم است. دقایقی که دیگر از قصهگویی و خلق موقعیت و رویداد و حادثه جدید خبری نیست. این را نیز باید اذعان کرد که ایجاد مشابهت میان دنیای لگو و دنیای حقیقی و تلاش جهت منطبقکردن تصاویر این دو دنیا، صرفا با ایجاد پیوند میان یک سکانس آرمانی انیمیشنی و یک سکانس حقیقی سانتی مانتال ممکن نیست و نمیتوان با بهرهگیری از یک پلات کمرنگ از دنیای حقیقی، فن و پدرش را همان نسخههای حقیقی «اَمت» و «اربـاب تجارت» دانست. لذا بدیهی است که فیلم در ایجاد مشابهت یادشده، چندان موفق نبوده و شاید برای تحقق این مهم، پررنگترکردن پلات دنیای حقیقی و روایت موازی قصههای این دو دنیا، کارآمدتر مینمود. با این همه اما، نگارنده ترجیح میدهد که این چند دقیقه را نیز در امتداد خلاقیتهای به خرج داده شده توسط «فیلم لگو» ببیند و نه تحت عنوان ریسکی مخرب؛ چرا که متولیان فیلم، به نحوی رندانه از طریق همین دقایق اندک:
1- آرمان و حقیقت را با یکدیگر درهم میآمیزند و میان دو دنیای فیلم، ارتباطی تماتیک برقرار میکنند که در تنها تغییر لحن فیلم از کمدی (که در دنیای لگویی متبلور شده) به درام (که در دنیای حقیقی متبلور شده) نیز جاری است و از جامپکاتیشدن این تغییر لحن و به تبع آن، چندپارهشدن فیلم جلوگیری میکند.
2- نگاه خود را بر اثر حاکم و جانمایه فیلم را سرراست و هدفمند میکنند و از این رو، حضور مولف در پشت اثر نمایان میشود تا «فیلم لگو» برخلاف بسیاری از نظایرش، با توفیق در فرم، از مضمون عبور کرده و به محتوایی قابل عرضه دست یابد که منبعث از نگره مولفی خالقان اثر است.
3- هم وجه فانتزی و ماورایی اثر را صادقانه توجیه میکنند و هم به آنچه بویژه در دقایق پایانی دنیای آرمانی «فیلم لگو» رخ میدهد، اصالت میبخشند. آری! آنچه جوهره «فیلم لگو» را تشکیل میدهد مگر چیزی جز ذهنیت آرمانیافته کودک درون آدمی است؟ و حال «فیلم لگو» این ذهنیت را با عینیت پیوند میزند.

اصولا در عرصه نقد و نظر، پیشبینی توفیق یک فیلم در فصل جوایز، آن هم درست هنگامی که تا رونمایی از آثار برتر سال زمان زیادی باقی مانده عاقلانه نیست؛ خاصه آنکه بعید بهنظر میرسد تا اسکار، «فیلم لگو»ی گزنده و هوشمندانه و تابوشکن و ضدخنثی و نوگرا را به انیمههای خوشرنگ و لعابتر اما نخنما و دارای تم تکراری ترجیح دهد. در این میان، نگارنده تنها آرزومند است که ولو به بهای اصابت سنگی به سر برخی از اعضای بدسلیقه آکادمی اسکار هم که شده، این اثر به غایت خلاقانه فیل لرد و کریستوفر میلر (کارگردانان و فیلمنامهنویسان «فیلم لگو») در میان نامزدهای برترین انیمیشن سال اسکار قرار گیرد تا حداقل از این طریق، باب نقد و نظر برای این انیمیشن نزدیک به استثنایی، بیش از پیش گشوده شود. البته اگر این نیز نشد، یقینا مکانیزم تصحیحکنندهای به نام «تاریخ سینما» وجود خواهد داشت که «فیلم لگو» را فارغ از تمام مهجورماندنهایش، به عنوان یکی از بدیعترین انیمیشنهای دستکم 5 سال اخیر خواهد شناخت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
131
پاسخ ها
0
بازدیدها
1,113
پاسخ ها
0
بازدیدها
173
پاسخ ها
0
بازدیدها
571
پاسخ ها
0
بازدیدها
230
پاسخ ها
0
بازدیدها
231
پاسخ ها
0
بازدیدها
237
پاسخ ها
0
بازدیدها
86
پاسخ ها
1
بازدیدها
306
پاسخ ها
11
بازدیدها
726
پاسخ ها
0
بازدیدها
160
پاسخ ها
0
بازدیدها
239
پاسخ ها
0
بازدیدها
164
پاسخ ها
0
بازدیدها
209
بالا