پیش نمایش بازی ها

  • شروع کننده موضوع Maedeh.z
  • بازدیدها 1,901
  • پاسخ ها 14
  • تاریخ شروع

Maedeh.z

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/13
ارسالی ها
605
امتیاز واکنش
1,150
امتیاز
391
محل سکونت
تهران
18148146978273614322_9%20-%20Co.jpg

پیش نمایشی بر Watch Dogs 2

"به قلم حسین رضایی"

ایده یا پیاده سازی؟ دو مفهومی که امروز، روزگار در برابر هم قرارشان داد! گاهی این تضاد به حدی بالا می‌کشد که شکافی عمیق بین بازیسازان پدید می‌آید و فضایی دوقطبی بر صنعت گیم حکم‌فرما می‌شود. ایده، اجرا می‌خواهد، همانطور که کنسول، دسته می‌خواهد! پیاده‌سازی بدون هیچ ایده‌ای نیز عملاً نمی‌تواند در دریای فکرهای اجرایی نشده‌ امروز، حرفی برای گفتن داشته باشد. "واچ داگز" به عنوان یک بازی که ایده‌اش شایسته کف و خون قاطی‌کردن بود، می‌تواند مثال خوبی در این خصوص باشد. یک اجرای دست و پا شکسته و در نهایت عنوانی که نتوانست به آن‌جایی که باید، برسد. "واچ داگز" نشان می‌داد که یوبیسافت بعد از مدتی سرش به سنگ خورده‌است و می‌خواهد لکه‌های ننگی که بر پیشانی‌اش بیداد می‌کرد را پاک کند. این که به راحت‌ترین شکل ممکن بتوانیم بر حریم خصوصی مردم پادشاهی کنیم و با غرور بر این مسند تکیه دهیم، چیز ساده‌ای نیست. اما زمانی قضیه ساده می‌شود که همان مبحث پیاده‌سازی درست پیش می‌آید. "واچ داگز" شاید نهایتاً عنوانی نبود که به این هدف دست یابد، اما حداقلش پایه‌گذاری سری بازی بود که می‌توانست بعدها وسیله‌ای شود که یوبیسافت باهایش عرش را سیر کند. بازی ریشه‌اش محکم و استوار بود، اما شاخ و برگش چه؟ جوابش را می‌دانید فلِذا وقت را غنیمت می‌شماریم و به ادامه مطلب می‌پردازیم.

حرف در مورد "واچ داگز" بسیار است. اما همان بس که این ایده دست و پا شکسته هک و سایر المان‌های ناقص و عذاب آور همراه با آن ژست‌های کذایی در برابر GTA که چند پیراهن بیشتر پاره کرده‌ بود باعث شد که دُم "واچ داگز" را روزگار قیچی کند. "واچ داگز" به شرکتی تکیه داده بود و فخر می‌فروخت که چند سالی می‌شود در استخر پر پول خود شیرجه می‌د و با سرعت‌نور شنا می‌کرد. در نتیجه این‌مورد که شاهد ظهور فرانچایزی جدید باشیم، حتی از طلوع کردن خوشید هم ممکن‌تر بود. این مورد هم خودش مایه امید بود و هم ناامیدی! ناامیدی‌اش را که خودتان خوب از بر هستید، اما امید چرا؟ چون نهمین شرکت ثروتمند ، سالیان پیش توانست با نسخه دوم AC، کم‌کاری‌های پدرش را جبران کند و انقلابی عظیم و بلوغی رسا در کل صنعت گیم پدید آورد. پس چرا "واچ داگز"، تتمه‌ی این رسالت نشود؟ و این چنین نیز شد! بازی برای به دست آوردن این رسالت، اولین گام را گذاشت و با معرفی‌ خوب خود روزنه‌های در قلب‌مان شکافت؛ آن‌هم بدون هایپ‌های پرزرق و برق! البته این مورد را نباید به پای تغییر سیاست‌های یوبیسافت بدانیم چرا که نسخه اول با آن‌هایپ‌هایش هفت پشت این سری را از این نظر تامین کرد. اگر می‌خواهید بدانید،"واچ داگز 2" دقیقاً‌ چه چیزی در چنته دارد، پس Scroll موس‌های‌تان را آماده کنید که گپ جالبی داریم!

30340146978273642999_4%20(2).jpg


دنیایی جدید

شیکاگو هم زیبا بود و هم تاریکی‌های تکنولوژی را به خوبی به رخ می‌کشید. پر بود از مناظر جالب، مردمانی که در خیابان به حدی غرق در تکنولوژی بودند که انگار داشتند پوکمن بازی می‌کردند! خلاصه آن که از بُعد فضاسازی در سطح مقبولی قرار داشت. اما با این اوصاف تمام شیره‌های وجودش در همان نسخه اول ته کشید و دیگر چیزی باقی نماند که نسخه دوم را بتواند رستگار کند! نسخه جدید شهری جدید می‌خواست، مردمانی جدید، تمدنی جدید، فرهنگی جدید و کلاً تازه! بعد از شیکاگو این بار ctOS، رفته است سراغ مهد تکنولوژی های سربه گردون سای اینک خفته در آمریکا، یعنی سان فرانسیسکو! سان فرانسیسکو اما علی رغم این‌که وسعتش را تنها یک علامت تعجب می‌تواند توصیف کند، قرار است یک دنیای پویاتر و زنده‌تر از شیکاگو را به گیمرها هدیه دهد.

"پل گلدن گیت" آن را به خاطر آورید، حساب کار دست‌تان می‌آید که با چه اعجوبه شهری روبرو هستیم. در تاریخ می‌گویند، سان فرانسیسکو یکی از بزرگترین تنوع‌های قومی و ملی را داراست. از چینی و ایتالیایی‌ها گرفته تا محله‌سیه چرده‌های آفریقایی و کله‌خراب‌های آمریکایی الاصل! پس چه فکر خوبی است که سازندگان بار و بندیل‌شان را جمع کرده‌اند و رفته‌اند به سوی سان فرانسیسکو! به خصوص این که مردمان این شهر به لطف بینا شدن یوبیسافت، زندگی طبیعیتری را در کوچه و خیابان دارند و شما را یک‌راست نزد دنیایی می‌فرستند که بزودی عالم واقعیت هم به آن بیمار می‌شود! بیچاره این مردمان سیه‌بخت و ننه مرده‌ که ....

11082146978273622354_4.jpg


یوبیسافت بی خیال آیدن می شود!

صبر کنید؛ می‌دانم که الحق مارکوس تیپ و قیافه‌اش و علل خصوص وقارش در قیاس با آیدن، همانند قیاس دزدهای دریایی سومالی با داعش است. اما با این وجود، منکر این نباید بشویم که شخصیت آیدن آن‌گونه که باید و شاید، برای همه مخاطبان تو دل برو نبود و حالا مارکوس هالووی را می‌بینیم، یک سیه چرده طناز، چابک، بزن‌بهادر و عاشق خط و نشان کشیدن یا شاید بهتر است بگوییم لقمه بزرگ‌تر از دهان برداشتن! بحث خودمانیست، در نگاه اول، مارکوس به درد یک بازی جهان باز که حول محور هک بچرخد نمی‌خورد. هر هکری حتی از نوع نوبانه‌اش هم اندکی صلابت از سر و رویش می‌بارد، اما مارکوس در اولین نگاه فاقد این مورد است.

با این وجود اگر از زوایا و خفایا به قضیه نگاه کنیم متوجه می‌‌شویم که این‌ها صرفاً یک مشت فکت بدون محض خالص بر پایه چند نمایش دست و پا شکسته‌است و چه بسا مارکوس آن‌گونه نباشد که فکر می‌کنیم. یا حتی اگر هم باشد، در ادامه بازی سرش به سنگ بخورد و آقایی بشود برای خودش! چون که بالاخره همین فرد می‌خواهد شهر را از دست ctOS نجات دهد و هر چه باشد برای خودش کسیست! و این که در نظر داشته باشید که مارکوس داشته‌هایی دارد که آیدن برای‌ آن له له می‌زد. طنز خاص، گروهی‌زنده‌تر و با نشاط‌تر و هزاران خصوصیت اخلاقی برجسته! بزنیم به تخته، از لحاظ پارکور بازی‌ و لت و پار کردن دشمنان ماشالله برای خودش یک پا رب النوع آمادگی جسمانیست. خلاصه این که مارکوس می‌تواند دلیل خوبی برای بازی کردن "واچ داگز 2" باشد.

41357146978273639912_5%20(2).jpg


یوبیسافت، حسابدار استخدام می‌کند!

به این نکته هم قبلاً اشاره کردم که "واچ داگز" در خصوص هک عنوانی نسبتاً کامل است. اما همین هک، جداً یکی از عاملین به فراموشی سپردن نسخه اول بود. شاید شما هم مثل من می‌بودید و ترجیح می‌داید در چند فقره از مراحلش هک و تعلقات آن را ول کنید و به چسبید به همان اعمال گیمرپسندانه گذشته خودمان! خب به هر حال هر چیزی تا یک اندازه‌ای ظرفیت دارد. به خصوص این که ما با یک هک ساده‌ای و نه چندان پیچده‌ای روبرو بودیم! بازی با کمی مبالغه، در خصوص چند کلیک حوصله‌سربر تکراری و ساده در کنار سرکار گذاشتن و سرک کشیدن به زندگی مردم بود. نه یک هکری که دار دنیا زیر دستانش است و می‌تواند تا ته زندگی بقال و چقال را در بیاورد.

خبر خوش این است که باید نگرانی ها را دور بندازید! یوبیسافت برای این کار آستین بالا زده است، شما این‌بار دیگر دست‌تان باز نیست که هر کجا عشق‌تان کشید بروید و با جفت پا حریم خصوصی ملت را نابود کنید، بلکه سازندگان مرحمت نمودند و برای این بخش با اعمال یک نوار مربوط به هک، برای شما محدودیت‌هایی را اعمال کرده‌اند. نکته تیتر را حالا گرفتید؟ بله، این‌بار اما یوبیسافت برای کیسه خلیفه حسابدار گذاشته است و رسالتش را هم تکمیل کرده‌است و آپشن‌های هک کردن را گسترش داده‌ تا دست شما بازتر باشد. به عنوان مثالی کوچک، تصرف شما در هک ماشین این‌بار پا را فراتر گذاشته‌است و حتی می‌توانید با گوشی‌تان حرکتش دهید. یا در نوع دیگرش می‌توانید پلیس‌ها را به جان شخصی بندازید که آب‌تان با وی در یک جوی نمی‌رود. در کل شاید هم واقعاً سیستم هک کردن بازی آسان نشده باشد اما خوبی کار این است که گستردگی بیشتر آن و محدودیتش باعث می‌شود که زمان بیشتری را صرف آن کنیم.

31818146978273512689_5.jpg


این‌بار واقعاً رانندگی به تن‌تان می‌چسبد!

واژه دروغ زمانی معنا می‌گیرد و عمق فاجعه را نشان می‌دهد که در کنار یوبیسافت بیاید و این افتخار نصیبش شود. فلش بک بزنیم به سال 2012، یعنی زمانی که یوبیسافت حتی برای راکستار خط و نشان می‌کشید و به دارایی‌های خود می‌نازید. بیش از هر چیزی، آن موردی که یوبیسافت را به عرش می‌برد چیزی نبود جز افتخار کنسل کردن ساخت Driver جدید و تبدیلش به "واچ داگز" فعلی! این سخن یوبیسافت که "واچ داگز" در ابتدا Driver جدید بوده‌است و بنا به دلایلی تغییر ماهیت داده، تبدیل به مایه مباهاتی برای وی شده بود. آن‌قدر با شجاعت در خصوص رانندگی شعر می سرایید، که گویی روح Need for Speed خدا بیامرز در "واچ داگز" دمیده‌شده‌است.

اما زهی خیال باطل و افسوس از دست این یوبیسافت که لـ*ـذت سیر و سیاحت در شیکاگو را با آن سیستم مزخرف هندلینگ بازی و کلی ایرادات دیگر در این بخش را از ما دریغ کرد. گناهی نابخشودنی است؛ خصوصاً آن که به امید یک تجربه عالی به سراغ آن بروید و بعدش به اندازه کودتاچیان ترکیه تو ذوق بخورید. این‌بار یوبیسافت اما قول داده‌است که این بخش را واکاوی کند و یک چیز خوب از آن در بیاورد. می‌دانم؛ الان از خود می‌پرسید که این کمپانی شاید یک روده‌راست تو شکمش نباشد! در پاسخ باید بگویم که اولاً یک روده‌راست را حداقل دارد. اما توضیح این‌که، چرا الان به رانندگی‌گیر داده‌ام؛ یوبیسافت به طور رسمی تایید نمود که برای رانندگی بازی موتوری جدید تعبیه کرده‌است تا در نهایت، آن چیزی نصیب‌تان شود که انتظارش را دارید!

18275146978273513570_6.jpg


پارکوربازی؛ این بار خیلی بهتر از قبل!

یوبیسافت است دیگر، گاهی دلش می‌خواهد از این یکی بازی خود کپی(!) و در بازی دیگرش پیست کند. البته برای نسخه اول"واچ داگز" این فرایند ابترتر از آن چیزی بود که فکرش را می‌کردیم. یوبیسافت می‌گفت، آیدن می‌تواند مثل یک اساسین مردن باشد، بر فراز شیکاگو بپرد و قدرتش را بخ رخ بکشد. اما فی‌الواقع در قیاس با AC تفاوت‌ها و محدودیت‌های بسیار زیادی داشت. شما نمی‌توانستید با آن گستردگی بالارفتن از ساختمان‌ها و یا پارکو AC روبرو باشید. به جای‌ آن صرفاً در محدوده‌ای خاص، حق این را داشتید که از فلان مانع بالا پرید، آن هم نه در همه شرایط و اگر باگ‌های بازی اسیرتان نمی‌کرد! اما در نسخه جدید کاملاً عیان است که سیستم پارکور بازی با توجه به چاپکی مارکوس، دست‌خوش تغییرات شگرفی شده‌است و چه بسا بیشتر از AC با آن مشعوف شویم.

20577146978273515503_7.jpg


مخفی‌کاری بهتر و در کل، طراحی مراحل هوشمندانه‌تر!

طراحی مراحل "واچ داگز" با توجه به ایده‌ هک کردن خیلی خیلی می‌توانست گیراتر از آن چیزی که بود خود را به رخ بکشد. ببینید، ما جز چند مورد هک ساختمان و سرورها و یا آن حالت استراتژیک بازی به مدد هک، که به نوبه خودشان لـ*ـذت بخش بودند، چیز دهن‌صاف‌کننده‌تری را نداشتیم. در عموم مراحل این فرایند بود، گوشی‌خود را در بیاور، فلان چیز را یواشکی هک کن، و در حالی که صورتت میعادگاه خشم بود پیشروی کن، اگر دشمنانت متوجه شدن با تفنگ از خجالت‌شان در بیا و فرار کن. گذشته از این که چنین ماموریت‌هایی گاهاً به غایت کلیشه می‌رسیدند، بازی برخلاف نام و رسمش، آنچنان هم آزادی عمل نداشت. یعنی سازندگان با چماق روی‌ سر‌تان بودند که فلان جا یا نهایتاش دو تا از فلان‌جان‌ها را حتماً کن که ببینی چه ایده خفنی برای بازی‌مان زده‌ایم. نسخه دوم فی‌الظاهر قرار است متفاوت از این جور سبک و سیاق لول دیزاین ظاهر شود. از آن‌جایی که گستردگی هک بیشتر شده است، آزادی عمل هم بیشتر شده‌است و هم بازی از فاز کلیشه‌ای دور شده و هم این که از حیث لول دیزاین و به تبعیت آن، مخفیکاری، به سطح بالاتری از کیفیت هم رسیده‌است. خصوصاً این که به مدد ابزار جدید کوچک جثه دیدمخفیانه عر ش‌سیر‌کن، می‌توانید محیط را بهتر از قبل تشخیص دهید و با آشنایی بهتری به آغـ*ـوش هک بروید.

14256146978273523916_8%20-%20Co.jpg


با خیال تخت، خودتان را بسازید!

اصولاً بازی‌جهان باز یعنی شخصی‌سازی! یادم است زمانی که نقدهای GTA:SA می‌آمد منتقدان حتی‌ بیشتر از دنیای کامل بازی، به شخصی‌سازی خارق‌العاده آن چسبیده‌ بودند و مدام تحسین می‌کردند. "واچ داگز" از این نظر تهی نبود اما واقعاً در درجه‌ای که بشود به خاطرش کنسول یا سیستم را روشن کرد و به تجربه دوباره بازی پرداخت، قرار نداشت. طبق گفته سازندگان، این‌بار شما شاهد تنوع بسیاری در تیپ و شخصیت مارکوس خواهید بود. انواع و اقسام لباس و آپشن‌های بی‌نظیر و صدالبته متنوع برای وی پیاده شده است. علاوه‌بر آن، طبق شایعات، حتی ماشین‌ها نیز می‌توانند مزین به اسپورت شوند.

18909146978285029963_8.jpg


و بازگشت یک co-op واقعی!

و اما دیگر نکته خوب این بازی، وجود co-op به صورتی بسیار منظم و یکدست است. شاید بپرسید اینی که گفتم یعنی چه؟ ببینید، همانطور که می دانید شما عضو گروه DedSec هستید. حال ممکن است در کوچه و خیابان با یکی از هم گروهی های خود برخورد کنید. و اینجاست که در دست هم می دهید به مهر، سان فرانسیسکو خود را کنید ویران! اگر دودوتا چهارتا کنیم، درمیابیم که همین حالت می تواند یکی از بزرگترین دلایل ما برای انتظار بازی و حتی تجربه کردن آن باشد.

مجلس تمام شد و به آخر رسید همه سخن، و ما همچنان حیران از سرنوشت "واچ داگز" هستیم. آیا باز هم میخواهیم همان آش AC را با همان کاسه میل کنیم و یا این بار قرار است آشپز عوض شود؟ جمع خودمانیست؛ این یوبیسافت، پول آشپز جدید را که دارد، ولی عوالم آن جداست و کلاً برای اینچنین کارهایی خستست! خدا را چه دیده اید؛ شاید "واچ داگز"" همانی شد که نسخه اول در رسیدن به آن عاجز بود. علی ای حال، این مطلب را نگاشتم که روزنه هایی در دل ما وجود داشته باشد، مبنی بر این که واقعاً یوبیسافت شاید سرش سنگ خورده باشد.
 
  • پیشنهادات
  • Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    37046146947167242267_Deus%200.jpg

    پیش نمایشی بر Deus Ex: Mankind Divided


    "به قلم علیرضا رمضانی مقدم"

    مدرنیته چیزی نیست جز یک فرآیند دگردیسی، حال این دگردیسی می تواند از جنس متامورفیزم کافکا باشد و یا از جنس ماشینی شدن در عصر مدرن چاپلین. فرآیندی که تنها بیانگر یک حالت گذار است و هنوز به پایان نرسیده است. در دنیای بازی های کامپیوتری نیز این مفهوم بارها به قضاوت کشیده شده است. Deus Ex: Human revolution از مهمترین این آثار است که با هدف به تصویر کشیدن عواقب تاریک مدرنیته پا به عرصه گذاشت. در ادامه این فرنچایز خوش ساخت قسمت بعدی Deus Ex: Mankind Divided با هدف تکمیل این تصویر پر زرق و برق از دنیای نوین از سوی سازندگان در حال توسعه و ساخت است.

    پس از اتفاقات قسمت قبل، اکنون آدام جنسن به یک گروه امنیتی و ضد تروریستی به نام Task Force 24 پیوسته است، گروهی که می تواند گجت ها و تجهیزات قدرتمندی را در اختیار آدام قرار دهد تا او که حالا هدفش چیزی نیست جز نابودی کامل سرکرده های Illuminati بتواند از امکانات این گروه به نفع هدف خود استفاده کند. همچنان به نظر می رسد آدام تحت عضویت یک گروه از جاسوسان و هکرهای زبده به نام Juggernaut Collective درآمده است. این گروه نیز هدف مشترکی با آدام دارند که همان از بین بردن Illuminati است. با توجه به تمام این شواهد می توان گفت آدام در قسمت جدید یک مامور دوجانبه خواهد بود که این خود نوید یک داستان پرکشش را می دهد.

    735146947167538038_Deus%201.jpg


    با توجه به تریلرهای منتشر شده تا به امروز، گیم پلی قسمت جدید ترکیبی از اکشن و مخفی کاری است که مطابق معمول این سری به آن چاشنی نقش آفرینی نیز افزوده شده است. بازی دست شما را در انتخاب بین اکشن بی مهابا و همچنین مخفی کاری باز گذاشته است. از این نظر می توانید یک مرحله را به طور کامل رَد کنید بدون اینکه خون از دماغ حتی یک نفر بیاید. همچنین وجود قابلیت های متنوع در بازی که به لطف سیستم نقش آفرینی کاملا قابل شخصی سازی هستند، به گیمرها اجازه می دهد تا بازی را با استایل منحصر به فرد خود به اتمام برسانند. به طور مثال با قابلیتِ جدید آدام به نام تسلا قادر خواهید بود با پرتاب دارت های الکتریکی دشمن را بیهوش کنید. از طرفی سیستم نقش آفرینی بازی که در قسمت های قبل نیز به خوبی در بازی پیاده شده بود، در این قسمت به افزایش کارایی این قابلیت ها کمک می کند. برای همین شما قادرید دارت های الکتریکی را طوری آپگرید کنید که تا 4 نفر را همزمان بیهوش کند. از دیگر قابلیت های جدید وجود قابلیت تلپورت است که همانند آن را در عنوان Dishonored دیده بودیم.

    مهمترین نکته که سازندگان در قسمت دوم قول داده اند رعایت کنند ایجاد هماهنگی میان قسمت های اکشن و مخفی کاری است. از جمله اینکه قابلیت ها را به میزان متعادلی میان این دو سبک تقسیم کنند. از قابلیت هایی که در زمان اکشن های طوفانی به کار می آید می توان از قدرت سپر تیتانیومی نام برد که در آن آدام با یک افکت تصویری زیبا و پیکسل مانند تا لحظاتی ضد ضربه می شود و می تواند از آن در زمان های پر زد و خورد استفاده کند. علاوه بر همه اینها، با توجه به عضویت آدام در یک گروه هکری اکنون او قابلیت های ویژه ای در زمینه هک کردن انواع سیستم های دیجیتالی دارد. شخصا برای این قسمت نگرانی های زیادی دارم چرا که توانایی هک تا همینجا نیز در بازی های مختلف به اندازه کافی استفاده شده است و بیشتر از اینکه استفاده آن لـ*ـذت بخش باشد یک قابلیت دهان پر کن است که بیشتر جنبه های تبلیغاتی دارد. مگر اینکه سازندگان یک مکانیزم خلاقانه و جذاب را در نسخه نهایی بازی رو کنند.

    19902146947167523160_Deus%202.jpg


    همانند نسخه پیشین در این قسمت نیز انتخاب دیالوگ ها تاثیر به سزایی در روند بازی دارد. به این ترتیب که نه تنها انتخاب دیالوگ ها انتهای بازی را تعیین می کند بلکه اثر آن ها را در تغییر وضعیت صورت و نیز طریقه رفتار کاراکترها با آدام می توان مشاهده نمود. شرکت سازنده برای صداگذاری کاراکترها از بیش از صد نفر جهت صدا گذاری استفاده کرده است. از دیگر مواردی که نسبت به بازی دارای پیشرفت شده است بخش کاور گیری است، چرا که در نسخه قبل هنگام تغییر کاور شاهد خطاهای زیادی در این سیستم بودیم.

    به لطف استفاده از موتور گرافیکی جدید، جلوه های بصری بازی پیشرفت چشم گیری داشته است. لوکیشن هایی از بازی که در تیلر به نمایش درآمده است شامل پراگ و دوبی می شود. برعکس قسمت قبل، نکته برجسته در این بخش حس متفاوتی است که نمایش این دو لوکیشن در گیمر ایجاد می کند. یکی گرم و خشک و دیگری مرطوب با حال و هوای گرفته. افکت های تصویری همچون طراحی باران و نورپردازی ها بسیار خوب انجام شده اند به طوری که اثر نور محیط بر روی اسلحه آدام نیز مشهود است. از طرفی موتور جدید این امکان را در اختیار سازندگان قرار داده تا از دو برابر حجم NPC در یک صحنه، در قسمت جدید استفاده کنند.

    498614694716687729_Deus%203.jpg


    Deus Ex بیش از هر چیز وابسته به شخصیت اصلی خود و قابلیت های فرا انسانی اوست. بنابراین تنها راه موفقیت برای قسمت جدید در این است که این حس فرا انسانی را به گیمر انتقال دهد. نمایش های بازی تا اینجا نشان داده اند که Eidos Montreal از تمام ابزار ممکن، از گرافیک نسل جدید گرفته تا قابلیت های تازه، در حال استفاده است تا به این هدف برسد.
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    4.jpg

    پیش نمایشی بر WE HAPPY FEW


    در حالی که تنها سه روز تا عرضه نسخه مقدمه و Preview بازی We Happy Few باقی مانده است بهتر است نگاهی گذرا را به این بازی بسیار خلاقانه و در عین حال جاه طلبانه داشته باشیم.

    "مردمان شاد هیچ گذشته ای ندارند" (لیو تولستوی)

    در دنیایی زندگی می کنیم که رسانه های جمعی خواسته یا ناخواسته کنترل بسیاری از امور زندگی ما را در دست دارند. رسانه هایی که به دست افرادی مشخص اداره می شوند و تنها اخباری را که به نظر خودشان مناسب به نظر می رسند به گوش ما می رسانند.

    بسیاری از هنرمندان و افراد بزرگ سعی دارند ما را از بند این وابستگی به رسانه ها رها کنند و چشمانمان را به روی حقیقتی که در اطرافمان جریان دارد باز کنند، تا شاید حقایق را آنطور که هستند ببینیم؛ نه آنطور که به ما نشان می دهند.

    بازی جدید استودیوی کانادایی و مستقل Compulsion Games موضوعی جدی را هدف گرفته؛ شاید اتفاقات بازی در سال های جاری جریان نداشته باشند اما قطعا روایتی مبتنی بر زمان حال ما انسانها هستند. با ما همراه باشید تا نگاهی داشته باشیم به We happy few که در پوشش سرگرمی ما را دعوت به واقع بینی می کند.

    داستان بازی در سال 1964، حدود 30 سال بعد از اشغال بریتانیای کبیر توسط آلمان نازی روایت می شود.اتفاقات بازی در شهری به نام Wellington Welles جریان دارد که ساکنان با نام های Wellies و Wastrels شناخته می شوند.

    5.jpg


    مردمان این شهر جهت مقابله با نازی ها در سال های اشغال دست به کار وحشتناکی زده اند و برای فرار از خاطرات تلخ این اتفاق، قرصی را به نام Joy اختراع کرده اند که حال آنها را خوب و به فراموشی این اتفاق کمک زیادی می کند. افرادی که از مصرف این دارو خودداری کنند با نام Downer شناخته شده و مردم و نیروهای امنیتی با آنها برخورد سختی می کنند.

    شخصیت اصلی با نام "آرتور هستینگز" (Arthur Hastings) یک فرد معمولی شاغل در یک اداره دولتی است که وظیفه او پاک کردن گزارشات تلخ و بد از روزنامه ها و اسناد دولتی است. روزی آرتور حین انجام کار خود مقاله ای را مرتبط با خانواده خود پیدا می کند که باعث می شود خاطرات بد و تلخی برای او زنده شوند. آرتور پس از این اتفاق از مصرف قرص خودداری می کند و متوجه اتفاقات عجیبی در محیط اطراف خود می شود. برای مثال یکی از همکارانش که برای مدتی بسیار طولانی به تعطیلات رفته و انگار قصد بازگشت ندارد و یا مرد سیاهپوش و قدبلندی که با نقابی ترسناک و خندان، سرنگی را به زور به یکی از همکاران آرتور تزریق می کند. حتی در اتفاقی وحشتناک تر، متوجه می شود عروسکی که به آن در جشن تولد یکی از همکارانش به آن ضربه می زده در حقیقت موشی زنده بوده و دل و روده ی آن که به بیرون می ریزد، حال که برای مصرف کنندگان Joy مثل آبنبات بنظر رسیده و آنها را می خورند!

    آرتور پس از این سلسله اتفاقات، تصمیم به فرار از شهر می گیرد و برای اینکار مهلتی یک هفته ای دارد، پیش از آنکه ذخیره غذایی و داروی Joy شهر تمام شود و جامعه رو به نابودی رود. در نگاه اول، ماجرای بازی غریب و جذاب بنظر می رسد و با توجه به اینکه سازندگان در طول ساخت بازی نیم نگاهی به آثاری همچون A Clockwork Orange و Doctor Who داشته اند، این برداشت اولیه چندان هم عجیب نیست.همچنین بنظر می رسد سازندگان هیچ ترسی از شکستن تابوها نداشته اند و با بعضی ارجاعات،سعی برای به تصویر کشیدن جامعه فعلی خودمان هم داشته اند.

    6.jpg


    در راه فرار از شهر،یک مخفیگاه زیرزمینی در اختیار بازیکنان قرار می گیرد که می توانند در آن به استراحت و تغذیه بپردازند. شهر از بخش های مختلفی تشکیل شده و هر بخش مردمانی با پوشش خاص دارد که باید خود را با آنها هماهنگ کنید. همانطور که پیشتر اشاره شد،شما به عنوان یک Downer شناخته می شوید و اگر مردم به شما شک کنند،ابتدا به نیروهای امنیتی خبر می دهند و سپس به سمتتان حمله ور می شوند و سعی می کنند به زور به شما Joy را تزریق کنند.اگر توسط مردم و یا پلیس کشته شوید،بازی برای شما از اول بارگذاری خواهد شد.یعنی مرگ دایمی!

    برای جلوگیری از این اتفاق می توانید مقدار کمی از Joy را مصرف کنید.با مصرف دارو،محیط بازی برای شما لذتبخش تر و زیباتر خواهد شد.البته مصرف بیش از اندازه آن میتواند باعث شود به دلیل خوشی زیاد،ماموریت خود را فراموش کنید و بازی دوباره از اول بارگذاری شود.هنگامی که اثر مقادیر کم Joy از بین می رود،احساس گرسنگی و تشنگی شدیدی بر بازیکن چیره می شود و در بعضی موارد حتی باعث ایجاد توهم هایی می گردد و ممکن است شما را از برنامه فرار خود عقب بیندازد زیرا مقدار زیادی از زمانتان را در توهم هایتان می گذرانید. می توانید از رفتارهای غیرمعمول، همچون ورود غیرقانونی به خانه دیگران و درگیری با مردم خودداری کنید تا شک مردم نسبت به شما برانگیخته نشود.

    در هر بار بارگذاری دوباره بازی، نقشه شهر و جایگیری مردمان آن بصورت کاملا شانسی تغییر خواهد کرد. به همین دلیل کمتر پیش می آید که تجربه بازیکنان یکسان باشد. همچنین با توجه به انتخابات شما در طول بازی، ممکن است پایان های مختلفی را تجربه کنید. بازی از دید اول شخص پیگیری می شود و تمامی مبارزات رزمی می باشد و هیچگونه سلاح گرمی در بازی وجود ندارد. می توان با مبارزه از سد دشمنان گذشت و یا مخفیانه آنها را پشت سر گذاشت که البته راه حل دوم منطقی تر بنظر می رسد زیرا در صورت مرگ،دوباره باید بازی را آغاز کرد.

    بازیکن در طول بازی می تواند با محیط تعامل نسبی داشته باشد و سرنخ های مهم داستانی را از دفترچه ها،عکس ها و یا روزنامه های پراکنده در محیط بدست آورد که تا حدی یادآور مجموعه بازیهای Bioschock است. در یکی از نمایش های بازی برای ورود به محیط بعدی باید به دنبال کلیدی برای عبور از یک در امنیتی می گشتیم و اگر بدون کلید از در رد می شدیم، ماموران پلیس و مردم ما را دنبال می کردند!

    7.jpg


    باید توجه داشت که فرار از شهر یک روزه امکان پذیر نیست و باید با استراتژی و برنامه ریزی در بازی پیشروی کرد و از تمامی زمان خود در این 7 روز نهایت استفاده را بکنیم. بازی با استفاده از موتور گرافیکی Unreal 4 ساخته شده و بیشتر به جنبه هنری گرافیک پرداخته شده و بعد فنی آن از پیچیدگی کمتر برخوردار است که با توجه به مستقل بودن بازی میتوان با این واقعیت کنار آمد که جزییات گرافیکی چندان زیاد مورد نیاز نیستند.

    We happy few بازی عجیبی است، دنیای عجیبی دارد و حتی مکانیزم های گیم پلی بازی نیز از عرف معمول خارج اند؛ اما همین عجایب و نوآوری ها از جذابیت های بازیهای مستقل هستند و جسارت سازندگان بازی در استفاده از عجیب ترین ها در هر قسمت از بازی قابل ستایش است. حضور چنین بازیهایی در صنعتی که هر روز بیش از گذشته گرفتار کلیشه ها و تابو های مرسوم می شود، بشدت احساس می شود و حمایت از آنها وظیفه تمام بازیکنان است تا شاید ناشرین بزرگ با مشاهده موفقیت این بازیهای کوچک، دست به تغییرات بزرگتری در آثار خود بزنند.

    هنوز تاریخ انتشار نسخه نهایی بازی مشخص نشده است،اما یک نسخه از بازی در تاریخ 26 جولای بر روی سرویس های Steam Early Access و Xbox Preview قابل دسترس خواهد بود. نسخه نهایی بازی We happy few در تاریخ نامشخصی از سال جاری میلادی بر روی پلتفرم های PC و Xbox One قابل بازی خواهد بود.
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    20127146903649026159_Abzu%20Def.jpg


    سفری به آبی بیکران، پیش نمایشی بر ABZU

    "به قلم علیرضا رمضانی مقدم"

    یکی از فانتزی های هر گیمری، بازی در دنیای بدون حد و مرز اقیانوس ها و فرسنگ ها دور از خشکی است. خشکی ای که صنعت گیم به اندازه کافی به آن پرداخته و آن را به یک دنیای پیش پا افتاده ای تبدیل کرده است. آبی بیکران دریا محیط بکر و دست نخورده ای است که کمتر عنوانی در صنعت گیم آن را دست مایه خود قرار داده است. واقعا چه تعداد بازی می توان نام برد که دنیای آن ها را اعماق دریاها تشکیل داده باشد؟ مشخصا تعدادی بسیار محدود که آن ها نیز آن چنان که باید و شاید نتوانسته اند ما را با خود به دل دریا ببرند. اکنون که ABZU در راه است می توان امیدوار بود که پاسخی مناسب برای این خواسته همیشگی که جای خالی اش در بازی ها حس می شد، فرا روی ما است.

    در ABZU در نقش یک غواص ظاهر می شویم که در انبوهی از ماهی ها، در کنار گروهی از دلفین ها و برپشت یک لاک پشت به دنبال سنگ های قیمتی می گردد. بازی داستان خاصی را دنبال نمی کند و تنها هدف گیم کند و کاو در دنیای اسرار آمیز بازی است. البته غواص در بازی خود شخصیتی پیچیده است که در ابتدا هیچ چیز از او نمی دانیم و قرار است با گذراندن بازی اطلاعاتی از پیشینه او به دست آوریم. اما واقعا چه کسی اهمیت می دهد غواص چه شخصیتی دارد و یا از کجا آمده است؟! در این بازی بیشتر از هر چیز حس دنیای زیر آب و گشت و گذار در آن است که هر گیمری را جذب می کند. در این بازی خبری از جاذبه زمین و همچنین کپسول اکسیژن نیست که دست و پای گیمر را ببندد. از این نظر بازی تجربه ای متفاوت از آزادی عمل را در دنیای زیر آبیِ خود به گیمر ارائه می دهد.

    33680146903648622742_Abzu%201.jpg


    "اکوسیستم موجود در بازی این موجودات عظیم الجسه را هم از قلم نینداخته است"

    در ABZU شاهد دنیایی کاملا زنده و پویا خواهیم بود. دنیایی که گیمر قادر است با آن تعامل کند و همچنین شاهد تعامل اعضای آن با هم باشد. اکوسیستمی زنده و پویا متشکل از هزاران گونه موجود زیر آبی که برخی از این موجودات در دسته های عظیم در حال زندگی هستند. طبق گفته سازندگان در برخی صحنه ها شاهد حرکت 10000 ماهی کنار هم هستیم. همچنین چرخه حیات در این اکوسیستم برقرار است، به این ترتیب که ماهی های کوچک تر خوراک ماهی های بزرگتر و شکارچی ها می شوند.

    3289146903749131563_Abzu%202.jpg


    "رباتی که در بازی همراه شما است"

    حیوانات درنده نیز همچون کوسه ها در بازی حضور دارند که باعث می شوند گاها مجبور شوید مسیر خود را تغییر دهید و یا با ترفندی این موجودات را از مسیر خود دور کنید. همچنین قادر خواهید بود با موجودات زیر آب ارتباط برقرار کنید. ارتباط با موجودات زیر آب بخش مهمی از گیم پلی بازی را تشکیل می دهد. در بازی به هیچ موجود دریایی آسیب نخواهید رساند و در عوض سعی در درک آن ها خواهید کرد. از این نظر بازی هیچ خشونتی را ترویج نمی دهد و برعکس تشویق کننده روحیه ارتباط مسالمت آمیز با محیط پیرامون است. به طور مثال می توانید با برقراری ارتباط با یک لاکپشت بر پشت او سوار شوید تا با سرعت بیشتری به مقصد برسید.

    9127146903749325775_Abzu%203.jpg


    "برقراری تعامل با حیات زیر آب به نفعتان خواهد بود"

    شخصیت غواص در بازی تنها نیست و یک همراه دارد. این همراه یک ربات زرد رنگ است که غواص آن را پیدا کرده و تعمیر می کند. این ربات در معادلات بازی تاثیر ویژه ای دارد. به کمک این ربات قادر خواهید بود محیط های جدیدی را کشف کنید. مثلا ربات کوچک می تواند شن های یک محیط را حفر کند تا به محیطی جدید وارد شوید.

    جلوه های بصری بازی به نظر فوق العاده می آیند. حرکت گیاهان و جلبک های دریایی، نورپردازی ها، محیط های تاریک و غارهای اعماق اقیانوس و انیمیشن حرکت ماهی ها تنها چند نمونه از زیبایی های بصری بازی است. محیط بازی از نواحی گوناگونی تشکیل شده که با گشت و گذار قابل حصول هستند. محیط بازی اسرار آمیز است و گیمر را دعوت به جستجوی بیشتر می کند. مشخصا موسیقی می تواند به کمک این حس جستجو بیاید که با توجه به اینکه موسیقی بازی توسط تیمی ساخته می شود که قبلا روی قطعات بازی سفر (Journey) کار کرده اند، می توان از همین حالا انتظار یک تجربه موسیقیایی عالی را داشت.

    30702146903749134445_Abzu%204.jpg


    "چرخه حیات!"

    ABZU بیش از آنکه درمورد داستان باشد در مورد کند وکاو است، در مورد آزادی عمل است و در مورد تعامل با طبیعت. طبیعتی که این بار فرسنگ ها زیر سطح خشکی است. اگر می خواهید بدون دغدغه های داستانی راهی سفری در آبی بیکران شوید پس می توانید روی ABZU حساب کنید. از همین حالا منتظر هستیم تا در نیمه دوم سال 2016 خود را غرق در ABZU کنیم
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    4755146895450417582_Scalebound-Release-Date.jpg


    پیش نمایشی بر Scalebound

    "به قلم علی رجبی"

    اژدها موجودی افسانه ای و عظیم الجثه که تنها با یک غرش کوچک ترس را در وجود انسان بیدار می کند. با این حال این موجود ترسناک و افسانه ای، مورد توجه بسیاری از مردم از جمله سازندگان فیلم یا بازی قرار گرفته است. نمونه ای از حضور این موجودات را در فیلم پرطرفدارThe Hobbit به نوشته J. R. R. Tolkien دیده ایم، اژدهایی حریص و قدرتمند که تنها بخارهایی که از دماغ وی خارج می شوند بدن را به لرزه در می آورند . اما این بار دیگر لازم نیست تا با اژدهایی شرور همانند "سماگ"((Smug مبارزه کنید. تا به حال نقش های زیادی را به عنوان شکارچی اژدها پذیرفته ایم حال وقت آن است که همانند آنها بال های خود باز کنیم و به پرواز در بیاییم. حال باید با قلب اژدها یکی شوید!

    داستان بازی در دنیایی اسرارآمیز به اسم "دراکونیس" اتفاق می افتد .در این دنیا شما در نقش "درو" (Drew) خواهید بود که به کمک نیرویی به اسم "پالس" (Pulse) می تواند از نیروهای اژدهای مورد اعتماد وی یعنی "ثوبان"(Thuban) استفاده کرده و وی را کنترل کند. شما و اژدهای همراه خود تنها امید این دنیا می باشید و حال باید اقدام کنید! براساس نمایش هایی که تا به حال رونمایی شده اند ، شخصیت "درو" شباهت های خاصی به شخصیت های مورد استفاده درعنوان مشهورDevil may cry دارد. پسری فعال و پرانرژی که با تکه پرانی های خود در حین مبارزه خشم دشمنان را آتشین می کند و حتی در حین چالش های بزرگ به گوش دادن آهنگ نیز می پردازد! "ثوبان" نیز همانند یار همیشگی خود اژدهایی است غیرقابل پیش بینی که ممکن است با اعمال خود تعجب را در چهره شما برانگیزد طوری از خود می پرسید "این اژدها چه می کند!؟". این کمپانی همیشه در ساخت شخصیت های اصلی نکات جالبی را بکار بـرده است از جمله شخصیت معروف عنوان Bayonetta و این نکات ریز اما موثر همیشه آدرنالین شخص بازیکن را هنگام بازی دو چندان می کند.

    3538146895449712568_scalbound%20caracter.jpg


    این کمپانی تا به حال بر روی سبک های متعددی همانند Hack and slash یا First-person shooter کار کرده است و همگان می دانیم که بازی های ساخته شده توسط این کمپانی ویژگی های خاصی را به همراه دارند که در دیگر بازی ها به ندرت مشاهده می کنیم. همانند زمانی که شما در عنوان Metal Gear Rising به تکه تکه کردن دشمنانِ خود به صدها تکه بر روی هوا می پرداختید درحالی زمان به کندی گذشته و شما از قصابی خود لـ*ـذت می بردید. البته شرقی ها همیشه در خاص کردن عناوین خود مهارت ویژه ای داشته اند. حال این کمپانی بر روی سبک نقش آفرینی ترکیب شده با عناصر اکشن و ماجراجویی به سبک و رسم شرقی دست گذاشته است. در "اسکِیل باند" بازیکنان به 2 صورت بازی را به پیش خواهند برد. یک بخش آن پیاده می باشد که تماما توسط "درو" انجام می شود و در آن به مبارزه با دشمان خود به وسیله سلاح های متنوع در بازی خواهید پرداخت، همچنین همانگونه که قبلا این کمپانی اشاره کرده، سلاح های بازی دارای درجه "مقاومت" (Durability) خواهند بود و این امر باعث می شود که بازیکنان در استفاده و انتخاب سلاح های خود دقت بیشتری به خرج دهند. بخش دیگر آن هنگامی است که "درو" در تعامل با اژدهای خود است. از جمله سلاح هایی که در بازی از آن استفاده شده می توان به تیر و کمان "درو" اشاره کرد که بصورت جالبی بکار رفته است. خوشبختانه، بازی از بازیکنان می خواهد که هنگام تیراندازی منطق پرتاب تیر و دقت خود را رعایت کنند زیرا اگر هدف بیش از حد دور باشد تیر شما به وی اصابت نخواهد کرد و اگر شما هدف خود را با خطای زیادی بزنید تیر شما به نقطه مورد نظر نخواهد خورد.

    اژدهای "درو"، یعنی "ثوبان", تماما آزاد نیست و فقط دستورات محدودی همانند حرکت کردن سوی مکان خاصی یا حمله کردن به هدف مورد نظر شما را اجرا خواهد کرد پس باید فکر اینکه بتوانید با اژدهای خود هرکاری که دوست دارید را انجام دهید را از فکر خود بیرون کنید! مطمئنم یکی از کارهایی که خیلی از بازیکنان از الان انتظارش را می کشند، پرواز کردن با اژدهای خود و جنگیدن است. با این حال، محبوبیت این بخش از بازی یک طرف و خطر روبرو شدن با شکست و مشکلات احتمالی آن یک طرف. اگرچه فضای دنیای این بازی بسیار بزرگ است اما این موردی نیست که بتواند مشکلات احتمالی بخش پرواز و مبارزه با اژدها را توجیه کند. همچنین همانگونه که گفته شد، شما و اژدهای خود دارای یک رابـ ـطه هستید و از آنجایی که بازی یک اثر نقش آفرینی می باشد, این رابـ ـطه دستخوش تغییرات خواهد بود که در رفتار اژدهایتان با شما تاثیر خواهد گذاشت. ممکن است رابـ ـطه شما به گونه ای باشد که اژدهایتان ، شما را در ماموریت ها همراهی نکرده در نتیجه "درو" باید به تنهایی با چالش ها رو به رو شود.

    295491468954501562_scale%20dragon.jpg


    البته نقش اژدهای شما در بازی به اینجا ختم نمی شود و قرار نیست تنها بصورت مستقیم به شما کمک رسانی کند. در بازی ما شاهد قدرت هایی هستیم که اژدهایمان در اختیار ما گذاشته است، همانند زره ای که "درو" را به یک اژدهای انسان نما تبدیل کرده و قدرت اورا چندین برابر می کند یا در برخی از محیط ها شما به عنوان یک انسان نمی توانید از پس ارتفاع زیاد بر بیایید، در نتیجه "ثوبان" به شما خواهد کرد (و احتمالا مثل نمایشی که در E3 امسال داشت شما را مثل یک توپ به بالا پرتاب خواهد کرد!‌). همچنین عنوان اسکِیل باند از قابلیت بازی کردن بصورت Co-op از ابتدا تا انتهای بازی پشتیبانی می کند که شما می توانید به همراه دوستان خود یا دیگر بازیکنان به تجربه و به اتمام رساندن داستان بپردازید که خود شادی و لـ*ـذت بازی را دوچندان می کند.

    خب ما در نسل جدید صنعت گیمینگ هستیم و همگان انتظار داریم که گرافیک عناوین جدید کاملا بروز شده باشند و با شگرف های خود ما را متعجب سازند. نگران نباشید سازندگان در این زمینه هوشمندانه عمل کرده اند و بازی از موتور گرافیکی Unreal Engine 4.0 بهره می برد و به شما اجازه چشیدن طعم یک بازی کاملا نسل هشتمی را با حداکثر قدرت و توان گرافیکی می دهد. از ویژگی های بکار رفته در گرافیک بصری بازی می توان به نورپردازی زیبا و افکت های بصری اشاره کرد که حتی درحین مبارزه نمی توان از آنها چشم برداشت. همچنین فیزیک بدن موجودات و محیط نیز به گونه ای زیبا طراحی شده است و حملات سنگین شما نیز بر فیزیک این موجودات تاثیر خواهد گذاشت تا رضایت شما از خرد کردن دشمنان را به همراه داشته باشد (هرچه باشد همه ما از برخی دشمنان نفرت خاصی داریم!‌)

    10131146895449830957_scalebound.jpg


    در نگاه کلی عنوان اسکِیل باند از مورد انتظارترین عناوین نسل هشتم می باشد و همگی منتظر انتشار آن هستیم. Platinum games در ساخت این بازی مهارت بسیاری را خرج کرده است طوری که آقای "کامیا"‌((Kamiya آنرا بازی رویایی خود می نامد. با اینکه نمایش های این عنوان کم بوده و همچنین اطلاعات داستانی چندانی از آن منتشر نشده است اما علاقه مندانِ آن بسیار زیاد می باشند. تا به حال این کمپانی بر روی سبک های زیادی کار کرده است و تقریبا در بیشتر اآنان موفق بوده حال بر روی یک عنوان نقش آفرینی نسل هشتمی دست گذاشته و سوالی که برای همگان پیش می آید این است که آیا این عنوان می تواند رضایت طرفداران خود را به ارمغان آورد؟

    جواب این سوال تنها با گذر زمان معلوم می شود, اما شخصا باور دارم اگر ضعفی در بازی بخواهد وجود داشته باشد آن به بخش تعامل و ارتباط با اژدها خواهد بود. شاید من طرفدار این بخش نباشم اما در گذشته عناوین متعددی این ریسک را پذیرفته اند و نتیجه جالبی نداشته اند. اما اگر بتواند تمامی مشکلات را پشت سر بگذارد شک نخواهم داشت که اسکِیل باند به یکی از بزرگترین عناوین نسل حاضر تبدیل خواهد شد.
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    02---Copy.jpg


    پیش نمایشی بر World of Warcraft: Legion

    "به قلم امیرحسین ملک محمدی"

    مجموعه ی World Of Warcraft را می توان موفقترین بازی با سبک MMORPG دانست، پیشرفت های صحیح و تصمیم گیری های درست Blizzard بیش از هرچیز این بازی را به یک ارزش در جامعه بازیکنان آنلاین تبدیل کرده است. نسخه ی آزمایشی آخرین نسخه این سری بازی تحت عنوان Legion در حال حاضر بصورت محدود و کاملا تصادفی به برخی از بازیکنان داده شده تا بتوانند با گشت زدن در محیط های جدید، بازی راد پیش از انتشار رسمی تجربه کنند. در ادامه با توجه به نزدیک شدن به زمان انتشار بازی میپردازیم به پیش نمایشی از جدید ترین نسخه که قرار است تغییرات قالب توجهی را به بازی اضافه کند.

    داستان بازی ( کمی خطراسپویل!)

    پیش از صحبت در مورد محیط و تغییرات اعمال شده بازی می خواهیم کمی درمورد خط داستانی جدید نیز نگاهی داشته باشیم. داستان بعد از کشته شدن Archimonde یکی از رهبران The Burning Legion و فرار Gul’dan ادامه می یابد. Gul’dan پس از پرت شدن توسط Archimond در یکی از پورتال ها بنظر می رسد که کارش تمام شده و مرده است اما اینطور نیست و اینبار سعی دارد با زنده کردن Illidan و برپایی Tomb Of Sargeras لشکر بی حد و اندازه ی Legion را کاملا وارد دنیا کند و کل دنیا را به کام نابودی و تسخیر بکشاند ... خط جدید داستانی همانطور که گفته شد ادامه داستان قبلی است، قهرمانان بازی دیگر باید از سیاره خود دفاع کنند که کلیشه اصلی تمام بازی از ابتدایی ترین نسخه تابحال است اما چیزی که باعث می شود این تکرار، نقش خود را از دست دهد داستان های پشت پرده ی شخصیت ها و سرگذشت آن هاست؛ تلاش بلیزارد هم قابل مشاهده است و با اضافه شدن سینماتیک و کات-سین های زیبا قصد دارد به روند بازی هیجانی جدید تزریق کند. اضافه شدن کات سین ها و سینماتیک ها در ریشه های WOW نیز قابل مشاهده است.

    مراحل بازی هم نقش بسیار مهمی را در داستان بازی ایفا می کنند شاید شما تصور کنید که تمام مبارزات شما فقط در هدف نابودی legion باشد ولی اینطور نیست بلکه مراحل و ماموریت های مناطق مختلف این اجازه را می دهد تا با مردمان آن مناطق و مشکلاتشان آشنا شوید به آن ها کمک کنید و سرگذشت آن ها هم بدانید . این شاخ و برگ های داستان اصلی خوشبختانه مثل همیشه با هوشمندی طراحی شده اند و اگر طرفدار بازی های MMORPG باشید به هیچ وجه برایتان خسته کننده نخواهد شد. برای افراد تازه وارد که ممکن است نتوانند جواب های خود را در بازی بگیرند علاوه بر اینکه سایت های بسیاری جهت رفع ابهامات این دسته از افراد هستند خود بازی هم در این راه قدم های سازنده ای برداشته است در مجموع این نسخه از بازی نیز خود را وفادار به ریشه نشان داده و سازندگان خود را درجهت ایجاد حس و حال یک محیط جدید مشتاق نشان دادهاند.

    02.jpg


    به برخی از افرادی که در این نسخه تاثیر خواهند گذاشت می توان به این نام ها اشاره کرد:

    Sargeras

    سازنده و فرمانده TheBurningLegion می باشد. او یک غول از Molten Bronze و هدایتگر سربازان Titan ها بود. بعد ها او در سیاره Argus با Kil’Jeaden و Archimonde و Velen ملاقات کرد و Archimond به همراه Kil’Jeaden به او پیوستند. حال او برگشته تا کار نیمه تمام خود رو به پایان برساند و Azeroth را نابود کرده و بر آن مسلط شود.

    Maiev Shadowsong

    اگر نگهبان ها روزی در میان Night Elves ها معروف بودند بی شک Maiev یک افسانه بود. Maiev دنباله ی ردِ Illidan را گرفت و حضوری در راه جلوگیری از Illidan در Black Temple داشت.

    محیط جدید که شما در آنجا قرار هست در طول مدت این Expansion سپری کنید Broken Isles نام دارد؛ این منطقه شبیه به نقشه بازی در Dreanor است و از لحاظ قسمت های مختلف به 7 منطقه تقسیم می شود. اولین منطقه ای که شما در آن قرار می گیرید Broken Shore نام دارد که پس از گذارن موارد ابتدایی آزاد هستید تا بنا به میل خود به یکی از قسمت های مختلف این سلسله جزایر بروید. در مورد تاریخ محیط اشاره شده است که قدمتی 12 هزار ساله دارد. همانطور که پیشبینی هم می شود و قابل مشاهده نیز هست محیط تحت تاثیر Legion قرار دارد، هر چند که کماکان زیبا ساخته شده است و طراحی هنری محیط حس آرامش بخشی در عین هیجان به بازیکن القا می کند. اگر چه نمی توانیم بازی را از نظر گرافیک فنی با بازی های هم نسل مقایسه کنیم پس بهتر است بیشتر به طراحی هنری بازی بپردازیم. ساختمان ها همانند الگو های نسخه های پیشین باکمی تغییر تکرار شده اند و می توانید همانند بنا های این نسخه را در نسخه های پیشین نیز پیدا کنید. کمی آزار دهنده بنظر می رسد اما در کنار دیگر عناصر طبیعی همچنان زیبا و با شکوه اند.

    عناصر طبیعی با طراحی و قرار گیری مناسب خود علاوه بر اینکه یکنواخت نیستند باعث می شوند تنوع برای بازیکن ایجاد شود. خوشبختانه محیط های بازی متفاوت اند و با بهره گیری از داستان موجودات آنجا ساخته شده اند و هر محیط یک تم جدید دارد و این حس نو بودن با موسیقی مناسب باعث دلبستگی به تمامی محیط های بازی می شود و به نحوی ایجاد احساس خوبی در مخاطب می کند. محیط بازی پر از موجودات مختلف است و می توانید اقسام مختلفی از موجودات را در مناطق مختلف و با توجه به محیط مورد نظر پیداکرد. طراحی محیط بازی نمی توان گفت پیشرفت نداشته است اما نمی توانیم آن را حرکتی بزرگ تلقی کنیم اما بازهم می توان طراحی هنری بازی را تحسین را با اطمینان می توان تحسین کرد.

    GOWFL.jpg


    اصلی ترین تغییرات را در بخش گیم پلی بازی شاهد خواهیم بود. همزمان با معرفی Dungeon های جدید و همینطور Raid های تازه تمام علاقهمندان خواهان این بودند که باس ها و باس فایت ها نسبت به نسخه ی قبل جذابتر شود. در این بخش بلیزارد خودش را تابع نظر بازیکنان خود نشان داده است و بامعرفی Dugeon های جدید، حالت های سخت جدید تا بی نهایت را معرفی کرده است که به این صورت رقابت برای بالاترین درجه سختی تمام شدنی نیست و نوعی انگیزه ی رقابت را در عین لـ*ـذت در بازیکن ایجاد می کند. تاکنون که در نسخه ی آزمایشی شاهدش بودیم باس فایت ها نیز به شکل قابل توجهی سریعتر شده اند و همینطور حرکت بازیکنان نیز بیشتر شده است. باس فایت ها شما را مجبور خواهند کرد تا با هم Raidـیهای خود نهایت همکاری را داشته باشید. این تغییرات در باس فایت ها مورد استقبال شدید بازیکنان قرارگرفته است. ماموریتLegendary نیز در این پچ ادامه پیدا خواهد کرد. با معرفی Artifact ها درBllizzcon فکر بازیکنان به سمت نحوه به دست آوردن این آیتم ها رفت.

    در نسخه ی آزمایشی شما می توانید این راه را طی کنید. مراحل و راه بدست آوردن Artifact ها آسان نیست و زمان زیادی را برای بدست آوردن آن ها باید طی کرد که یکی از این روش ها همان شرکت در Dungeon ها به همراه دوستانتان است. همانطور طبق گفته های بلیزارد شاهد سخت شدن ماموریت ها (Quest) نیز هستیم در پچ Bonus Objective ها نیز همواره طبق پچ قبل هستند و به شما کمک می کنند تا راحت تر عمل Levelup را انجام دهید. به طور میانگین برای کشتن هر NPC حدودا یک دقیقه زمان شما را می گیرد که درمقایسه با پچ قبل کمی سخت تر بنظر می رسد، برای همین بلیزارد بازیکنان را تشویق می کند که تا قبل از عرضه ی رسمی پچ حسابی به دنبال آیتم ها باشند. خوشبختانه برای افراد تازه وارد به این بازی علاوه بر اینکه می توانند از سایت های مرتبط جهت راهنمایی بهره ببرند درون بازی نیز راهنمای خوبی برای راحت پیداکردن ماموریت ها و انجام به ساده ترین شکل ممکن فراهم شده است که نکته بسیار مثبتی برای کسانی که تازه به بازی آمده اند تلقی خواهد شد.

    بنا به هر پچ تغییرات در Class هم صورت گرفته است مخصوصا در نحوه بازی کردن آنها تجدید نظر هایی صورت گرفته و همزمان با معرفی کلاس جدید Demon Hunter و معرفی Talent های Level 110 برخی از کلاس ها قوی تر و برخی دیگر نیز ضعیف تر شده اند. در پی این تغییرات نیز چهره ظاهری Druid ها دوباره کار شده است و زیبا تر شده اند.

    DLC.jpg


    معرفی Demon Hunter ها در بازی علاوه بر اینکه دل یک عالمه طرفدار را بـرده است Quest Line این کلاس از Level 98 شروع می شود و مناطق اولیه را به طور اختصاصی در کنار Illidan می گذرانید. Demon Hunter از لحاظ نقش به دو نقش Tank و Damage تقسیم می شود که اگر علاقه دارید می توانید هر کدام را به دلخواه انتخاب کنید. بنظر این کلاس جدید اضافه شده، جذابیت بازی برای علاقه مندان به WOW:The Burning Crusade را دو چندان می کند. این کلاس بصورت Melee است و بازخورد های مثبتی دریافت کرده است.

    Artifact ها درون بازی به چند نوع مناسب برای هر کلاس تقسیم می شوند که برای رسیدن به هر کدام باید مسیری مشخص را طی کنید برخی از این Artifact ها عبارتند از : Artifact مربوط به Paladin ها که ASHBRINGER نام دارد که یک Tow-Handed Sword می باشد. Artifact مربوط به Death Knight ها Maw Of The Damned نام دارد که یک Two-Handed Axe می باشد. Artifact مربوط به Mage ها Ebonchill نام دارد که یک Staff می باشد وArtfact مربوط به Monk ها Sheilun نام دارد که یک Staff می باشد و در نهایت Artifact مربوط به Hunter ها Thas’Dorah نام دارد که یک Bow می باشد. مسلما Artifact ها و بدست آوردن آن ها باعث می شود که وقت بیشتری را برای بازی کردن صرف کنید و هم چنین از خسته شدن پس از Level Up کردن می کاهد.

    یکی دیگر ازتغییرات مهم زیاد شدن حداکثر مقدار Gold برای هر Hero است که از مقدار 1 میلیون Gold به مقدار 10 میلیون Gold تغییر کرده است. این تغییر اندازه باعث کاهش ارزش Gold در بازی می شود و طبق نسخه ی ازمایشی می توان این کاهش ارزش را مشاهده کرد بعنوان مثال اولین Mount عنکبوت بازی در این پچ معرفی شده است و به قیمت 2 میلیون Gold به فروش می رسد. Mount زیبایی است اما خب قیمت قابل توجهی هم دارد!

    در نهایت عنوان World of Warcraft: Legion در تاریخ 30 شهریور بر روی PC منتشر می شود. این مقاله خلاصه ای بود بر نسخه بتا بازی و تغییراتی که در Legion انتظار شما را می کشد!
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    1696614623798046325_1.jpg

    پیش نمایشی بر No Man’s Sky

    "به قلم محمدرضا مجاب"

    یک لحظه چشمان خود را ببندید و تصور کنید که یک سفینه ی فضایی شخصی دارید که هر وقت عشقتان کشید می توانید سوارش شوید و به فضا پرواز کنید. زیادی رویایی به نظر می رسد، نه؟! خب، این فانتزی جذاب حتی برای فضانوردان آموزش دیده ی ناسا نیز امکان پذیر نیست. ما هنوز نتوانسته ایم به مریخ که همین کنار گوشمان است سفر کنیم، چه برسد به سفرهای بین کهکشانی. تکنولوژی فعلی بشر نسبت به عظمت عالم هستی بسیار ناچیز ( و اگر بخواهم واژه ی درستش را بگویم، حقارت بار!) است؛ اینجاست که صنعت گیم برای تحقق آرزوهای بشر دست به کار می شود! در سال 2014 و در کنفرانس سونی، عنوانی معرفی شد که می تواند تخیلات دوران کودکی میلیون ها نفر را به واقعیت بدل کند: No Man’s Sky

    2068146237975833056_5.jpg


    در No Man’s Sky ، گیمر نقش یک کاوشگر فضا را بر عهده دارد. وظیفه ی یک «کاوشگر فضا» کمی عجیب است: گشت و گذار در کهکشان! بگذارید همین ابتدا بگویم: خیال نکنید با چند سیاره ی مختلف طرف هستید و مانند بسیاری از عناوین مستقل، بازی را در چند ساعت به پایان می رسانید. No Man’s Sky ، هجده Quintillion! سیاره دارد. به عبارتی، 18.000.000.000.000.000.000 سیاره! در وصف این عدد بدانید که اگر برای مشاهده ی هر سیاره فقط یک ثانیه وقت بگذارید، باید 5 میلیارد سال عمر کنید تا بتوانید تمامی سیارات بازی را مشاهده کنید! No Man’s Sky به حدی وسیع است که به قول سازندگان، احتمالا 99 درصد سیارات بازی اصلا کشف نخواهد شد.

    جالب تر اینجاست که این تعداد زیاد جهت گول زدن شما نیست! با طراحی یک الگوریتم خاص، سیارات به طور رندوم ویژگی های مختلفی دارند. اتمسفر، پوشش گیاهی، وسعت سیارات، دریاها، آب و هوا، کوه ها و دره ها، جانوران و محیط زیست، سازه های سیاره و پارامترهای مختلف در هر سیاره متفاوت خواهد بود. سازندگان در مصاحبه ی جالبی توضیح داده بودند که هنگامی که گیمر وارد یک سیاره می شود، دنیایی تازه و جدید را در برابر خود می بیند که هیچ کس قبل از او آنجا نبوده است. هیچ اطلاعاتی از سیاره در دسترس نیست، هیچ سایتی برای راهنمایی در اینترنت نخواهید یافت، هیچ ویدئویی در یوتیوب برای کمک گرفتن وجود ندارد! در نتیجه باید خودتان دل به دریا بزنید و به اکتشاف محیط بپردازید! اکشتاف و گشت و گذار، مبنا و پایه ی No Man’s Sky است.

    6538146237975922442_2.jpg


    اما در No Man’s Sky صرفا سوار بر یک سفینه در دنیای بازی پرسه نخواهید زد. پس از ورود به یک سیاره، باید از سفینه پیاده شده و به جستجوی محیط بپردازید. خارج از سفینه دوربین همچنان اول شخص خواهد بود و حتی هنگام مبارزات، بازی عملا به یک شوتر اول شخص تبدیل می شود! ممکن است موجودات و ساکنان برخی سیارات از حضور شما استقبال نکنند، پس بد نیست همیشه اسلحه ای آماده داشته باشید! اما اگر زیاده از حد به کشت و کشتار در بازی بپردازید، سیارات در حالت اعلام خطر قرار می گیرند. در نمایش های بازی ربات هایی وجود داشتند به نام پلیس کهکشان! آنها منتظرند که یک عنصر نامطلوب گیر بیاورند و حسابش را برسند!

    حتی ممکن است با نژادهای بیگانه برخورد کنید، بعضی از آنها جنگجو و تهاجمی هستند و مجبور به مبارزه (یا فرار را بر قرار ترجیح دادن) هستید! و ممکن است بعضی صلح طلب و علاقه مند به داد و ستد با شما باشند. جالب است که هنگام برخورد با نژادهای مختلف، زبان آنها را نمی دانید و باید با جستجو در سیاره ابزارهایی پیدا کنید تا زبانشان برای شما ترجمه شود. برخورد با نژادها در آیتم هایی که به دست می آورید تاثیر واضحی خواهد داشت، مثلا اگر با نژادی رابـ ـطه ی دوستانه برقرار کنید، ممکن است آیتمهای جالبی را به شما معرفی کنند یا مکان های مخفی را برای شما آشکار سازند!

    4521146237975934247_3.jpg


    از دیگر ویژگی های بازی، سیستم Upgrade و Crafting بسیار متنوع است. امکانات مختلف سفینه مثل سرعت، سپر حرارتی، توانایی های دفاعی، میزان سوخت و... قابل ارتقا هستند. همینطور لباس و اسلحه ی خودتان را نیز می توانید آپگرید کنید. سیستم کرفتینگ قابل توجهی برای بازی طراحی شده که وسایل متنوعی مثل نارنجک یا بمب با آن ساخته می شود. همینطور نوعی مراکز فضایی در بازی وجود دارد که برای خرید و فروش و مبادله ی آیتم ها کاربرد دارند.

    No Man’s Sky را می توان به صورت تک نفره یا چند نفره تجربه کرد. در بازی یک روند داستانی مشخص دنبال نمی شود و برای هر گیمر متفاوت از دیگری خواهد بود. این جمله، نقل جالبی از یکی از سازندگان است: « ما نمی خواهیم در بازی به شما ماموریت خاصی را ارائه دهیم. در جریان بازی، هیچکس به شما نمی گوید: من پنچ تا از جوجه هایم را گم کرده‌ام، آن‌ها در فلان سیاره برایم پیدا کن! شما خود نقش ـتان در بازی را انتخاب می کنید. می‌توانید یک کاشف، یک تاجر و یا یک دزد باشید. در این بازی شما داستان منحصر به فردی برای خود را خواهید ساخت.» در حالت چند نفره، گیمر می تواند با دوستان خود تعامل داشته باشد و برای به دست آوردن آیتم ها و حل معماها از آنها کمک بگیرد. No Man’s Sky یک بازی MMO نیست، و هنگام تجربه ی بازی هیچ نیازی به اتصال به اینترنت وجود ندارد. اما در حالت آنلاین، ممکن است اتفاقی به تاثیرات و اعمال گیمرهای دیگر در بازی برخورد کنید.

    اما سوال مهمی که پس از معرفی بازی برای بسیاری جای سوال داشته، این است که این کار چه فایده ای دارد؟ هدف بازی چیست؟ سرانجام گشت و گذار در سیارات مختلف چه خواهد بود؟ اطلاعات دقیقی در این زمینه منتشر نشده است، اما سازندگان هدف نهایی را رسیدن به «مرکز کهشکان» اعلام کرده اند. اینکه در مرکز کهکشان چه چیزی انتظار ما را می کشد، از سورپرایزهای بازی خواهد بود. اما گیمر نمی تواند همان ابتدا به مرکز کهکشان برود. در حقیقت، هرچه بیشتر به طرف مرکز کهکشان حرکت کنید، بازی سخت تر و محیط ها تهاجمی می شوند.

    32192146237975815568_7.jpg


    مثلا ممکن است سیاره ای را پیدا کنید که اتمسفر داغی دارد و برای ورود به آن باید سپر حرارتی آپگرید شده ای برای سفینه تهیه کرده باشید. ممکن است سیاره ی دیگری مملو از منابع غنی باشد ولی توسط نژاد خاصی مراقبت شود! باید با تجهیزات کامل و سلاح های پیشرفته به آنجا بروید. ممکن است سیاره ی دیگری اتمسفر اسیدی داشته باشد و هر لحظه امکان بارش باران اسیدی تهدیدتان می کند! باید لباس و پوشش مخصوصی برای ورود به آنجا تهیه کرده باشید. بنابراین برای رسیدن به مرکز کهکشان، باید حسابی خود را آماده کرده باشید. و این هدف تنها از طریق جستجو و کسب منابع و آیتم ها در سیارات مختلف امکان پذیر است.

    برای عنوانی که گشت و گذار مبنای آن است، گرافیک و طراحی محیط باید یکی از اولویت های بازی باشد و نمایش های No Man’s Sky شاید آن حالت واقع گرایانه و شبیه سازی شده (مانند عناوینی چون Star Citizen ) را نداشته باشد، اما رنگ بندی محیط و اتمسفر خیره کننده ی سیارات باعث شد بسیاری به تحسین نمایش های بازی بپردازند. جلوه های بصری بازی مانند نقاشی های رویاپردازانه هستند. بی پایان بودن عالم هستی این اختیار را به سازندگان داده تا تخیل خود را در طراحی محیط به کار بگیرند. ممکن است جایی در کهکشان، یک دریای صورتی وجود داشته باشد؟ نمی توان گفت که قطعا چنین چیزی وجود ندارد! همین موضوع برای طراحی نژادها و حیوانات و بسیاری از شرایط محیطی بازی نیز صدق می کند. آیا ممکن است در سیاره ای دور افتاده، به موجوداتی شبیه به دایناسور برخورد کنیم، درحالی که میلیون ها سال است در سیاره ی خودمان از بین رفته اند؟ در No Man’s Sky ، عملا با فانتزی های بشر درباره ی دنیای پیرامون خود رو به رو خواهیم بود.

    2991114623797583760_4.jpg


    در مجموع، نمایش های بازی تاکنون نظرات مختلفی را به همراه داشته است. عده ای از بی هدف بودن بازی انتقاد می کنند، و عده ای (مثل خودم!) عاشق بازی شده اند. یکی از به یادماندنی ترین خاطرات گیمری من، زمانی بود که در نسخه ی اول Mass Effect، مدت ها محو تماشای اتمسفر صورتی یک سیاره با دو ماه (که به طرز شگفت انگیزی به هم نزدیک بودند) شده بودم! لـ*ـذت مشاهده ی یک سیاهچاله از فاصله ی نزدیک، یا مشاهده ی یک خورشید آبی رنگ، یا کشف یک منظومه ی جدید و نامگذاری آن به اسم خودتان (در بازی می توانید اسم سیارات را تغییر دهید! ) غیرقابل توصیف است! No Man’s Sky تحقق یک رویا برای عاشقان فضا و کهکشان است، و اگر اتفاقی نیفتد و بازهم سیل نیمی از استودیوی Hello Games را با خود نبرد، کمتر از 2 ماه دیگر شاهد عرضه ی یکی از بلندپروازانه ترین و شگفت انگیزترین عناوین نسل هشتم خواهیم بود.
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    11114622826629056_7.jpg

    پیش نمایشی بر Mighty No. 9


    "به قلم پرهام آقاخانی"

    حدود 10 سال از آخرین باری که مگامن را دیدیم می گذرد و قاعدتا خیلی ها دلشان برای این سری و مراحل و باس های نفس گیرش تنگ شده است. در طول این سالها، کپکام نشان داد که انگار علاقه چندانی به ساخت نسخه جدیدی از این سری (سری اصلی) و یا حتی ریمستر کردن آن ندارد و برای همین بود که زمانی که "کیجی اینافونه" (خالق مگامن) از پروژه جدیدش به نام Mighty No.9 که دنباله ای معنوی بر سری مگامن بود رونمایی کرد، خیلی ها در سراسر جهان به وجد آمدند و پروژه کیک استارتر بازی در مدت کوتاهی به موفقیت رسید. حالا بهتر است ببینیم که آیا این بازی جدید می تواند جای خالی یکی از برترین شخصیت های دنیای گیمینگ را برای ما پر کند یا نه.

    34262146228266032389_1.jpg


    داستان بازی در سال 2099 شروع می شود. جهان در دوره ای قرار گرفته که روبات ها همه گیر شده اند و نه تنها از آنها برای کار، بلکه برای سرگرمی نیز استفاده می شود. این سرگرمی از این قرار است که قدرتمند ترین روبات ها در یک مکان بسیار پرطرفدار با نام Battle Colosseum و جلوی چشمان انسانها با هم درگیر می شوند. یک گروه خاص از روبات ها با نام Mighty Numbers که توسط Dr.White ساخته شده اند، همواره در این مسابقات جزو بهترین ها قرار می گیرند که قهرمان اصلی بازی یعنی Beck نیز عضوی از آنهاست. Beck با این که توانایی Dash دارد ولی به دلیل این که (همانند Megaman X) از خصوصیات انسانی بهره مند است، تنها روباتی است که در حین نبرد می ترسد و چون توانایی هایش به حس هایش بستگی دارد، در طول نبرد بارها از کار افتاده و کار را برای سایر گروه سخت تر می کند.

    در جریان یکی از مسابقات، انتشار یک ویروس کامپیوتری (چیزی مشابه ویروس Maverick) توسط یک محقق با نام Dr.Blackwell باعث می شود تا تمام روبات ها و مخصوصا گروه Mighty Numbers به جز Beck آلوده شده و تحت کنترل او، دست به تخریب و نابودی انسانها بزنند. حالا وظیفه Beck این است که با کمک Dr.White، همراهش به نام Call و رهبر گروه به نام Dr.Sanda، به مبارزه با تمام روبات های آلوده شده رفته و جهان را نجات دهد.

    اینجاست که شما کنترل Beck را به دست می گیرید و وارد دنیای بازی می شوید. انتخاب مراحل بازی دقیقا همانند سری مگامن است؛ یعنی آزاد هستید تا هر مرحله ای را که خواستید امتحان کنید و از این لحاظ اجباری در کار نیست. در طول بازی شما با یک مرحله مقدماتی/آموزشی، 8 مرحله اصلی که هر کدام در انتها به مبارزه با یکی از اعضای Mighty Numbers ختم می شوند و یک مرحله برای باس فایت نهایی سروکار دارید. البته بعید نیست که همانند تعدادی از نسخه های سری مگامن، با افزایش ناگهانی تعداد مراحل در بخشی از بازی (مخصوصا بعد از شکست تمام 8 باس ابتدایی) روبرو شویم.

    20462146228266027777_2.jpg


    "مثل این که قرار است درست همانند سری مگامن با مراحلی بسیار چالش برانگیز روبرو شویم."

    برای پیشروی در بازی، Beck به چندین توانایی مختلف دسترسی دارد. او می تواند بپرد، بدود، شلیک کند و با بدست آوردن توانایی ها و سلاح های دشمنان، از آنها استفاده کند که انتخاب هر کدام از آنها باعث تغییر شکل و ایجاد تغییرات ظاهری در Beck می شود. علاوه بر موارد فوق، بازی از دو ویژگی جدید و نوآورانه بهره می برد. ویژگی اول این است که باس های شکست خورده همچنان در جریان بازی حضور خواهند داشت و در بعضی مراحل به کمک شما می آیند. دومین ویژگی، قابلیت Absorption Dash است که باعث چالش برانگیزتر شدن گیم پلی شده است. در بازی ماده ای با نام Xel وجود دارد که اساس کارکرد روبات های داخل بازی است و توسط Dr.Blackwell ابداع شده است.

    Beck برای نابود کردن روبات ها می بایست ابتدا به آنها ضربه بزند تا رنگشان تغییر کرده و هاله رنگی ای نیز در اطرافشان پدیدار شود و سپس با انجام حرکت Dash، ماده Xel آنها را جذب کرده و نابودشان کند (این مسئله در مورد باس ها هم صدق می کند). نکته جالب اینجاست که 4 نوع Xel متفاوت با رنگ های مختلف (آبی، سبز، قرمز و زرد) وجود دارد که با جذب آنها و رسیدن آنها به یک حد خاص، توانایی های خاصی به Beck داده می شود. برای مثال با جمع آوری Xel آبی یک کپسول پر کننده جان به شما داده می شود، Xel قرمز باعث قدرتمند تر شدن شلیک های سلاح شما می شود (مثلا شلیک هایتان از دشمنان رد می شوند)، Xel سبز باعث افزایش سرعت حرکت می شود و در نهایت Xel زرد نیز باعث افزایش مقدار مقاومت در برابر ضربات دشمن می شود.

    1976146228266019127_3.jpg


    "نمایی از یکی از مراحل بازی. نوار مربوط به Xel قرمز در بالای سر شخصیت و کپسول جان اضافه در زیر نوار جان قرار دارند."

    ولی برای استفاده مناسب از این توانایی ها، باید سریع باشید. با هر بار جذب ماده Xel، یک نوار دایره ای شکل در بالای سرشخصیت ظاهر شده و مدام کم می شود که نشان می دهد که چقدر دیگر ماده Xel برای فعال کردن توانایی هایتان نیاز دارید. علاوه بر مورد فوق، پس از فعال سازی قابلیت هایتان شما تنها مدت کمی برای استفاده از آنها فرصت دارید که این مسئله باعث افزایش سرعت گیم پلی می شود؛ چون مجبورید سریع باشید تا نهایت استفاده را از آنها ببرید.

    البته به غیر از Beck، شخصیت دومی هم برای انجام مراحل وجود دارد که کسی نیست جز Call! این شخصیت در مراحل اصلی نقش یک Navigator (کاری که Alia، Layer و Palette در Megaman X8 برایتان انجام می دادند) را بر عهده دارد و مداوما به شما کمک رسانی می کند. اما می توان از او برای انجام بخش Co-Op Challenge به صورت آنلاین و همچنین انجام یک سری از مراحل داستانی که صد البته با مراحل اصلی تفاوت دارند، استفاده کرد. او همانند Beck قادر به جذب کردن ماده Xel نیست ولی مسافت بیشتری را با Dash طی می کند، یک سپر برای دفع Projectile های دشمنان دارد و همچنین یک Jet Boost دارد که باعث می شود به آرامی سقوط کند و یا بین چند پلتفرم به آرامی جابجا شود.

    18748146228266035918_4.jpg


    "احتمالا باید منتظر Easter Egg های فراوانی در این بازی باشیم. در این صحنه بازی PONG بازسازی شده است."

    تا اینجای کار می دانیم که باید با یک بازی خوش ساخت و چالش برانگیز سروکار داشته باشیم ولی متاسفانه حواشی این بازی کمی نگران کننده هستند. بازی تا حالا چندین بار در بعضی موارد برای رفع باگ ها تاخیر خورده و در بعضی موارد سازندگان هیچ دلیلی برای این تاخیر ها به طرفداران اعلام نکرده اند که همین مسئله باعث خشمگین شدن آنها و بالا رفتن انتظارات از بازی شده است. همچنین سازندگان بازی یعنی Comcept و Inti Creates در طی مراحل ساخت بازی در ساخت عناوین بسیاری مثل عنوان بسیار ضعیف Yaiba: Ninja Gaiden Z، Red Ash، Azure Striker Gunvolt، ReCore و غیره همکاری داشته اند که این مسئله نگرانی های بسیاری مبنی بر کم شدن توجه سازندگان به این بازی ایجاد کرده است.

    73014622826603905_5.jpg


    در هر صورت نمی توان اکنون در مورد موفقیت یا شکست خوردن بازی نظری داد. اگر همه چیز به خوبی پیش برود و مشکلی پیش نیاید، می توانیم به زودی شاهد یک بازی هیجان انگیز و نفس گیر از خالق مگامن باشیم و امیدوار باشیم که موفقیت این بازی باعث بازگشت دوباره مگامن به دنیای گیمینگ شود. Mighty No.9 در 21 ژوئن 2016 (1 تیرماه) در آمریکا و آسیا، و 25 ژوئن 2016 (5 تیرماه) در سایر نقاط جهان توسط شرکت Deep Silver بر روی PC، پلی استیشن 3، پلی استیشن 4، پلی استیشن ویتا، اکس باکس 360، اکس ‌باکس وان، WiiU و 3DS منتشر خواهد شد.
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    هنر آدمکشی به سبک مأمور 47

    "به قلم علیرضا رمضانی مقدم"

    ورود مأمور 47 در سال 2016 دقیقا مطابق انتظار به نظر می رسد! اما چه انتظاری؟ مشخصا انتظار از هیتمن، باز گذاشتن دست گیمر در طراحی قتل به شیوهای منحصر به فرد است. یادمان باشد که کشتن در هیتمن فقط معطوف به از میان برداشتن یک سری دشمن نمی شود بلکه تمام لـ*ـذت این فرنچایز در خلق یک اثر هنری از نحوه کشتن خلاصه شده است. هیتمنی که خود به وجود آورنده یک سبک نوین در دنیای گیم به حساب می آید اکنون باز می گردد تا در 6 امین حضور خود خون تازه ای را وارد رگهای این ژانر کند.

    از آنجا که نام بازی جدید، هیتمن است (بدون هیچ پسوندی)، در نگاه اول این باور را به وجود می آورد که با یک بازسازی از سری اولیه هیتمن طرف هستیم درحالی که داستان بازی به وقایع بعد از Absolution می پردازد. بازی با یک پیش درآمد (prologue) آغاز می شود، جایی که مأمور 47 جوان به عنوان آموزش، اولین قرارداد خود را دریافت کرده است تا قابلیت خود را به عنوان یک قاتل (Assassin) نشان دهد. در این پیش درآمد قادر خواهید بود سر و وضع خود را به شکل یک افسر دریایی تغییر دهید و وارد یک جشن ساحلی شوید تا به این نحو خود را به اولین هدف نزدیک کنید. اما در واقع این پیش درآمد تنها حکم یک پیش غذای لذیذ را دارد که اشتهای ما را برای وعده اصلی چند برابر میکند.

    37608145625322740395_8.jpg


    پس از این پیش درآمد است که نخستین مرحله بازی با حرکت دوربین روی فرش قرمز و با ورود مأمور 47 به کلاپ محل برگذاری یک نمایش مد (fashion show) آغاز می شود. نمای بعدی حضور تعداد زیادی NPC را به تصویر می کشد که از ورودی کلوپ تا محل قدم زدن مدلها را، پر کرده اند. یک لوکیشن پر زرق و برق که جزئیات در آن بیداد می کند. به غیر از ورودی اصلی، ورودی های فرعی مانند اتاقک زیرشیروانی و زیرزمین جهت ورود مخفیانه مأمور 47 به کلاپ تعبیه شده است. همچنین به غیر از پلتفرمی که مدل ها بر روی آن در حال نمایش هستند می توانید به محل گریم مدلها نیز سرکی بکشید تا شاید از آن به نفع نقشه خود استفاده کنید. از سوی دیگر، محل فرود هلیکوپتر و همچنین قایق تندرویی که در لنگرگاه کوچک منتهی به محوطه بیرونی کلاپ دیده می شود، راههای گریز از معرکه را به ذهن متبادر میکند.

    اتاقک کوچکی هم بالای ساختمان بلند کنار محل نمایش دیده می شود که به نظر نقطه ی مناسبی برای یک اسنایپر حرفه ای است! دیگر چه می خواهید؟ به نظر IO Interactive همه جزئیات را برای خلق یک اثر هنری فراهم کرده است. اثر هنری که قرار است با خون Victor Nivikov و Dalia Margolis به عنوان اهداف مامور 47، رنگ آمیزی شود. از اینجا به بعد همه چیز به دستان گیمر سپرده می شود که بخواهد اثر خود را با کشت و کشتاری چشم بسته همراه با چاشنی اکشن خلق کند و یا قصد داشته باشد با روشی زیرکانه بدون سر و صدا هدف را ازمیان بر دارد.

    هرکدام از مراحل بازی در یک لوکیشن مشخصی جریان دارد. البته در هر مرحله چند مأموریت متفاوت قرار داده شده است که به شما اجازه میدهد تا هر مأموریت را در ساعت خاصی از روز انجام دهید. بنابراین به مانند آنچه در MGS V دیدیم، قرار است از هر لوکیشن چند مرتبه در ساعات مختلف روز در روند گیمپلی استفاده شود. همچنین از جمله اطلاعات دیگری که از گیمپلی بازی به دست آمده است، حضور تعدادی NPC خاص در مپ بازی است که مشاهدهگر (Observer) نام دارند و قادرند مأمور 47 را حتی با وجود لباسهای مبدلش نیز بشناسند. همچنین به غیر از انجام مأموریتهای اصلی، سیستم قراردادها (Contracts) نیز در بازی گنجانده شده است که طی آن قادر خواهید بود تعداد زیادی هدف را به عنوان قرارداد از میان بردارید.

    2279145625322914035_9.jpg


    حتی اگر سازندگان هیتمن 2016 در هیچ چیز نوآوری به خرج نداده باشند، مطمئنن در نحوه عرضه بازی به اندازه کافی متفاوت عمل کرده اند. ابتدا قرار است یک نسخه اولیه از بازی در تاریخ 11 مارچ به بازار عرضه شود که شامل 3 لوکیشن و 6 مأموریت است. سپس دنباله بازی به صورت پخش سریالی بین ماههای اپریل و ژوئن عرضه می شوند که هرکدام متشکل از مرحله و لوکیشن مخصوص به خود است.

    در نهایت می توان گفت اگر از سری هیتمن تا به امروز لـ*ـذت بـرده اید، بی شک از هیتمن اپیزودی نیز لـ*ـذت خواهید برد، چرا که IO Interactive اصالت بازی را حفظ کرده است و همچنان ابتکار عمل در نحوه به پایان رساندن مأموریتها به دست گیمر است. البته باید اذعان داشت که در گیمپلی بازی نوآوری چشمگیری دیده نم یشود، اما نسبت به قسمتهای قبل، گیمپلی در لوکیش نهایی به مراتب بزرگتر و پرجزئیات تر رخ میدهند که نشان دهنده پیشرفت نسبی بازی است. بیصبرانه منتظر هستیم تا در مارچ سال جاری همراه با هیتمن، امضای هنری خود را در پای اولین قرارداد مأمور 47 ثبت کنیم.
     

    Maedeh.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/13
    ارسالی ها
    605
    امتیاز واکنش
    1,150
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    تهران
    ............................................................................

    34204145422877739836_1.jpg


    "جوشش استخر مرده"

    افراد وراج و بذله گو در همه جا حضور دارند، ممکن است روزانه با بسیاری از آن ها سر و کار داشته باشید و مجبور باشید به حرف هایشان گوش کنید اما اینطور نیست که همه ی آنها شخصیتی نچسب و خسته کننده داشته باشند (حداقل در دنیای کمیک این اتفاق نمی افتد)؛ ممکن است کسانی هم باشند که حتی با پرچانگی و البته شوخی هایشان باعث شوند که مردم به سینما بروند و یا کتاب بخوانند، راستی مگر می شود کسی پول بدهد تا به پرحرفی های یک نفر گوش کند یا حرف هایش را در کتاب بخواند؟ افراد پرحرف برای اینکه حرف های بیهوده شان خریدار داشته باشد نیاز دارند تا یک جفت شمشیر، تفنگ، کتاب دایرة المعارف انواع حرکت های غیر اخلاقی را به هر قیمتی که شده تهیه کنند! درضمن، آنها باید ددپول باشند.

    "ددپول (Deadpool)" اولین بار درسال 1991 و در شماره ی 98 کمیک بوک "جهش یافته های جدید (The New Mutants) پا به دنیای کمیک گذاشت تا با شخصیت عجیب و غریب و قابلیت هایش یکی از دردسرساز ترین و مرگبارترین و البته شوخ طبع ترین شخصیت های کمپانی "مارول (Marvel)" شود، "راب لایفلد (Rob Liefeld)" و "فابیان نیکیزا (Fabian Nicieza)" از پدید آورندگان ددپول هستند و نویسندگی بیشتر داستان های او را برعهده داشتند. ويژگی هایی که برای او درنظر گرفته شده است در نوع خودش جذاب به حساب می آید، مثلا ددپول قابلیت ترمیم یا زود درمانی خودش دارد که با توجه به پرحرف بودنش یک کنایه ی بسیار ظریف و هوشمندانه محسوب می شود (همانطور که نمی شود اورا کشت، نمی توان او را ساکت کرد). همچنین او توانایی "تلپورت (Teleportation)" کردن را نیز دارد که در مواقع خطرناک می تواند با استفاده از آن به مکان های مختلفی برود.

    41094145422859012079_2.jpg


    او در برابر قدرت تله پاتی دیگران (حتی "پروفسور ایکس" - Professor X) هم کاملا مقاوم است چون با ذهن معیوبش که هیچ اتفاق خاصی در آن نمی افتد دیگر ذهن خوانی یا کنترل کردن ذهنش به کل چیز بی معنی ای است !

    می شود گفت او تقریبا یک "ضد قهرمان (Anti Hero)" دوست داشتنی است، البته ددپول تنها اشک قهرمان ها را در نمی آورد و گاهی اوقات آزارش به همه حتی ضد قهرمان های دیگر هم می رسد ولی به هرحال او در دسته ی افراد "شرور بزرگ (Supervillain)" قرار می گیرد.

    یکی از نکات قابل توجهی که باعث شده تا او درمیان خوره های کمیک بوکی محبوب شود از بین بردن فاصله میان مخاطب و خودش است که اصطلاحا به آن «فاصله گذاری» یا «شکسته شدن دیوار چهارم» می گویند ، بارها دربازی یا کمیک های ددپول دیده ایم که او یواشکی با مخاطبین خود شوخی می کند و اضافه شدن این نوع چاشنی طنز باعث شده تا او جایگاه ویژه ای در میان عشاق کمیک بوکی داشته باشد. همچنین این محبوبیت مورد توجه کارکنان کمپانی مارول قرار گرفت تا آن ها دست به کار شوند و فیلمی جداگانه برای ددپول بسازند تا هم خودشان سودی ببرند و هم طرفداران لـ*ـذت دیدن شوخی ها و ژانگولر بازی های اورا این بار بر روی پرده ی نقره ای ببیند، نه صفحه های کاغذ.

    اولین بار در "کامیک کان (Comic –Con)" سال 2015 بود که تریلری از فیلم ددپول به نمایش در آمد و هنگام پخش شدن و دیدن صحنه های فان و اکشن که کلا 3 دقیقه هم به طول نینجامید آن قدر مورد تشویق حاضرین در سالن قرار گرفت که همگی خواستار پخش مجدد آن شدند.

    برخلاف تصمیم گیری های عجیب و غریب مارول در ساخت فیلم از روی کمیک بوک های زیرخاکی خود مانند "نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy) " در سال 2014 که اتفاقا پرفروش هم شد این بار آن ها حرکت هوشمندانه ای انجام دادند و ددپول را به سینما تلپورت کردند، چیزی که به خوبی می توان پیش بینی کرد این است که این فیلم حتی اگر کشش داستانی خوبی هم نداشته باشد فروش بالای آن در گیشه ها تضمین شده است ( چیزی که برای مارول بیش از هرچیزی مهم است)، آن قدر مهم که اگر در آینده دیدید ددپول سر از فیلم "انتقام جویان (Avengers)" و یا "مرد عنکبوتی (Spiderman)" در آورد تعجب نکنید !

    864514542301777056_6.jpg


    ددپول اسپین آفی از "مردان ایکس (X-Men)" است و اگر بخواهیم آن را به صورت یک مجموعه حساب کنیم هشتمین فیلم از مجموعه ی مردان ایکس تا الان محسوب می شود. نهمین فیلم از این مجموعه، "مردان ایکس : آخرالزمان (X-Men: Apocalypse)" نام دارد که آن هم در تاریخ 27 می 2016 اکران خواهد شد، ایده ی اولیه ی ساخت فیلم پس از اکران "مردان ایکس : ریشه ها (X-Men Origins )" در سال 2009 شکل گرفت اما به دلایلی تولید آن تا سال 2015 به تعویق افتاد.

    داستان فیلم از این قرار است : "وید ویلسون (Wade Wilson)" (ددپول) که یکی اعضای موثر و حرفه ای نیروهای ویژه بود، پس از مدتی تحمل آنجا برایش سخت شد و شروع به سرپیچی از فرمانده ی خود کرد، بعد از اخراج شدنش زیر نظر سازمانی مخفی به مزدوری بی ملاحظه تبدیل می شود که در قبال گرفتن پول افراد مورد نظر را به قتل می رساند. ویلسون پس از مدتی می فهمد که به سرطان مغز مبتلا شده و وقت زیادی برای زنده ماندن ندارد و تصمیم می گیرد برای درمان خودش به سازمانی که قرار است آزمایشاتی مبنی بر بهبود سرطان او به وسیله ی سلاح ایکس انجام دهند مراجعه کند. این آزمایشات علاوه بر بهبود بیماری موجب افزایش میزان قدرت او میشود که ناپایداری و اختلالات ذهنی و شخصیتی را به دنبال دارد این یعنی او دیگر مثل سابق نخواهد بود و دارای شخصیتی تازه و فاقد یک پارچگی می شود که رگه هایی از خشونت و بی رحمی و البته حس شوخ طبعی در آن پدید خواهد آمد.

    ظاهر ویلسون بعد از آزمایش به طور کامل نابود می شود و او به دنبال این است تا از کسانی که این بلا را سرش آورده اند انتقام بگیرد.

    *در واقع یکی از دلایل انتقام گیری ددپول بلاهایی است که بر سر وی در آزمایشگاه آورده اند، آنها برای جلوگیری از نابود شدن کامل پوستش مجبور شدند او را آتش بزنند و عمل های بسیار سنگین دیگری را نیز روی او انجام دهند که ممکن بود در طی آزمایش ویلسون جانش را از دست بدهد. او قرار بود مدتی زندانی باشد تا هم قدرت هایش را کنترل کند و هم آزمایشات دیگری بر روی او انجام شود اما ویلسون از آنجا فرار کرد و با طراحی لباس و انتخاب نام ددپول تصمیم به انتقام گرفت.

    دلیل انتخاب اسم ددپول تا حدودی به آن استخری که وی را در آن قرار داده بودند تا آزمایشاتشان را انجام دهند ربط دارد، مثل همان استخری که "ولورین (Wolverine)" در فیلم مردان ایکس : ریشه ها در آن قرار داشت.

    می رسیم به معرفی کارگردان و بازیگران فیلم :

    1873114542286006083_3.jpg


    " تیم میلر (Tim Miller) "

    به اندازه ی "برایان سینگر (Bryan Singer)" - کارگردان با استعداد فیلم "مظنونین همیشگی (The Usual Suspects 1995 )" - و 4 قسمت از 9 قسمت سری مردان ایکس معروف نیست و ددپول اولین فیلم بلند اومحسوب می شود، حرفه ی اصلی میلر ساخت انیمیشین کوتاه است و یکی از معروف ترین انیمیشن های کوتاهی که او در ساخت و طراحی شخصیت های آن نقش داشته "گوفر بروک Gopher Broke) 2005)" بود که مورد توجه منتقدین قرار گرفت و نامزد دریافت جایزه ی اسکار شد.

    همچنین "رت ریز و پل ورنیک (Rhett Reese & Paul Wernick)" هم که معمولا در فیلمنامه هایشان با یکدیگر مشارکت دارند نویسندگی فیلم را بر عهده گرفته اند. طی مصاحبه ای که تیم میلر به تازگی با مجله ی سینمایی "امپایر (Empire)" داشته نظرش را اینگونه در مورد این دو نویسنده می گوید : "آن ها در طول ساخت فیلم تنها کاری که می کردند این بود که با گوشیشان انگری بردز بازی کنند! اما به هرحال از اینکه آنها را به عنوان نویسنده های فیلمت در اختیار داشته باشی بسیار ارزشمند است". هرچند که به نظر می آید که او شوخی می کند اما بعید هم نیست که شخصیت شوخ ددپول روی آن ها تاثیر گذاشته باشد. چیزی که درحال حاضر کمی باعث نگرانی می شود این است که امکان دارد با وجود این وضع و توضیحات کارگردان، فیلم ساخته شده مانند خانه های بازی انگری بردز به یک باره نابود شود !

    در کل ما شاهد یک تیم نه چندان با تجربه و جوان هستیم که قرار است با این فیلم آینده ی خودشان را تضمین کنند، آینده ای که شاید قسمت های 2 و3 و ... فیلم ددپول را به همراه خود داشته باشد.

    26759145422887140979_4.jpg


    "رایان رینولدز (Ryan Reynolds)" در "نقش وید ویلسون wade) Wilson)"

    (ددپول)

    مرد خوش چهره‌ی کانادایی ازطرف بعضی از طرفداران کمیک بوکی کمپانی "دی سی (DC)" و مارول تقریبا یک خیانتکار به حساب می آید !

    رینولدز در سال 2009 نقش وید ویلسون را در مردان ایکس : ریشه ها که اصلا هم چیز خوبی از آب درنیامد ایفا کرد، او در انتهای فیلم به خاطر بیماری سرطانش (مثل فیلم ددپول البته این بار بدون لباس) زیر آزمایشات مختلفی قرار گرفت و یکی از دشمنان اصلی ولورین بود. تنها راهی که میشد فهمید او همان ددپول است، عدم قرار داشتن عضو دهان در صورتش بود !

    رینونلدز پس از تجربه ی آن فیلم تصمیم گرفت در سال 2011 نقش یکی از ابرقهرمانان دی سی یعنی "فانوس سبز (Green Lantern)" را بازی کند. فیلم فانوس سبز با همه ی خرج هایی که برای جلوه های ویژه اش شده بود و با توجه به همکاری 4 نویسنده برای نگارش فیلمنامه ی آن و از همه مهم تر بازی بسیار ضعیف رینولدز که به گفته ی خیلی ها چهره ی او اصلا به ابرقهرمانان نمیخورد تراژدی دردناکی را هم برای کمپانی و هم برای طرفدران رقم زد. از یک طرف فروش کم آن که به یک شکست تجاری تبدیل شد و از طرفی دیگر حمله ی منتقدین از جمله "راجر ایبرت (Roger Ebert)" (منتقد فقید آمریکایی) که فیلم را اینگونه توصیف می کند : "داستانی احمقانه با فیلمنامه ای ضعیف که فقط با جلوه های ویژه که اصلا هم باور پذیر نیست به درد بچه ها می خورد"

    4247145423019119430_5.jpg


    این برای رینولدز خیلی گران تمام شد، او حتی در این چندسال اخیر هم با اینکه خیلی پرکار بوده اما نتوانست آن طور که باید از قابلیت هایش استفاده کند و در انتخاب هایش دقت کافی را داشته باشد. شاید بتوان گفت بهترین فیلمی که او تا به حال بازی کرده فیلم "دفن شده (Buried 2010 )" بود که با توجه به فضای بسته ای که درون آن قرار داشت توانست به زیبایی از پس نقش بربیاید.

    اما حالا او پس از فراز و نشیب های زیادی که در طول دوران بازیگری خود داشته تصمیم گرفته است تا این بار هم یک ریسک بزرگ انجام دهد و علاوه بر بازی کردن در نقش ددپول تهیه کنندگی فیلم را هم برعهده بگیرد .شاید رینولدز در دنیای کمیک استریپ یک خیانتکار شناخته شود اما تعهدی که او به این شخصیت شوخ وخطرناک (ددپول) دارد را نمی شود نادیده گرفت، رینولدز به قدری برای ایفای این نقش هیجان زده و علاقه مند بود که به گفته ی خودش اولین باری که لباس ددپول رونمایی شد تا او آن را بپوشد بی اختیار اشک ریخت.

    تلاش و تحمل رینولدز در پشت صحنه ستودنی است و به گفته ی کارگردان، او در اوایل فیلمبرداری که هنوز شخصیت ددپول شکل نگرفته و به خاطر آزمایشات چهره اش نابود شده بود باید روزانه حدود چهارساعت زیر دست گریمور می ماند تا برای گرفتن سکانس آماده شود.

    آن طور که او می گوید شخصیت ددپول در فیلم بسیار به شخصیت آن در کمیک بوک ها نزدیک است و شما نمیتواند یک شخصیت کمیک را در این نوع فیلم ها پیدا کنید که تا این اندازه به کتابش وفادار مانده باشد. با توجه به این که رینولدز در این چندوقت اخیر مصاحبه های زیادی مبنی بر خوب بودن فیلم انجام داده است باید دید که او در روی صحنه چه چیزی در چنته دارد و آیا ما قرار است باز شاهد فانوس سبزی باشیم که این بار فقط شوخ طبع است یا قرار است دیوانه ای ببینیم که با شوخی های خنده دار (برای ما) و کشنده (برای دشمنانش) نام ددپول را به یدک می کشد.

    2797514542286204016_5.jpg


    "تی . جی میلر"(T. J. Miller) در نقش "ویزل Weasel)"

    ویزل که با نام "جک همر (Jack Hammer)" هم شناخته می شود تفاوتی اساسی با بقیه ی شخصیت های فیلم دارد، او فاقد هرگونه توانایی ابر انسانی است و از این نظر آسیب پذیر محسوب می شود اما با دانش و شناخت بالایی که نسبت به سلاح های مختلف دارد می تواند خطرناک باشد و همینطور او یک هکر نابغه هم هست و از این لحاظ حسابی کارآمد به نظر می رسد. یکی از نکات جالب در مورد او این است که در زمان نوجوانی با "پیترپارکر (Peter Parker)" (مرد عنکبوتی) به یک دبیرستان می رفت و اتفاقا داستان هایی هم پیرامون این قضیه شکل گرفت.

    ویزل یکی از بهترین دوستان ددپول است، برایش اسلحه فراهم می کند، اطلاعات می آورد و حسابی هوایش را دارد. شخصیت ویزل برای اولین بار توسط "فابیان نیکیزا (Fabian Nicieza)" و "جو مدوریرا (Joe Madureira)" طراحی و در شماره ی 3 کمیک "کابل (Cable)" در سال 1993 معرفی شد. به نظر می رسد که او حسابی درگیر کارهای ددپول شود و جانش به خاطر او به خطر بیفتد.

    تی. جی میلر که بیشتر در فیلم های کمدی مانند"سرچ پارتی _Search Party 2014) " و "سفرهای گالیور (Gulliver's Travels 2010 )" نقش های فرعی را بر عهده داشته و در انیمیشن های زیادی هم صدا پیشه بوده در نقش ویزل بازی می کند و شاید این فیلم فرصتی برای دیده شدن او باشد تا در آینده نقش های مهم تری به او سپرده شود.

    4204145422862919924_6.jpg


    " مورینا بکرین (Morena Baccarin)" در نقش "ونسا کارلیز (vanessa carlysle)"

    (کاپی کت) – (Copycat)

    وید ویلسون (ددپول) زمانی که دیگر از مزدور بودن خود کلافه شده بود تصمیم گرفت که به آمریکا نقل مکان کند و به زندگی اش سروسامانی بدهد، او در آنجا با ونسا کارلیز آشنا می شود و این دو پس از مدتی عاشق یک دیگر شده و باهم زندگی می کنند تا زمانی که ویلسون مبتلا به سرطان شده و زندگی او تحت تاثیر آن به یک باره دگرگون می شود. شکل گرفتن شخصیت ددپول زمینه هایی را برای اتمام رابـ ـطه ی این دو نفر فراهم میکند اما با این حال ویلسون همیشه حواسش به او هست.

    ونسا کارلیز که به نام کپی کت شناخته می شود و از ابرقهرمان های مارول به حساب می آید. اولین حضور او در سال 1993 و در شماره ی 19 کمیک "نیروی ایکس (X-Force)" بود. او دارای قابلیت های ابر انسانی مانند تغییر دادن شکلش بوده و در مقابل نفوذ ذهن دیگران مقاوم است و قدرت تلپاتی دارد.

    با توجه به اینکه کپی کت در بعضی از کمیک ها می میرد احتمال کشته شدن او در این فیلم دور از انتظار نیست. او هم مانند ددپول توسط فابیان نیکیزا و راب لایفلد طراحی شده است. مورینا بکرین که تجربه ی بازی در سریال هایی چون "هوملند (Homeland)" و (V) را دارد بازیگر چندان شناخته شده ای نیست و درحال حاضر مشغول بازی در سریال "گاتهام (Gotham)" که مربوط به شخصیت "بتمن (Batman)" می شود (بوی خــ ـیانـت میاد !) است.

    40335145422866929961_7.jpg


    "جینا جوی کارانو (Gina Joy Carano)" در نقش "کریستین (Christine)"

    (انجل داست) – (Angel Dust)

    کریستین در نوجوانی با خانواده اش به مشکل برمی خورد و از خانه فرار می کند، او به گروهی از جهش یافته ها به نام "مورلوکس (Morlocks)" که در شیکاگو حضور داشتند می پیوندد و با این کارش بیش از پیش توسط خانواده اش سرزنش می شود و آن ها اورا به طور کامل ترد می کنند. انجل داست شخصیت جذاب و پرطرفداری در کمیک های مارول نیست و در این فیلم هم بیشتر برای گرد و خاک به پا کردن حضور دارد.

    او نخستین بار در شماره ی اول کمیک مورلوکس در سال 2002 به تصویر کشیده شد و از قدرت های فرا انسانی مانند سرعت و استقامت بسیار بالایی برخوردار است و همچنین با افزایش میزان آدرنالین خونش قدرتش چندبرابر می شود و توانایی این را دارد که اجسامی به سنگینی 25تن را بلند کند !

    کسی که در طراحی این شخصیت نقش مهمی داشته "جئوف جونز "(Geoff Johns)است که درحال حاضر سِمَت مدیر ارشد کمپانی دی سی را برعهده دارد.

    جینا کارانو که تقریبا یک بازیگر نوپاست انتخاب خوبی برای این نقش است، نه به خاطر این که او در (فیلم) های اکشن بازی می کند، به این دلیل که او خود خشونت است. شاید برایتان جالب باشد که حرفه ی اصلی کارانو ورزش کیک بوکسینگ است و طبق رتبه بندی هنرهای رزمی ترکیبی زنان، او در رتبه ی سوم برترین مبارزه کننده قرار دارد و به همین دلیل و البته زیبایی اش به او لقب فرشته ی رینگ هارا داده اند. کارانو درکارنامه ی کوچک بازیگری اش فقط در فیلم های اکشن از جمله "سریع و خشن 6 (fast and furious 6)" و "خون و استخوان (Blood and Bone 2009)" بازی کرده است.

    احتمالا فرشته ی رینگ ها تنها کسی است که در طول فیلمبرداری و پشت صحنه با او شوخی نشده است !

    33945145422868412094_8.jpg


    "بریانا هیلدبراند (Brianna Hildebrand)" در نقش "الی فیمیستر(Ellie Phimister)"

    نگاسونیک تینیج وارهد (Negasonic Teenage Warhead)

    کم سن و سال ترین ابرانسان فیلم است و به گفته ی هیلدربرند او همواره در حال یادگیری است. نگاسونیک در گذشته زیر نظر "اِما فراست (Emma Frost)" که مدیر مدرسه ی جهش یافته ها بود قدرت های فرابشری خود مثل ذهن خوانی و دیدن آینده را تقویت کرد. شخصیت نگاسونیک ارتباط چندانی با عنوان ددپول ندارد اما به نظر می رسد در این فیلم او به همراه ددپول اتفاقات جالبی را رقم بزند. بسیاری از کمیک دوستان پیش بینی کرده اند که او در اواخر فیلم کشته می شود.

    نگاسونیک تینیج وارهد توسط "گرنت موریسون (Grant Morrison)" و "فرنک کویتلی (Frank Quitely)" طراحی شده است و اولین بار در شماره ی 115 کمیک "مردان ایکس جدید (New X-Men)" در سال 2001 سر و کله اش پیدا شد.

    پیش بینی های او رد خورد ندارد، مثلا نابود شدن کشور "جنوشان (genoshan)" ( کشور خیالی و مهم در سری کمیک مردان ایکس) یکی از پیش بینی هایش بود که درست از آب درآمد.

    36267145422869817341_9.jpg


    "اد اسکرین (Ed Skrein)" در نقش "فرانسیس (Francis)"

    ( آژاکس) – (Ajax)

    فرانسیس که به نام آژاکس شناخته می شود یکی از دشمن های اصلی ددپول است. کسی که توسط سلاح ایکس قدرت هایی ابرانسانی به دست می آورد اما تاثیرات منفی ای که روی ذهنش پدید می آید باعث می شود که او به یک ماشین کشتار تبدیل شود. هرچند که حواسش حسابی سرجایش است اما به تنها چیزی که فکر نمی کند احساسات است، به همین دلیل برایش مهم نیست که چه کسی برای توقفش مقابل او می ایستد. آژاکس نیاز شدیدی به نابود کردن دارد و ددپول گزینه ی مناسبی برای برطرف کردن نیازش است.

    او با استفاده از سرعت و استقامت بالای خود می تواند در یک لحظه همه چیز را نابود کند و یکی از نیرومندترین افراد فیلم به شمار می رود.

    از شخصیت آژاکس دو نسخه طراحی شده است که اولی نخستین بار در شماره ی 379 کمیک "هالک شگفت انگیز (Incredible Hulk)"در سال 1991 معرفی شدو قالب بیشتر داستان هایش در مورد مبارزه با هالک بود . و دومین نسخه از آژاکس درسال 1998 توسط "جو کِلی (Joe Kelly )" و "والتر مک دنیل (Walter McDaniel)" طراحی شد و اولین باردر شماره ی 14 کمیک ددپول حضور پیدا کرد، همانطور که از اسم کمیک هم پیداست ما قرار است نسخه ی دوم آژاکس را در فیلم ببینیم.

    اد اسکرین هم از بازیگران تازه کار و کم تجربه به حساب می آید وجدیدا در فیلم "مامور انتقال : سوخت گیری مجدد The Transporter Refueled) 2015)" بازی نسبتا ضعیفی را از خود ارائه داد ،همچنین او در سریال "بازی تاج و تخت (game of thrones)" نیز حضور داشته است.

    اسکرین از نقش خود در فیلم ددپول دفاع میکند و در توصیف شخصیت آژاکس میگوید : "او شخصیت جالبی دارد و یکی از دلایلی که باعث شده است تا اوبه چنین کارهایی رو بیاورد درک نشدن او توسط مردم و جامعه گریز بودن اوست. آژاکس از نظر مسئولیت پذیر بودن بالاتر از ددپول قرار دارد".

    2356145422902311614_10.jpg


    "آندره تریکوتکس (Andre Tricoteux)" در "نقش پیتر نیکولایویچ راسپوتین (Peter Nikolaievitch)"

    ( کلوسوس ) – (Colossus)

    نقطه ی پایان ددپول، جدا از همه ی شخصیت های دیگر شاید کلوسوس تنها کسی باشد که بتواند واقعا زبان ددپول را بند بیاورد. کلوسوس یک جهش یافته ی روسی است که اولین بار در شماره ی 1 کمیک "مردان ایکس غول پیکر (Giant-Size X-Men)" در سال 1975 معرفی شد. یک سرباز به تمام معنا با استقامت و مقاومتی فوق العاده. او میتواند بدنش را تبدیل به فولاد ارگانیک کند و غیرقابل توقف شود، باید دید که ددپول چگونه از پس او برمی آید.

    شخصیت کلوسوس توسط "لن وین (Len Wein)" و "دیو کاکرام (Dave Cockrum)"خلق شده است و در مورد روابط عاشقانه و گرایشات جنـ*ـسی او نیز مسائلی وجود دارد.

    کارگردان فیلم برای کلوسوس اهمیت زیادی قائل است و درمورد او میگوید : "ما اورا در فیلم با این هدف نیاوردیم که فقط چند دقیقه ای مبارزه کند و سپس دیگر حضور نداشته باشد، شما قرار است عاشق شخصیت او بشوید"

    آندره تری کوتکس نقش کلوسوس را ایفا میکند و "(استفن کپسیک Stefan Kapicic)" صدا گذاری آن را برعهده دارد.

    * شخصیت مرموز دیگری هم در فیلم به نام "(بلایند ال Blind Al)" وجود دارد که ظاهرا ددپول قرار است اورا به قتل برساند اما این اتفاق نمی افتد و به تدریج رابـ ـطه ای جالب میان این دو شکل می گیرد.

    3606145422872836828_11.jpg


    تحسین های اختصاصی

    اخیرا فیلم ددپول در آمریکا برای تعدادی از طرفداران دو آتشه به صورت اختصاصی به نمایش درآمد، بعضی از آن ها با وجود اینکه اعلام کردند در داستان ضعف هایی وجود دارد اما حسابی از شخصیت ها بخصوص ددپول که بی نهایت به کمیک بوک هایش نزدیک بود تعریف و تمجید به عمل آوردند و این قضیه میتواند فعلا درمورد فروش خوب، خیال عوامل فیلم را راحت کند.

    خوش بختانه یا متاسفانه فیلم ددپول برای همه ی سنین مناسب نیست و این شاید کمی خیال مارا راحت کند، چون قرار است ددپول به معنای واقعی کلمه از زبان نیش دارش استفاده کند، همچنین یکی از پوسترهای اصلی فیلم که از گذاشتن آن در اینجا معذورم هم کاملا بیانگر این است که این فیلم به هیچ وجه برای کودکان مناسب نیست !

    دوستداران ددپول تا کم تر از دوهفته ی دیگر یعنی در تاریخ 12 فوریه 2016 (23 بهمن 1394) میتوانند به آرزویشان برسند و با آغوشی باز پذیرای این پرحرف دوست داشتنی باشند.

    "با تشکر از دوست خوبم صادق تواضعی برای کمک در نگارش این مقاله"

    24016145422874710981_12.jpg


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا